به گزارش ایکنا؛ نشست علمی نقد كتاب «انتقاد دینی و سیاسی در قرآن و سنت»، نوشته حجتالاسلام محمدحسن موحدیساوجی، رئیس و استادیار دپارتمان الهیات دانشگاه مفید، امروز دوشنبه، 18 بهمنماه به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان محمد مرادی، عضو هیئت علمی و مدیر گروه علوم قرآن دانشگاه قرآن و حدیث را میخوانید که مشتمل بر نقدهایی بر این کتاب است؛
اینکه نویسنده به خود جرئت میدهد که به این مسئله ورود کنند، جای تحسین دارد، چون حوزه سختی است و اطلاعات کمی در موردشان وجود دارد و راه نارفته در این زمینه زیاد است. دغدغههای اسلامی و اصلاحگری در برخی از انسانها دغدغههای بسیار مقدس و خوبی است و باعث خدمتگذاری به جامعه بشری میشود. از اینرو نمره نویسنده در این بخش 20 است، اما اینکه اثر را چطور پدید آوردند، مشتمل بر نکاتی است و اگر این نکات در این کار بیشتر مورد توجه قرار میگرفت یا برخی مباحث مطرح نمیشد، کار بهتر میبود. ادعای خیلی بزرگی است، به خصوص نقد دین که یکی از دغدغههای مهم بشری و دینداران و بیدینان است که وقتی وارد عرصه دین میشوند، چه اتفاقی برای آنها میافتد. اما به نظر بنده بحث چندان تبیین دقیقی نیافته و خوب منقح نشده یا ادلهاش روشن نیست و شاید کمک کنم که زاویه تازهای برای این کار باز شود.
نکته نخست اینکه نقد در اینجا به لحاظ روشی به حوزه حاکمیت ربط داده شده و در حوزه سیاسی و الهیاتی نظر ایشان این بوده که حاکمیتی وجود دارد و آن حاکمیت با افراد برخورد مسالمتآمیز کند و آزادی بیان را به رسمیت بشناسد، اما نقد عموماً یک حوزه عمومی دارد و مربوط به همه جا است. در گذشتهها، عالمان آن دین ناقدان را به شدت تکفیر میکردند و دگراندیشان که برداشتهای متفاوتی از دین داشتند نیز تکفیر میشدند و این یک حوزهای است که مربوط به تاریخ الهیات است. از اینرو نکته دیگر این است که خوب بود در این اثر، نویسنده گزارشی از گذشته رنجآلود اندیشه دینی و مواجهههایی که احیاناً در این زمینه شده ارائه میداد که چقدر آن برخوردها غیرقابل باور است. نهتنها با ناقدان دین بلکه کسانی که فهم متفاوتی داشتند، برخورد میشد.
ما یادمان نمیرود که در این حوزه علمیه قم و برخی کشورها، همین رویه بوده است و عالمان بزرگی بودهاند که یا اعدام شدند یا گریختهاند، چون تفسیر دیگری از دین ارائه کردند. ایشان در این اثر از ابن ابی العوجا یاد کردهاند که امام صادق(ع) ایشان را تکفیر نکرده است، اما او را اعدام کردند و امام(ع) نیز چیزی نگفت و البته برخی از جاها، امام(ع) تعریضهای تندی به ایشان دارد و وی نیز ناقد نبوده است، اما بالاخره باید این حوزهها دیده شود و برخی از آدمها متفاوت میاندیشدهاند که دلایل داشته، اما مواجههها مهم است و باید گزارشی از این داده میشد و مسئله ملموس میشد. نویسنده دغدغه دارد که بگذاریم نادانان حرفشان را بزنند، اما باید این را توضیح میداد.
به نقد خدا اشاره کردند، اما در این نوشته منظور از نقد دین، روشن نشده است و وقتی میگوییم نقد دین، یعنی یک مجموعه معرفت درجه یک داریم که مربوط به متون مقدس یا اولیه دینی است، مانند قرآن و سنت نبوی و کتب آسمانی پیشین که تعبیر دین میشوند، اما یک وقت معرفت درجه دو است، یعنی برداشتهایی که از دین صورت گرفته و فقها و .. برداشتهایی را داشتهاند مراد است که بعداً هم دین تلقی شدهاند. یعنی وقتی سراغ دین و مثلا رساله عملیه میرویم، آیا میتوانیم رساله را نقد کنیم؟ یک نفر میگوید بله، اما آیا دعوا سر این است که میتوانیم رساله، کتاب کلامی یا مشهورات دینی را نقد کنیم؟
آیا اینها مشکل ما بوده است، یا مشکل این است که ما کتاب آسمانی قرآن را برداریم و نقد کنیم؟ چه اینکه برخیها نقد قرآن نوشتهاند، اما آیا این را به رسمیت میشناسیم؟ باید این را روشن کنیم که وقتی میگوییم نقد دین، مراد ما کجا است و سپس ناروایی و روایی این را کشف کنیم و بگوییم به کسی که این کار را کرده، جایزه دهیم یا خیر. چنانکه گفته شده، خوارج، نقاد هم نبودند و شمشیر کشیدند، اما امام(ع) به آنها احترام هم میگذاشت که تعبیر عجیبی است و نگاه خیلی حقوق بشردوستانهای است که بگوییم امام(ع) به خوارج احترام کرده است. چون دقیقاً تفکیکی بین آموزهها صورت نگرفته که مشخص باشد چه کاری میخواهیم بکنیم و لذا کار دشوار شده است.
در خیلی از نوشتهها مرسوم است که وقتی میخواهیم اثبات یا نقد کنیم، به ادلههایی اشاره میکنیم و یک نگاه جامع نمیبینیم. اما خیلی گزارههای مفصل دیگری نیز وجود دارد که ائمه(ع) در برابر اعتراضات واکنش داشتند. ممکن است بگویید اعتراضهایی که واکنشهایی در پی داشته است، ساختگی باشد، اما فرقی ندارد و هرکسی به حدیثی استناد میکند. بنابراین در یک سطح هستیم و باید آنها را نیز میدیدم. مثلاً در سخن امام علی(ع) که ادعا شده زندانی سیاسی نداشت، در گزارهای تاریخی داریم که ایشان افرادی را به خاطر مخالفتهای سیاسی تبعید کرده است؛ یعنی باید اینها را بیاوریم که امام(ع) به برخی گفته شما نمیتوانید کار کنید و ایشان تعبید شدهاند. اگر حرف بخواهد دقیق باشد، باید این گزارهها بیاید و نقد سندی و دلالی شود و بگویید پس نقد و یا اعتراض قابل قبول است و ائمه معصومین(ع) نیز برخوردی نداشتند و حتی تکریم هم کردهاند، اما گزارههای خلاف این نیز هست و باید دیده شوند.
در مورد خوارج، امام علی(ع) به یکی از مأمورینش دستور میدهد، او را حبس میکنیم، این مأمور میگوید او را تحویل ما بدهید و به هر حال دستور حبس از جانب حضرت امیر(ع) وجود دارد و نکته دیگر اینکه مرزبندیها بین مفاهیم به درستی انجام نشده و این خلط مباحث، مشکلاتی را پدید میآورد و بدفهمی ایجاد میکند. وقتی من این متن را میخوانم، احساس میکنم بین مفاهیم به درستی مرزبندی نشده و بین منابعی که میخواهیم از آنها استفاده کنیم نیز به همین صورت است و بعد تعبیر منتقد را کنار اسم کسی قرار میدهیم و مرز منتقد، مخالف و معترض روشن نیست، اما اینها متفاوت هستند و نقد یعنی سره کردن از ناسره و نقد همین است که کسی بگوید این کارها درست بوده و کارهایی نیز درست نیست. اما اینکه کسی که جدل، مخالفت یا اعتراض میکند، این نقد است؟ این خلط بین مباحث، بحث را دارای ابهام کرده است و آدم متوجه نیست قرار است تکلیف کدام گروه روشن شود.
برای نمونه در استناد به منابع دینی به چند منبع استناد شده است، از جمله به امر به معروف و نهی از منکر، استشاره، تذکر، مذاکره و گفتوگو اشاره شده که حوزههای متفاوتی دارند. اینکه میگویید پیامبر(ص) با مشرکین مذاکره کرده، در حالی است که مذاکره جدا است و حوزه تبلیغ، دعوت، وعظ و گفتوگو تلقی شده است، اما کاری که انبیا(ع) کردند، این بود که مردم را دعوت و ارشاد کنند و به آنها حق یاد دهند. حوزه مشورت نیز جایی است که میخواهید کاری بکنید و نظر دیگران را برای پخته شدن و تبیین ابعاد موضوعی استفاده میکنید، در حالی که نقد مربوط به کاری که واقع شده، انجام شده است و یک کاری را نقد میکنیم، اما مشورت پیش از عمل است.
نکته دیگر، سیره معصومین(ع) است که مبنا گرفته شده است، اما باید تکلیفش روشن میشد. اول اینکه تعریف شده سیره چیزی است که مستمر باشد، اما در استنادات، تماماً خبر واحد هستند و باید تکلیف این مبنا، روشن میشد و باید دید آیا جایی که مورد خاصی را امام(ع) انجام داده، سیره است؟ در احکام دینی قضایای واقعیه داریم که تصمیمهای موردی برای آن گرفته میشود و اینها در سیره قابل استناد نیستند. تقریباً تمام مستندات خبر واحد هستند و نمیتوانند سنت باشند و تکلیف این نیز روشن نشده است، حتی مواجهه پیامبر(ص) در مدینه با منافقین بسیار پیچیده است.
انتهای پیام