شاهنامه دریای حکمت و اندیشه است
کد خبر: 4057062
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۲

شاهنامه دریای حکمت و اندیشه است

شاهنامه دریایی از معارف، اندیشه‌ها و گذشته پرافتخار ایران است که وقتی آن را می‌خوانیم، فقط با شعر روبه‌رو نیستیم، بلکه فلسفه و راه اندیشیدن را نیز می‌آموزیم و این، مرهون خالق حکیم آن، فردوسی بزرگ است.

آرامگاه فردوسی

چه زیبا ستایش می‌کنند، واژگانی که اصالت و زندگانی خود را مدیون خالق خود هستند و از نقش بستن بر صفحه هستی، شاد و سرمست می‌شوند. این لغات، روح و جانی دارند به وسعت عشق بزرگ‌مردی به زبان فارسی و سر فخر بر آسمان می‌برند که من زاده حکیم این خاک زرخیز هستم.

تو امین بودی و زبان ثمین را حافظ! گوش شنوای ما همیشه در جست‌وجوی سخنان خردمندانه و حکیمانه توست و به خود می‌بالد، اگر همیشه در بند صوت دلنشین شاهنامه تو به اسارت درآید. داستان‌های حماسی و اشعار فارسی متولد دانش و خرد بی‌مثال تو هستند و جلوه و جمال خود را از یگانه خالق‌شان میراث دارند.

سخن از فردوسی و وصف عظمت زوال‌ناپذیرش، مجالی به اندازه همه عمر می‌طلبد تا جان کلام و روانش به‌خوبی درک شود. او حماسه‌سرای بزرگ ايران، سراینده اثری شگرف به نام شاهنامه، يكی از شاعران مشهور عالم و ستاره درخشنده آسمان ادب فارسی و از مفاخر نام‌دار ايران است كه عظمت مقام و مرتبتش، سرگذشتی آمیخته با افسانه و روايات مختلف را برای وی رقم زده‌ است.

زبان و ادبیات فارسی تا ابد، وام‌دار این فقیه بلندمرتبه است که با معماری حکیمانه خود در برپایی کاخی رفیع از نظم در زبان فارسی، استواری و تمدن‌سازی را به حد اعلای خود رسانده و ژرفای بی‌نظیر زبان فارسی را با نام خود عجین کرده‌ است، آنچنان‌ که در قرون و اعصار، مصون از باد و باران و فرسایش، سرافرازانه بر تارک فرهنگ ایرانی و اسلامی می‌درخشد و نام بلند آن شاعر گران‌مایه را برای همیشه زنده نگه داشته‌ است.

25 اردیبهشت‌ماه، زادروز حماسه‌سرای بی‌بدیل ایرانی، حکیم ابوالقاسم فردوسی است که زبان فارسی را روح و جلا بخشیده، روان‌ها را شادمانی عطا کرده و اسرار شاهنامه را خالق شده‌ است.

ناصر جان‌نثاری، مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی نجف‌آباد در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایکنای اصفهان، سخن گفتن از فردوسی را کار بسیار دشواری می‌داند، هم از این نظر که در شاهنامه، با دریایی از معارف، اندیشه‌ها، تاریخ باستان، پهلوانی‌ها و گذشته پرافتخار ایران روبه‌رو هستیم و هم از این نظر که در این هزار و چند سالی که از وفات فردوسی می‌گذرد، تحقیقات بسیار گسترده‌ای در داخل و خارج از کشور انجام شده است که صحبت در این خصوص را دشوار و بعضاً تکراری می‌کند.

وی به نقش‌آفرینی فردوسی در پدیده زبان اشاره کرد که هویت ملی، اجتماعی، فرهنگی و حتی دینی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و افزود: زبان یکی از مهم‌ترین ابعاد هویت ملی هر کشور است، به‌گونه‌ای که اگر کشوری بخواهد سقوط کند، آخرین سنگر آن زبان است و حتی اگر بعضی از اقشار جامعه در اختلافات دینی و مذهبی تسلیم شوند، آنچه باقی می‌ماند، زبان است که نمونه آن را در شوروی سابق شاهد بودیم. این دولت حدود 70 سال کشورهای آسیای میانه را زیر سیطره خود درآورد، خط و آداب و رسوم آنها را تغییر داد و تلاش کرد هویت ملی‌شان را نیز تغییر دهد، ولی آنچه بعد از سقوط شوروی و تبدیل آن به روسیه باقی ماند، زبان فارسی میانه، به‌طور شاخص در تاجیکستان بود.

این مدرس زبان و ادبیات فارسی برای هر زبان، دو موجودیت در زمانی و هم‌زمانی قائل شد و گفت: منظور از موجودیت در زمانی، این است که یک زبان را در طول زمان بررسی کنیم و به قرون گذشته برگردیم؛ این سیر، در زمانی است و تحولات و فراز و نشیب‌های تاریخی را بررسی می‌کند. سیر دیگر، هم‌زمانی است که فقط به متن بر جای مانده، توجه می‌کند و متأسفانه ما را از فرهنگ، تاریخ و مفاخر گذشته باز می‌دارد.

وی فاصله گرفتن نسل جوان از هویت فرهنگی خود را نتیجه سیطره سیر هم‌زمانی دانست و ادامه داد: متون درسی ما از دبستان تا دانشگاه بیشتر حول محور سیر هم‌زمانی است، یک متن را بدون ملاحظه گذشته آن و تحولاتی که سپری کرده، می‌خوانیم و به نفس‌الامر شاعر در سرودن شعر یا نوشتن یک متن و درون‌مایه اثر توجه نمی‌کنیم. بنابراین، برای شناخت ستون‌های ادب فارسی همچون فردوسی، سعدی، مولانا و حافظ باید سیر در زمانی را در پیش بگیریم.

جان‌نثاری فردوسی را ثمره تاریخ گذشته ایران قبل از اسلام خواند و بیان کرد: ساسانیان زبان نیرومندی نداشتند و به اختلاف و پراکندگی زیادی در این خصوص دچار بودند. بنابراین، زمانی که اعراب حمله کردند و اسلام به ایران آمد، تسلیم شدند و این در حالی بود که ایرانیان 400 سال در برابر امپراطوری روم و مهاجمان شرق و شمال ایستادگی کرده بودند. در زمان ساسانیان، پنج زبان رواج داشت؛ فهلویات که در اصفهان، ری، همدان، نهاوند و آذربایجان رایج بود، فارسی دری که در خراسان و بلخ نفوذ داشت، الفارسیه در منطقه فارس، الخوزیه در خوزستان که برای ملوک و اشراف بود و السریانیه که اهل سواد به آن صحبت می‌کردند.

وی تصریح کرد: این تشتت و پراکندگی زبانی باعث شد که وقتی اعراب به ایران حمله کردند، زبان عربی بر دیگر زبان‌ها غالب شود، ولی اگر ستونی مانند شاهنامه قبلاً پدید آمده و فرهنگ ملی، پهلوانی و پادشاهی به نظم یا نثر درآمده بود و مردم با آن مأنوس بودند، مقاومت بیشتری صورت می‌گرفت. برای اینکه چنین مشکلی به‌وجود نیاید، باید با رویکرد در زمانی به هویت ملی و مفاخر گذشته نگاه کنیم.

این استاد دانشگاه نظام طبقاتی حکومت ساسانیان و اتصال دین و دولت را موجبات تحول زبان فارسی به پهلوی برشمرد و اظهار کرد: زبان و ادبیات بعد از اسلام و به‌خصوص در دوره فردوسی، با پرهیز از نظام طبقاتی و اتصال دین و دولت، راه تازه‌ای به جویندگان خود نشان داد که مصداق آن، شاهنامه و متون عرفانی بود. در واقع، شاهنامه فردوسی و متون عرفانی نظم و نثر توانست ایرانیان را از تهاجمات بیگانه و خالی شدن از هویت ملی، جغرافیایی و سرمایه‌های معنوی نجات دهد.

وی بیان کرد: اگر نسل جوان هویت ملی و جغرافیایی خود را دوست دارد، باید به فردوسی و شاهنامه احترام بگذارد؛ زمانی که شاهنامه می‌خوانیم، فقط شعر نمی‌خوانیم، بلکه فلسفه و راه اندیشیدن را نیز می‌آموزیم. در اولین بیت شاهنامه آمده است: «به نام خداوند جان و خرد»؛ فردوسی در این بیت به دو عنصر تکیه کرده، یکی جان که در زبان عربی به معنای نفس و روح است و دیگری خرد که نشان از شاخص بودن اندیشمندی و خردمندی نزد ایرانیان دارد. در واقع، فردوسی کلام خود را با نام خداوند روح‌بخش و خرددهنده آغاز می‌کند.

جان‌نثاری ادامه داد: خرد در اینجا به معنای علم نیست، چراکه هر معرفتی علم است، ولی هر علمی معرفت نیست و خرد در این بیت، حکمت معنا می‌شود. لذا از این منظر، به فردوسی حکیم متأله گفته می‌شود، از این لحاظ که حکیم بودن موضوعی فرادستی است، ابعاد متافیزیک دارد و به دیگر شاعران نسبت داده نشده‌ است. شخص حکیم، فیلسوف، دانشمند، شاعر، فقیه و مفسر زمان خود محسوب می‌شود و به گفته علما و اندیشمندان، معمولاً هر صد سال یک بار، یک حکیم متأله ظهور خواهد کرد.

وی به ابیاتی اشاره کرد که به فردوسی نسبت می‌دهند، ولی تحقیقات نشان می‌دهد که این ابیات، سروده این بزرگ‌مرد زبان و ادب فارسی نیست و زمینه اختلاف با عرب‌زبان‌ها و زنان به‌عنوان نیمی از اعضای جامعه را فراهم کرده است. جسارت‌ها، توهین‌ها و کم‌لطفی‌هایی در شاهنامه نسبت به این قشر صورت گرفته، یا مطالبی به بعضی از تمدن‌ها نسبت داده شده که نتیجه تحقیقات نشان می‌دهد از فردوسی نیست. «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدين پارسی»، بیتی است که شهرت زیادی دارد و گفته می‌شود فردوسی آن را سروده، ولی با تحقیقاتی که اندیشمندانی همچون استاد جلالی مطلق انجام دادند، مشخص شد این بیت از فردوسی نیست.

این مدرس زبان و ادبیات فارسی افزود: «چنین گفت پیغمبر راستگوی/ ز گهواره تا گور دانش بجوی» نیز بیتی بسیار زیباست و به حدیث شریف پیامبر(ص) که می‌فرماید: «علم را بیاموز، حتی اگر در چین باشد» اشاره دارد، ولی تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد که این بیت از فردوسی نیست. بیت «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» نیز به فردوسی نسبت داده شده است که علاقه زیادی به این بیت داریم و در بیشتر مناسبت‌های حماسی، به‌خصوص دفاع مقدس به آن استناد می‌شود، ولی در واقع از این شاعر بزرگ نیست.

وی ادامه داد: این ابیات نیز سروده فردوسی نیست: «که رستم یلی بود در سیستان/ منش کرده‌ام رستم داستان/ به روز نبرد آن یل ارجمند/ به شمشیر و خنجر به گرز و کمند/ برید و درید و شکست و ببست/ یلان را سر و سینه و پا و دست». این بیت نیز به فردوسی نسبت داده شده است که می‌گوید: «زن و اژدها هر دو در خاک به/ جهان پاک از هر دو ناپاک به»، ولی با توجه به روحیه فلسفی و جهان‌شمولی فردوسی، بعید به نظر می‌رسد که این بیت سروده وی باشد، ولو اینکه به موقعیتی خاص مربوط باشد.

جان‌نثاری گفت: شاهنامه حکیم توس، گنجینه خرد و دانایی و سراسر آن، درس انسانیت و اخلاق و فضیلت است، لذا در بنیان کاخ بلند شاهنامه، فقط به سرودن اشعار حماسی بسنده نشده، بسیاری از سجایا و فضایل اخلاقی و راه و رسم بندگی نیز در آن به چشم می‌خورد و پرستش یزدان پاک را فلسفه حیات آدمی دانسته است. توجه و تأمل در این کتاب گران‌سنگ، قدرت آفرینندگی فکری و هنری فردوسی را بیش از پیش نمایان کرده و مسیر زندگی را نیز جلوه‌گر می‌شود؛ از این رو، شایان توجه و تأمل ویژه است.

گفت‌وگو از زینب بابایی

انتهای پیام
captcha