به گزارش ایکنا؛ نشست علمی نقد كتاب «انتقاد دینی و سیاسی در قرآن و سنت»، نوشته حجتالاسلام محمدحسن موحدیساوجی، رئیس و استادیار دپارتمان الهیات دانشگاه مفید، امروز دوشنبه، 18 بهمن به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام محمدحسن موحدیساوجی را میخوانید؛
میگویند انتقاد اصطلاح مدرن است و ... ، اما ما کاری با اصطلاح نداریم و موضوع مد نظر ما است. بحث مسئله انتقاد را اگر بخواهیم در متون بگردیم، لفظ انتقاد به این معنای امروزی نیست و باید این را از دل متون دینی به دست آوریم. کلاً در مباحث حقوق بشر و اسلام، پیشفرضی برای خودم قرار دادم و سعی میکنم الگوی من اعلامیه جهانی حقوق بشر نباشد، بلکه ملاک من قرآن و سنت است و انتقادم به برخی از دوستان این است که حالت انفعالی میگیرند. غیرمسلمانان حمله میکنند که نسبت به نقد و ... رعایت نمیکنید و اینها میگویند ما نیز حرف شما را میگوییم که ممکن است آنها قبول کنند یا نکنند.
اما ما باید فعال باشیم و بگوییم قبل از اینکه شما بگویید، مطالبی از متون دینی مستخرج میشود که هنوز هم آن را نگفتهاید و باید از متون دینی استفاده کنید تا اسناد خود را ارتقا دهید. بنده دو فرضیه دارم؛ یکی در حوزه انتقاد دینی است و تقریباً میخواهم بگویم در حوزه نقد دینی، ما هیچ استثنایی نداریم، مگر اینکه فکر کنیم این استثنا تخصیصا و یا تخصصا خارج است و بگوییم حقوق مشروع دیگران خط قرمز باشد. یعنی نقد مقدسترین امر دینی که خدا باشد از لحاظ برداشت ما آزاد است و اینکه میگویم آزاد است، یعنی وقتی من خدا را نقد میکنم نه اینکه در برابر او مسئول نیستم، بلکه نقد آزاد است، یعنی به خاطر نقد با محرومیتهای اینجهانی مواجه نمیشویم. مثلاً اگر ما خدا را نقد کردیم، نباید از حقوق خود محروم شویم. لذا استثنایی ندارد و مقدسترین چیز قابل نقد است.
یکسری استثنائات نیز مانند استهزا و توهین است که به صورت تخصصاً نقد را خارج میکند و اسم این کار نقد نیست و کسی که توهین میکند، منتقد نیست. اما موضوع چالشیتر در نقد سیاسی مطرح است. غیر از چند نفر از جمله دکتر آرمین که با من همدلی کردند، معمولا با این فرضیه مخالف بودند و آن فرضیه اینکه من میگویم در حوزه نقد سیاسی حاکمان، ناقد ولو از نقد خودش پا را فراتر بگذارد، یعنی مطلبی بگوید که تهمت به آن استاندار یا وزیر باشد، قابل تعقیب قضایی نیست. یعنی حاکم و حاکمان همین که آمدهاند و مسئولیت را قبول کردند، باید چیزهایی را در کنارش بپذیرند و درست است که حق آن مسئول که تهمت خورده تضییع شده، اما برای پاسداشت یک حق بالاتر، باید از حق خودش بگذرد. در این زمینه نمونههایی هم وجود دارد و برای این برداشت، از قرآن و سنت استدلال دارم و در کتاب نیز آوردهام که مسلمانان به پیامبر(ص) تهمت خیانت زدند و قرآن فرمود: «وَمَا كَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ» که پاسخ به آنها است، اما خدا با صیغه امر دستور میدهد همینها را که تهمت زدهاند را ببخش و با اینها مشورت نیز انجام بده.
از سیره امام علی(ع) نیز چنین مطلبی را داریم. هرچند که برخی میگفتند پیامبر(ص) یا امام، از روی بزرگواری چنین برخوردی کردند. اینها درست است، اما ظاهر صیغه امر، وجوب است و تعبیر امام(ع) به خوارج را در این زمینه میتوانیم مطرح کنیم که وقتی به امام(ع) توهین میکنند، ایشان به سه حق خوارج بر حاکمیت تأکید میکنند و میگویند حق کسی که پا را خطا گذاشته چنین است. دلیل عقل و سیره عقلا نیز در این زمینه وجود دارد و نمونههایی آوردهام که عقلای ما آمدهاند و یک جاهایی حق حاکمان را به خاطر حق جامعه محدود کردند، مانند بحث اینکه باید اموالشان را اعلام کنند که البته حق هرکسی است که اموالش را اعلام نکند، اما چون کسی که مسئولیت دارد، در معرض سوءاستفاده است، باید از حقش بگذرد.
نکته دیگر در باب حق دینی است که بحث انتقاد را در متون دینی با اسناد بینالمللی یعنی اعلامیه جهانی حقوق بشر مقایسه کردم و مشخص شد که در آنجا از حیث محتوایی، محدودیتهایی برای حق آزادی بیان قرار داده شده که ابهام دارد و باعث شده که کشورها از آن سوءاستفاده کردند.
انتهای پیام