حجتالاسلام والمسلمین سیدعلیاکبر حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم طی یادداشتی اختصاصی به ایکنای قم در خصوص عناصر تحول اخلاقی نکاتی را برشمرد. متن این یادداشت به شرح زیر است:
این یادداشت در ادامه یادداشتهای گذشته به نکات کاربردی عناصر تحول اخلاقی میپردازد؛ ماه رمضان ماه نزول قرآن و ماه بهار قرآن و ماه میهمانی خدا، فرصتی ویژه و استثنایی برای تکریم قرآن است، تنها راه تکریم قرآن نیز تعبیت و پیروی از دستورات این معجزه آسمانی است؛ بنابراین شایسته و بایسته است که گفتو گو درباره فرایند قرآن تحول اخلاقی نیز در این ماه انجام گیرد، برآنیم تا با توجه به مولفههای تربیت اخلاقی قرآن، شناختها، باورها، گرایشها، اخلاق و رفتارهای خود را بر اساس نظام اخلاقی ساماندهی کنیم.
هدف اصلی این یادداشت این نکته است که در قرآن برای دگرگونی و تحول اخلاقی بر چه عناصر و مولفههای تأکید شده است به عبارت دیگر برای برخوردار شدن از اخلاقی قرآنی چه مراحلی را باید پشت سر بگذاریم.
نباید فراموش کرد که هدف از لزوم و وجوب وظیفه فقهی و اخلاقی مانند نماز، روزه، حج، خمس، زکات، جهاد تحول و دگرگونی اخلاقی است و اولین گام برای این دگرگونی شناختها است، شناخت جهان، شناخت انسان و شناخت وحی براساس آموزههای قرآن.
از جمله شناختهای الهیاتی که در قرآن بر آن تأکید شده است، این است که خدا در تمامی جهان هستی حضور دارد و همواره و در هر شرایطی با ما و در کنار ما است و در قرآن آمدهاست:« هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ؛ اوست آن كس كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد آنگاه بر عرش استيلا يافت آنچه در زمين درآيد و آنچه از آن برآيد و آنچه در آن بالارود [همه را] مى داند و هر كجا باشيد او با شماست و خدا به هر چه مى كنيد بيناست. سوره مبارکه حدید/ آیات 3 و4»
همچنین خداوند میفرماید:« وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ؛ همانا انسان را آفریدیم و همواره آنچه را که باطنش [نسبت به معاد و دیگر حقایق] به او وسوسه می کند، می دانیم، و ما به او از رگ گردن نزدیک تریم. .سوره مبارکه ق/آیه16» و در آیه 24 سوره مبارکه انفال در بیانی لطیف آمده است که خدا از خود ما به ما نزدیکتر است:« أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ؛ بدانید که خدا در میان شخص و قلب او حایل میشود» و باز در آیه 7 سوره مبارکه طه آمده است :«فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى؛ خدا از آشکار و نهان ما آگاه است.» این آگاهیهای گسترده الهی در دو آیه 7 و 8 سوره مبارکه زلزال با تعبیر بسیار شگفت بیان شده است:«فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ* وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ».
آیاتی که در آنها بر آگاهی خداوند بر امور جهان تصریح و تأکید شده است، فراواناند و کسی که به واسطه آموزههای قرآنی از این شناختهای الهیاتی برخوردار میشود، هرگز نمیتواند نسبت به این شناختها بیتفاوت باشد، این خداشناسی قرآنی، زمینههای لازم را برای ایمان و باورهای عمیق و انگیزهساز و تحولآفرین فراهم خواهد کرد، هیچ خردمندی نمیتواند نسبت به این حضور الهی بیتفاوت و بیاعتنا باشد.
آیات یاد شده نمونههایی از آیاتی است که شرایط لازم را برای تحول شناختی در فرایند اخلاقی شده را ایجاد میکند از دیگر شناختهای قرآنی در باره خداوند که در آیات بر آنها تأکید شده است، قدرت، اراده، حکمت، رحمت و لطف خداوند به انسانها است، در توصیفات قرآنی جهان هستی، تراوش اراده، حکمت و قدرت و علم بیکران خداوند متعال است.
در کاربستهای قرآنی، آیات پرشماری با بیان نامها و اوصاف الهی اختصاص دارد، براساس بررسیهای انجام شده در قرآن، 145 نام و وصف برای خداوند آمده است، «الله» حدود 3000 بار، واژه «رب: پروردگار» بیش از 900 بار، واژه «علم» و مشتقات اسمی و فعلی آن حدود ۷۷۵ بار، واژه «قدير» 45 بار، واژه «قادر» 11 بار واژه «مقتدر» 4 بار، واژه «رحیم» 95 بار واژه «وکیل» 24 بار واژه «ولى» 35 و «هادى» 10 بار.
مجموع این تعداد حدود 5000 بار میشود در حالی که تعداد یاد شده گزارش تعدادی از اسما و صفات خداوند در قرآن است و گزارش کامل و جامعه نیازمند پژوهشی مستقل است همین تعداد نیز در مقایسه با کل واژگان قرآن - که براساس گزارش منابع علوم قرآنی ۷۷۸۰۷ واژه است- آمار قابل توجهی است توجه شگفتانگیز قرآن به خدا و اوصاف الهی و نقش خداوند در نظام هستی را نشان میدهد.
یک مومن مسلمان چگونه میتواند پس از این شناخت گسترده و اعتقاد به وجود خدا و اسما و صفات الهی از جمله وصف ذوانتقام ُ «وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ؛ خداوند توانا و صاحبانتقام است . سوره مبارکه مائده/آیه 95» نسبت به رفتارهای اخلاقی خود بیتفاوت باشد، این در حالی است که در شماری از آیات قرآن آمده که برای پایبندی به اخلاق و فضیلتهای اخلاقی، گمان و احتمال وجود خدا و مجازت الهی کافی است.
در آیههای 44 و 45 سوره مبارکه بقره خداوند از بندگان خود میخواهد تا برای رفع مشکلات خود از نماز و شکیبانی یاری بخواهند و در ادامه میفرماید:« این کار دشوار است، مگر برای خاشعان و خدا ترسان.» سپس به بیان ویژگی خاشعان میپردازد؛ خاشعان، کسانی هستند که گمان دارند، رستاخیزی هست و روزی با خدای خود ملاقات میکنند براساس این آیه برای خواندن نمازی با خشوع که یک فضیلت اخلاقی است، احتمال وجود قیامت کافی است.
در آیات 1الی7 سوره مبارکه مطففین، بررسی دلایل گرانفروشی که یک رذیلت اخلاقی است، علت اصلی آن را فراموشی خدا و قیامت میداند «الَا يَظُنُّ أُوْلَئكَ أَنهُّم مَّبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيم يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِ الْعَالَمِينَ؛ آيا اينان گمان نمىبرند كه برانگيخته خواهند شد به روزى بزرگ روزى كه همه مردم براى حسابرسی، در برابر پروردگار جهانيان بايستند.»، در این آیه خداوند تأکید کردهاست که برای زندگی اخلاقی، گمان و احتمال وجود قیامت کافی خواهد بود.
نیز تاکید میکند و میفرماید اگر شما بخواهید نمازی با خضوع و خشوع داشته باشید مستلزم این است که از منظر شناختی به قیامت باور داشته و حداقلش این است که گمان و ظن داشته باشید که قیامتی وجود دارد بنابراین شناخت، موثرترین مولفهها و پیش نیاز برای تحول اخلاقی است، در قرآن دانش و شناخت مطلوب شناختی است که در پرتوی خردورزی، عقلانیت و تعقل به دست آید.
یکی از نکات قابل توجه در شناختهای قرآنی این است که قرآن مانند کتابهای فلسفه و کلامی نیست که مباحث خداشناسی را بیروح و ناوابسته به احساس و عواطف مطرح کند، در فلسفه و کلام، سخن از واجب الوجود است، اثبات واجبالوجود پس از بررسی پدیدههای فیزیکی جهان است.
در گام اول فیلسوف به این واقعیت پی میبرد که جهان هستی ترکیبی از جوهر و عرض است و بعد از آن به متافیزیک راه پیدا میکند و با برهانهای متعددی به ضرورت وجود واجبالوجود میرسد و با اتکا به واجبالوجود و تبیین ویژگیهای آن، اوصاف دیگر خداوند مانند حیات، علم، قدرت و مانند اینها را اثبات میکند، در قرآن این گونه استدلالهای برهانی انکار نمیشود اما قرآن همین حقایق فلسفی را با زبانی ساده و آمیخته با عواطف و احساسات بیان میکند.
برهانی که قرآن برای اثبات وجود خدا و ربوبیت الهی ارائه میکند، برهان محبت است این برهان در آیات74الی 81 سوره مبارکه انعام از زبان حضرت ابراهیم(ع) پرچمدار توحید بیان شده است و حضرت یوسف(ع) در گفتو گو با زندانیان همبند خود، برای نفی شرک و اثبات توحید این پرسش را مطرح میکند: (يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ؛آیا خدایان متفرق و بیحقیقت، بهترند یا خدای یکتای قاهر؛ سوره مبارکه یوسف/ آیه 39».
در زبانشناسی قرآن نیز وقتی این مباحث را دنبال میکنیم متوجه میشویم که باز هم اینطور بیان نمیشود که انسان موجودی دوبعدی است شامل روح و جسم، روح با این سلسله ویژگیها و جسم با این خصایص بلکه این حقایق را بیان کرده که انسان ترکیب و معجونی از روح و جسم است که با زبان اخلاقی این پرده را برداشته است.
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ؛آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمىشويد؛ سوره مبارکه مومنون/آیه 115»، اینکه خداوند در منظومه هستی باید پاسخگو باشد و پایان و فرجامی به نام رستاخیز و حسابرسی دارد، این بحثی است که آن هم با زبان عاطفی است لذا شناختها و انسانشناختی، هستیشناختی و بایدشناختی قرآنی در بستری بیان میشود که تهییج احساسات و درگیر کردن عواطف را شامل میشود.
خداوند متعال در آیه 36 سوره مبارکه قیامه میفرماید:«أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى؛ آیا انسان فکر میکند ما او را بدون هدف و مقصد معینی بیهوده خلق کردیم؟» این آیات و این نشانهها بیانگر این است که ما ناچاریم وقتی از ابعاد مختلف، مراحل و گامهای مختلف تربیت اخلاقی ـ قرآنی صحبت میکنیم، بدانیم و متذکر شویم که بخشی از این موارد مرتبط با مباحث شناختی و بخشی مرتبط با مباحث گرایشی و عاطفی و بخشی دیگر رفتاری و سپس مهارتهای رفتاری است که این ترتیب اجتنابناپذیر است اما همه به صورت درهم تنیده است و اینطور نیست که قرآن کریم آیات و سورههایی را فقط و فقط به مباحث شناختی و بخشی را به مباحث گرایشی و بخشی دیگر را به مباحث رفتاری ـ کنشی تخصیص دهد.
یکی از ابعاد اعجاز قرآن نیز در همین موضوع قابل بررسی است که در بیان مسائل حقوقی نیز صرفا یکسری اطلاعات حقوقی نمیدهد و به طور مثال در موضوع قصاص در آیه 179 سوره مبارکه بقره میفرماید:« وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ ای عاقلان، حکم قصاص برای حفظ حیات شماست تا مگر (از قتل یکدیگر) بپرهیزید. »
در حقیقت حکمت اخلاقی و تربیتی قصاص چیزی جز قصاص نیست و ما قصاص را در منظرگاه دنیا و تمدن جدید و اندیشههای لیبرالیستی یک نوع تباهی ترجمه میکنیم لذا میگوییم انسان هر جرم و کار مجرمانهای را که انجام دهد در هر صورت نظام حقوقی مجاز نیست که ما را اعدام کند چون آن فلسفهای را که حقوق قرآنی برای قصاص مطرح میکند از آن بیبهره است و به همین علت خداوند متعال وقتی قرار است از مباحث دقیق سخن بگوید، شاگرد اولها و صاحبان اندیشه ناب یا به تعبیر دیگر « اولوا الألباب» مخاطب او هستند.
همین امر نشان از همتنیدگی دانشهای قرآنی دارد و برخی که از برکت، حکمت و فلسفه این درهمآمیختگی بیاطلاع هستند یا خودشان را به تجاهل میزنند در حوزه داوری مستشرقان، این خبط فاحش را دارند که مانند یکی از مورخان غربی معتقدند قرآن از زبان یک امی و بیسواد ثابت شده به این دلیل که قابل استدلال است و قرآن دارای پراکندگی و تشویش و بینظمی تدوین است.
در حالی که اگر از منظر تربیتی و هدفگذاری قرآنی نگاه کنیم متوجه میشویم که بنای قرآن ایراد یکسری اطلاعات منضبط در حوزههای دانشی مختلف نیست بلکه در بخشی که از سیال بودن و گردش زمین یا گزارههای هستی شناسی و تکون نطفه و سیر و تحولات ولادت انسان را بیان میکند مطمئنا توصیهها وتحولات اخلاقی را با خود دارد که در کل میتوان به این نتیجه رسید که بارزترین و عمدهترین مولفه قرآن، تحول شناختی است.
اگر شناختها براساس توحید و یگانه پرستی ساماندهی شود به اخلاق مطلوب قرآنی میرسیم و اگر انسانشناسی ما مبتنی بر انسانشناسی قرآن باشد ما میتوانیم به آن تعقل برسیم و پیش از آنکه دومین مولفه و گرایشی را بخواهیم اشاره کنیم دریافتیم که مباحث قرآنی و دانشهای قرآنی که ما تحت عنوان تنوع دانشی و تکثر دانشی از آن صحبت میکنیم همه و همه یک هدف مشترک دارند و آن هدایت است.
در هیچ قسمتی از قرآن نداریم که اگر قرآن برای ما نازل شده به این دلیل است که ما دانش فیزیک و شیمی را به صورت کامل فهم کنیم و تمامی گزارههای قرآنی اعم از علمی، تربیتی، اخلاقی، کلامی، تاریخی، فلسفی و.. تمامشان با یک هدف مشترک معنا میشوند که هدایت، تربیت و تحول اخلاقی به زبان قرآن، رشد اخلاقی است.
قرآن آییننامه زیست اخلاقی است وقتی از رشد اخلاقی در قرآن صحبت میکنیم در حقیقت از دگرگون شدن میلها و گرایشهای انسان سخن میگوییم، دگرگونی که بر اساس نظام اخلاقی قرآنی و مولفههای تربیتی این نظام به وجود آمده است براساس اصطلاحات و مفاهیم قرآن، هدف تربیت اخلاقی باریابی به مقام رشد و جایگاه رشدیافتگان (راشدین) است.
بندگی که هدف آفرینش انسان است به توجه به همین تحول و دگرگونی اخلاقی معنا مییابد، در زبان دینی عبادت، تنها راه رسیدن به بندگی است و شرح وظایف بندگی در دو دانش فقه و اخلاق بیان شده است، الزامات فقهی و اخلاقی قرآنی، فرایند دستیابی به تحول و رشد اخلاقی است.
انتهای پیام