دامن‌زدن به تجارب دینی خرافات را گسترش می‌دهد
کد خبر: 4070188
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۹
علیرضا قائمی‌نیا مطرح کرد:

دامن‌زدن به تجارب دینی خرافات را گسترش می‌دهد

حجت‌الاسلام علیرضا قائمی‌نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه برخی تجارب دینی واقع‌نما هستند و نمی‌توان همه آن‌ها را خرافه و توهم دانست و زیر سؤال برد، گفت: دامن‌زدن به تجارب دینی خرافات را زیاد می‌کند و نمی‌تواند مبنای دینداری باشد.

علیرضا قائمی نیا به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا قائمی‌نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی شامگاه 20 تیرماه در نشست بررسی «تجارب نزدیک به مرگ»، گفت: اینکه مسیحیت به سمت پروتستانتیزم رفت به نظر بنده مسیر طبیعی را طی می‌کند یا بودیسم را اگر یک دین بدانیم، تجربه دینی بودا در آن محوریت دارد ولی اسلام این طور نیست.

استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه اسلام سه بعد عقلی، تجربی و شرعی، فقهی و قانونی دارد، اظهار کرد: وزن اینها در ادیان دیگر یکی نیست و مثلا در مسیحیت می‌بینیم جنبه قانونی و فقهی خیلی ناچیز ولی در اسلام، جنبه عقلی و فقهی غلیظ است و در یهودیت هم جنبه فقهی آن خیلی غلیظ است.

قائمی‌نیا با بیان اینکه مبنای دینداری در اسلام، تجارب دینی نیست، تصریح کرد: قصد ندارم بگویم تجارب دینی باطل و بی ارزش و توهم هستند، بلکه بحث بر این است که دینداری را در اسلام نمی‌توان به این موضوعات مبتنی کرد و باید بر مبنای عقل باشد از این رو شهود و خواب را نمی‌توان مبنای فقه قرار داد.

دامن‌زدن به تجارب دینی خرافات را زیاد می‌کند

وی ادامه داد: علاوه بر اینکه دامن زدن به این موارد در جامعه، خرافات را زیاد می‌کند و مخاطبان با دیدن چنین افرادی و اینکه کسی امامی را در خواب یا در تجربه نزدیک به مرگ دیده احساس خوشایندی دارند ولی آثار منفی آن را هم باید مورد مطالعه قرار دهیم. حتی عرفای بزرگ هم یکبار در مقام مدیریت جامعه و مباحث علمی، شهودات خود را مبنا قرار ندادند. امام خمینی(ره) به عنوان بزرگترین عارف دوره معاصر هیچگاه به چنین مواردی تمسک نکردند.

قائمی‌نیا با بیان اینکه تجربه  دینی در مسیحیت از سوی شلایرماخر که بنیانگذار الهیات پروتستان است شروع شد، اضافه کرد: طبیعی است که او در برابر کلیسای کاتولیک که کتاب مقدس و عقل را مبنا قرار می‌داد و به تدریج این دو پایگاه خود را هم از دست داده بود، تجربه دینی را مطرح کند، البته وی این اصطلاح را به کار نبرد بلکه از تعبیر «حال دینی» و ... استفاده کرد و بعدها اصطلاح تجربه دینی وضع شد. اینها می‌گفتند اگر کسی اعتقادات، اخلاق و اعمال مسیحی را نداشته باشد و به  کلیسا و مراسم عشای ربانی نرود اشکالی ندارد، مهم این است که حال مسیحی داشته باشد.

فناء فی الله مورد پذیرش فرهنگ یهودیت نیست

استاد حوزه علمیه افزود: در قرن 20 نزاع بزرگی درباره تجربه دینی در گرفت و استیس مطرح کرد که تجربه دینی افراد در تمامی ادیان، گوهر مشترکی دارد ولی تفسیر آن فرق دارد؛ مثلا یک عارف بودایی، مسیحی و مسلمان همه یک چیز را می‌بینند ولی متناسب با فرهنگ و سنت خودشان، تفسیر و تبیین می‌کنند، در برابر وی، «استیونز کت» مقاله‌ای نوشت و مدعی شد سنت‌های مختلفی که دینداران در آن زندگی می‌کنند به تجربه آنها شکل می‌دهد، نه اینکه اینها چیزی را می‌بینند و بعدا آن را تفسیر می‌کنند بلکه سنت در ذات تجربه آنها وجود دارد که نگاه کانتی و نئوکانتی به تجارب دینی است.

این استاد حوزه و دانشگاه افزود: مثال وی در این باره آن است که بالاترین تجربه یک عارف یهودی این است که نمی‌تواند فانی در خدا شود زیرا سنت تفکر یهود، ثنویت بین خدا و انسان است و اینکه هیچگاه امکان اتحاد بین خدا و انسان امکانپذیر نیست و آن را کفر می‌دانند ولی در سنت اسلامی، چنین چیزی کفر نیست و انسان در نهایت می‌تواند به فناء فی الله برسد. فلاسفه دین بعد از نظریات این دو نفر مواضع متعددی گرفتند و اینکه ادعای کلی نمی‌توان درباره تجارب دینی داشت و بگوییم موطن اختلاف در تجارب دینی، تفاسیر است یا برعکس سنت و فرهنگ فرد در تجربه دینی اثرگذار است، شواهدی وجود دارد که برخی تفاسیر توسط سیستم عصبی و سنت و فرهنگ ساخته می‌شود.

قائمی‌نیا اضافه کرد: در بودا، عارف به جایی می‌رسد که به خلاء دست یافته است، یک عارف مسیحی هم می‌تواند به تجربه خلاء دست یابد در صورتی که او اعتقادی هم به خلا ندارد؛ نمونه‌های مهم دیگر تجارب نوظهور است مثلا گاهی می‌بینیم یک کاهن بودایی، تجربه اسلامی پیدا کرده است، پس همه تجارب معلول سنت نیستند. بنابراین متاخرین نوعی رئالیسم را در تجارب دینی مطرح کرده و گفته‌اند دست کم برخی تجارب دینی درست است ولی نیازمند محک و معیارهای واقع‌نما هست.

همه تجارب‌ دینی واقع‌نما نیستند

وی با بیان اینکه به صورت کلی نمی‌توان گفت تجارب دینی واقع‌نما هستند یا نیستند، افزود: نمونه این مسئله در خواب و تفسیر آن در سنت اسلامی است که گاهی یک خواب را رؤیای صادقه و واقعی می‌دانیم و گاهی آن را خواب‌های پریشان می‌نامیم. برخی خوابها نیازمند تعبیر و تفسیرند و اینها خیلی مهم هستند؛ عرفا بحث عالم مثال را مطرح و ملاک‌هایی هم ارائه می‌کنند که چگونه از دل صورت‌هایی که فرد در خواب می‌بیند به معنا می‌رسد؛ مثلا پیامبر(ص) قبل از بعثت مرتب در خواب می‌دیدند که از آسمان شیر به ایشان داده می‌شود و آن حضرت میل می‌فرمودند.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه تجارب دینی هم انواعی دارند و قطعا دسته‌ای از آنها ساخته نفس هستند، گفت: برخی از اینها واقع‌نمایی دارند ولی واقع‌نمایی آنها نیازمند تفسیر و تعبیر است و هر کسی قادر به تفسیر آن نیست، نمادهایی وجود دارد که درک آن کار هر کسی نیست. برخی تجارب دینی هم واقعا شفاف و غیرقابل انکار است. علامه طباطبایی می‌فرمودند من هر روزی که در غذا و احوال خودم مراقبه بیشتری دارم شهودم در شب بیشتر است.

وی با بیان اینکه عصب‌شناسی فعلی چند ویژگی دارد، افزود: از جمله این ویژگی‌ها، طبیعت‌گرایی است که در بین خیلی از روان‌شناسان و جامعه‌شناسان مشترک است؛ ویژگی دیگر هم فیزیکالیسم است یعنی هر چیزی باید به ماده بازگردد لذا عالم محصور در ماده می‌شود، همچنین بر مبنای فیزیکالیسم، ذهن هم مادی است، بنابراین اصل دیگر در عصب‌شناسی فعلی، بازگرداندن لایه‌های فراتر به فروتر و طبیعی است. کسانی که تلاش می‌کنند تجارب دینی را براساس عصب‌شناسی تحلیل کنند این چند ویژگی را می‌پذیرند بنابراین تجارب دینی برای آنها قابل باور نیست.

نظر الهیات عصب‌شناختی درباره تجارب نزدیک به مرگ

قائمی‌نیا اضافه کرد: تنها جریانی که در این عرصه مقابله می‌کند، الهیات عصب‌شناختی است که تلاش می‌کند تا از یکه‌تازی فیزیکالیسم جلوگیری کرده و بگویند، تجارب دینی را صرفا به فعالیت‌های مغزی نمی‌توان محدود کرد البته الهیات عصب‌شناختی تا حدودی راهزن است و تصور می‌شود کار الهیاتی می‌کند در صورتی که چنین نیست. لذا تحلیل‌های عصب‌شناختی در فضای تجارب دینی، محوریت ندارد.

وی در ادامه تصریح کرد: ممکن است گفته شود در وضعیتی که عمدتا تجارب دینی پیدا می‌شوند فعالیت عصبی مغز زیاد می‌شود و حالت عادی نیست زیرا فرد یا سکته کرده یا در حال شوک و... است، البته من با این سخن موافقم که اگر کسی واقعا مرده باشد، مرده است و هیچ پزشکی مدعی نیست کسی واقعا مرده باشد و دوباره زنده شود بنابراین ادعای معرفت‌شناسی برای این تجارب و اینکه بگوییم واقع‌نما هستند، دشوار است.

تعارض در تجارب دینی در عین برخی مشترکات

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: عمده افراد در تجارب نزدیک به مرگ، تونل مرگ می‌بینند زیرا ساختار عصبی انسان‌ها مشترک است، ولی باز موارد متعارض زیادی در این تجارب می‌بینیم، بنابراین به لحاظ معرفت‌شناسی قابل اتکاء نیست البته بنده با حجیت شخصی کاری ندارم، ما معتقدیم اگر قرآن درباره عالم پس از مرگ حرف نزده بود ما هیچ درکی از عوالم دیگر نداشتیم و هیچ کسی به آن طرف نرفته که باز گردد. 

قائمی‌نیا بیان کرد: برخی می‌گویند گزارشاتی که اینها می‌دهند، مثلا از بخش‌های دیگر بیمارستانی است که فرد در آن بستری است و فلان پرستار فلان چیزی گفته است ولی به نظر بنده اینها هم چیزی فراتر از قدرت ذهن و مغز انسان نیست و شاید لازم باشد رابطه نفس و بدن را بازنگری کنیم، مغز واقعا پیچیده است و حتی باید در مورد فیزیکالیسم هم بازنگری کنیم. 

مرز شفاف بین عالم ماده و فراماده

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: در سنت فلسفی ما مرز شفافی بین عالم ماده و فراماده وجود دارد و نفس برای عالم فراماده و بدن برای ماده است ولی مفاهیم فلسفی واقعا به ما یاری نمی‌رساند. بنابراین عناصر مختلفی وجود دارند که در این بحث باید در نظر بگیریم، از جمله در بحث هولوگرافی این نتیجه را مطرح می‌کنند که هر چیزی که در مراتب بالاتر هستی هست در مراتب پایین‌تر هستی هم وجود دارد.

انتهای پیام
captcha