به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «قرائات منسوب به اهل بیت(ع)» امروز، دوشنبه، 4 اسفندماه، با ارائه امیرحسین عامی مطلق، پژوهشگر حوزه قرائات قرآن کریم، از سوی معاونت پژوهشی دانشکده و انجمن علمی دانشجویی الهیات دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد. متن سخنان این پژوهشگر را در ادامه میخوانید:
یکی از دلایل عدم تحریف قرآن این بود که از اول در دسترس عموم بود و اگر کسی میخواست کوچکترین تغییری در آن ایجاد کند عموم مردم باخبر شده و اعتراض میکردند لذا ائمه(ع) تأکید داشتند قرآن بر اساس نظر جمهور مردم قرائت شود لذا هرکدام از قراء مشهور همانند سبعه و اشعره نماینده قرائت دیار خود بود نه اینکه وی قرائتی داشته و مردم از وی تقلید کرده باشند. معتقدم این چیزی کلی است که هر قاری بهترین قرائت کننده قرآن محل خود و نماینده مردم دیار خود بود لذا در روایتی گفته شده از این قرائت دست بردار و همانند مردم بخوان.
نکته مهم این است که اگر ائمه نگفتند قرائت ما را بخوانید یا از خود قرائتی عرضه نکردند با اینکه اوج بحث اختلاف قرائات در زمان اهل بیت بود اما قرائتی به نام امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) نداریم و علتش هم این است که سفارش نکردند به مردم که قرائت ما را بخوانید و سیاست ما اینچنین است بلکه آنچه نزد مردم وجود داشت برای آنها مهم بود هرچند قرائتهایی نیز از آنها نقل شده است.
هر قرائتی شامل دو بخش اصول و فروع است. در اصول مسائلی همانند ادغام و ... مطرح است. مثلا گفته میشود مد متصل چهار یا پنج یا شش حرکت کشیده میشود یا حرف نون در حروف یرملون ادغام میشود اما فروع آن در مواردی است که در معنا تأثیری ندارند اما با اصول قرائت نیز مطابقت ندارند مثلا یک مورد در سوره مبارکه هود، اشمام دارد یا اینکه حروف و اعراب کلمات با قرائات مشهور قرابت ندارد و برای آن قاری انحصاری است. نکته دیگر اینکه اصول در معنا تأثیری ندارند اما فرش الحروف در معنا تأثیرگذار هستند.
با این مقدمه لازم است بگویم که اصولی در مورد قرائت از ائمه در دست نداریم و مثلا امام صادق(ع) نگفته است مد باید اینقدر کشیده شود اما در کتابهای روایی، تفسیری و قرایی، فرش الحروفهای بسیاری از ائمه وجود دارد که باید احصا شود. منابعی که میتوان در مورد قرائات اهل بیت(ع) نام برد یکی منابع شیعه و دیگری اهل سنت است. در منابع شیعه نقش غلات پر رنگ است و مثلا منابعی را میبینیم که یک یا دو خط وسط آیهای از قرآن به اسم قرائت اضافه شده که شامل تعریف و تمجید از ائمه است و مشخصاً نمیتواند جزیی از قرآن باشد و هم از حیث سند، هم متن و هم رجال مشکل دارد و برای ما قابل پذیرش نیست.
اما چیزی که در منابع شیعه کار ما را راحت میکند این است که در ذکر نام اهل بیت شاهد احترام به آنها هستیم و مشخص است اما در کتب اهل سنت گرچه این غلوها زیاد دیده نمیشود اما مشکل خیلی شدیدی که داریم این است که به اهل بیت به چشم امام نگاه نمیکنند بلکه آنها را در ردیف تابعین، یا اصحاب میدانند و اسم این افراد را در ردیف بقیه میآورند لذا ممکن است تشخیص سخت شود و مثلا در جایی که اسم علی آورده شده ممکن است معلوم نباشد که منظور حضرت علی یا یکی از قراء است بنابراین باید از قرائت و شواهد بفهمیم منظور آنها چه کسی بوده است.
در خود منابع شیعی که از ائمه طاهره با عنوان معصوم یاد شده دو مدل ذکر قرائت داریم که یکی کتبی تفسیری همانند کتاب کافی و دیگری کتاب روایی همانند سید هاشم بحرانی هستند که سند را نقل کردهاند که مثلاً امام باقر(ع) قرآن را اینگونه خوانده است اما منابعی دیگر همانند تفسیرتبیان شیخ طوسی وجود دارد که منابع را ذکر نکردهاند بلکه اول قرائتها ذکر شده و سپس به تفسیر پرداخته شده است. در این منابع از ائمه با احترام زیادی هم یاد شده است اما در منابع اهل سنت از این بزرگان با عنوان قاری در طبقات مختلف یاد شده است که ممکن است از صحابه همانند حضرت علی یا از تابعین باشند. همچنین اینها دو دستهاند که برخی همانند صحیح بخاری یا کتابهای تفسیری همانند کتاب سیوطی سند و منابع را ذکر کردهاند اما برخیها همانند ابوالعلی فارسی بدون سند ذکر کردهاند لذا در اینجا هم باید قرائات را پیدا کرده و تفسیر کنیم.
سه شرط برای پذیرش قرائت این است که مطابقت با قواعد زبان عربی باشد، مطابق با رسم المصحف باشد و سوم اینکه سند داشته باشد. در مورد سند دو گونه سند داریم که یکی سند کلی است که البته چندان نمیشود به عنوان سندی مهم در نظر گرفت بلکه صرفا گفته شده فلان قاری به فلانی عرضه کرده است اما نگفته شده تک تک واژگان را از او شنیدم بنابراین نمیتوان گفت خللی بر آنها وارد نیست لذا برخی همانند مرحوم معرفت به آن اعتقادی ندارند و برای آنها عبارت تشریفاتی به کار بردهاند.
برخی از سندها هم موردی هستند که هر کلمه سند دارد و در اینجا میتوان هم اتصال سند، هم رجال و هم متن را بررسی کرد چراکه این سند مشخصتر و واضحتر است و برای هر عبارت سند است، نه اینکه برای کل قرائت سند باشد. این برای ما حسنی دارد که به ما میگوید قرائت باید منقول باشد یعنی نمیتوانید از خود قرائت دربیاورید بلکه باید آن را از جایی شنیده باشید. در نتیجه دیگر جلوی اجتهاد جدید را میگیرد و کسی هم که بخواهد سند بیاورد از خودش اجتهاد نمیکند بلکه مجبور است سند پیشینیان را عرضه کند.
وی گفت: درباره مطابقت با قواعد عربی هم باید گفت این موضوع بسیار گسترده است. قواعد عربی خیلی انعطافپذیر است، چراکه میتوان موضوعی را با فلان مکتب صرفی یا نحوی توجیه کرد؛ لذا خیلی نمیتوان روی این مانور داد، اما یک حسن این شرط این است که چیزهای بیاعتبار را حذف میکند و گفته میشود فلان مورد به دلیل مخالفت با قواعد عربی حذف میشود، اما کارایی چندانی هم برای ما ندارد. در مورد رسمالمصحف هم باید گفت که امروزه دانشمندان جهان اسلام جلسات متعددی گذاشتهاند و تقریباً اجماع تقریری روی رسمالمصحف دارند و نشانهاش هم این است که به شکل کتابت اولیه باقی مانده است و به ما طرز خواندن صحیح را یادآوری میکند.
این پایبندی به رسمالمصحف، هم از جهت حفظ قرآن و هم از این جهت که یک میراث است، بسیار خوب است. بنابراین همانگونه که از بنایی همانند تخت جمشید مراقبت میکنیم، باید به فکر حفظ این میراث مسلمانان هم باشیم. مسلمین در طول تاریخ کتابت اولیه را حفظ کرده و با وجود اشکالاتی که دارد به دست ما رساندهاند و این روزنه امیدی است که قرائتهای ما دارای مرجعی باشد
نکته مهم این است که این رسمالمصحف قبلاً اینگونه نبوده و مثلاً نقطهگذاری و اِعراب نداشته و به مرور زمان تحول پیدا کرده است، اما اگر میخواهیم ببینیم قرائتی که داریم درست است یا خیر باید با این مصحف تطبیق داده شود. البته در اینجا فقط رسمالمصف ملاک نیست بلکه سند آن هم مهم است چراکه هر کلمه ممکن است به دهها صورت ممکن قرائت شود و این نشان میدهد هر آنچه در رسم قابل خواندن باشد قرائت نمیشود بلکه آنهایی قرائت میشود که نقل هم شده باشد، در اینصورت است که به عنوان قرائت نیز پذیرفته میشود.
درباره اینکه در گذر زمان برای قرائت و کتابت چه اتفاقی افتاد باید گفت ما معتقدیم بر اساس روایات اهل بیت(ع) یک قرائت نازل شده است و پیغمبر اکرم هم با همان یک قرائت برای مردم قرائت کرد اما کاتبان مختلفی آن را مینوشتند که احتمالاً کتابت آنها هم با توجه به بضاعت سواد و ابزارها یکسان نبود لذا هر کسی در حد توان خود مینوشت. هرچه به مرور زمان پیش رفتیم این کتابتهای متکثر کمتر شد و مصحفهایی انتخاب شد و از روی آنها مصحف واحدی کتابت و هرچه زمان میگذشت دامنه این مصاحف محدود میشد تا اینکه در مرحلهای به بحث توحید مصاحف رسیدیم.
این مصحفها محل رجوع مردم بودند چراکه هر کسی در طاقچه خودش قرآن نداشت بلکه در جایی نگهداری میشد و اگر در مواردی اختلافی پیش میآمد به آن رجوع میکردند تا مشخص شود چه کسی راست میگوید اما اتفاق خوبی که رخ داد این بود که جلوی تکثر بیش از حد قرائات را گرفت چراکه این مصحف از روی آن قرائت واحده نازله نوشته شده بود هرچند که الان نمیدانیم آن قرائت واحده دقیقاً کدام است اما مسلم است که از رسم المصحف خارج نیست بنابراین حتماً قرائت را باید با آن تطبیق دهیم.
انتهای پیام