لطف خدا و بس!
کد خبر: 4052671
تاریخ انتشار : ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۰:۲۷
قاریان و عاملان قرآن در دفاع مقدس/35

لطف خدا و بس!

شهید محمد‌حسین پوراکبر پس از پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه پاسداران، به عضویت سپاه درآمد و بارها به نبرد حق علیه باطل اعزام شد تا در سال 65 به درجه رفیع شهادت می‌رسد. در فرازی از وصیت‌نامه این شهید آمده است: «من بر حسب وظیفه و مسئولیتی که بر دوشم احساس می‌کردم، این راه را انتخاب کرده و هیچ اکراه و اجباری درآمدنم به جبهه نبوده. هر چند آمدن هر یک از ما به جبهه دست خود ما نیست بلکه آن لطف خداست، این سعادت نصیب هر فردی نمی‌شود».

شهید محمد‌حسین پوراکبربه گزارش ایکنا، شهدای دوران دفاع مقدس، عاملان به آموزه‌‌‌های قرآن بوده و سیره اهل‌بیت(ع) به ویژه سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) را سرلوحه طریق جاوید خود قرار داده بودند. در صف اول این مبارزات، قاریان خو‌ش‌خوان و حافظان آیات قرآن کریم حضور داشتند که نه‌ تنها جسم خود را در خدمت به وطن وقف کرده بودند، بلکه با صدای خود نیز روحیه‌ای مضاعف به رزمندگان می‌بخشیدند.

یاد می‌کنیم از شهید محمد‌حسین پوراکبر...

محمد‌حسین در هشتم بهمن‌ماه 1337 متولد شد. دیپلم خود را در رشته اقتصاد اخذ کرد و اتمام تحصیلات او، مقارن با اوج‌گیری انقلاب بود. وی به همراه دوستانش در تظاهرات و راهپیمایی‌ها علیه رژیم شاه و پخش اعلامیه‌ها حضور داشت.

پس از پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه پاسداران، به عضویت سپاه درآمد و از طرف سپاه، بارها به جبهه‌های نبرد اعزام شد. پس از چندی تشکیل خانواده می‌دهد که ثمره‌ این ازدواج، دو فرزند، یک دختر و یک پسر است که از وی به یادگار مانده است.

محمدحسین در کنار فعالیت‌های سیاسی که داشت در جلسات قرآن مسجد محله حضور فعال داشت و هر زمانی که فرصت پیدا می‌کرد در جلسات قرآن مسجد حضور پیدا می‌کرد به عبارتی زندگی‌اش با قرآن عجین شده بود.

شهید پوراکبر در 21 دی ماه 1365 در شلمچه و عملیات کربلای 5 منطقه پاسگاه زید بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد. مزار وی در قطعه 50، ردیف 14، شماره 25 واقع شده است.

فرازی از وصیت‌نامه شهید

«نمی‌دانم که خدا؛ جانم را در کجا و به چه صورت خواهد گرفت. هر چند که من در این لحظات آخر عمرم آلوده به گناه و نافرمانی از خدا هستم. ای خدا! لطف و بخشش تو بی‌کرانست و من امیدوارم به کرم تو ای خدا، که به من محبت دادی و لطف کردی که بیاییم جبهه، شاید خودم را اصلاح کنم.

من بر حسب وظیفه و مسئولیتی که بر دوشم احساس می‌کردم؛ این راه را انتخاب کرده و هیچ اکراه و اجباری در آمدنم به جبهه نبوده و هر چند آمدن هر یک از ما به جبهه دست خود ما نیست بلکه آن لطف خداست که ما را می‌کشاند به سوی جبهه و جهاد، این سعادت نصیب هر فردی نمی‌شود.

پدر و مادر عزیزم! سلام و درود خدا بر شما که در تربیت کردن و آدم شدن من تلاش کرده‌اید ولی من قدر و منزلت شما و زحمت‌هایی که در شب و روز برای من کشیده‌اید را شاید نتوانسته‌ام بدانم و فرزند خوبی برای شما نبودم ولیکن امیدوارم که با خون خودم بتوانم حق خود را نسبت به اسلام و انقلاب و شما ادا کنم و شما را پیش خدا رو سفید کنم. شاید خونم باعث بخشش گناهانم شود و از شما می‌خواهم که مرا حلال کنید و برایم طلب آمرزش نماید.

مادرم نمی‌دانم جنازه‌ام را خواهی دید یا نه ولی در هر حال از تو می‌خواهم خدا را شکر کنی که امانتی را که نزد شما بود را در راه حفظ اسلام و قرآن، دادید».

انتهای پیام
captcha