لزوم تأسیس الهیات شناختی در حوزه مطالعات اسلامی
کد خبر: 4072118
تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۹
علیرضا قائمی‌نیا بیان کرد:

لزوم تأسیس الهیات شناختی در حوزه مطالعات اسلامی

حجت‌الاسلام قائمی‌نیا ضمن تبیین حوزه‌های کلی الهیات شناختی تصریح کرد: با توجه به سنت تفکر اسلامی و سنت انتقادی که در فلسفه غرب نسبت به این مباحث وجود دارد باید این حوزه در مطالعات اسلامی هم شکل بگیرد.

به گزارش ایکنا، نخستین همایش علوم شناختی و علوم انسانی صبح امروز 29 تیرماه به میزبانی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.

در این نشست حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا قائمی‌نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره دین‌شناسی شناختی سخنرانی کرد و بیان اینکه دین‌شناسی ‌شناختی حوزه گسترده‌ای است و در این وقت فقط می‌توان گزارش کلی از آن ارائه کرد، گفت: ما چهار حوزه در این زمینه داریم، بعضی از این حوزه‌ها صورت مرتبی پیدا کرده ولی بعضی حوزه‌ها صورت مشخصی پیدا نکرده است. حوزه اول دین‌شناختی است که رویکرد الحادی دارد و تلاش می‌کند دین را با کمک تحلیل‌های عصب‌شناختی تبیین کند. عموما علوم شناختی ذیل دو نسل شناخته می‌شود؛ نسل اول علوم شناختی که با نظریه محاسباتی ذهن مطرح شد که در آن نسل، ذهن را به عنوان یک کامپیوتر در نظر می‌گیرند و نسل دوم علوم شناختی که تحت تاثیر مدل‌های عصب‌شناختی و ایده بدن‌مندی مطرح می‌شود.

وی افزود: ملکه نسل اول علوم شناختی، هوش مصنوعی است ولی ملکه نسل دوم علوم شناختی، عصب‌شناسی است. این بدین معنا نیست که هوش مصنوعی در نسل دوم اهمیت ندارد بلکه در نسل دوم، تحقیقات هوش مصنوعی تحت تاثیر مطالعات عصب‌شناسی است. این دو مدل به این معنا نیست که یکی از بین رفته و دیگری جایگزین شده بلکه هر دو به موازات هم پیش می‌روند. مباحثی هم که در حوزه دین مطرح می‌شود یا تحت تاثیر مطالعات هوش مصنوعی است یا تحت تاثیر عصب‌شناسی. بر این اساس دین‌شناسی شناختی تحت تاثیر تحقیقاتی است که در زمینه عصب‌شناسی مطرح می‌شود و بیشتر رویکرد تبیینی دارد و تلاش می‌کند ایده‌های دینی را تبیین عصب‌شناسی کند.

نظام مسائل الهیات دیجیتال

عضو هیئت علمی دانشگاه تصریح کرد: حوزه دیگر، الهیات عصب‌شناختی است. این حوزه، حوزه مطالعات میان‌رشته‌ای میان عصب‌شناسی و الهیات است. الهیات عصب‌شناسی همه ایده‌های دینی را به فرآیندهای عصب‌شناختی برنمی‌گرداند و رویکرد معتدلی دارد. حوزه سوم الهیات دیجیتال است. الهیات دیجیتال که به حوزه هوش مصنوعی مرتبط است و از دستاوردهای این زمینه در مباحث الهیاتی سود می‌برد دست کم سه، چهار موضوع دارد. یکی از موضوعات آن خدای دیجیتال است. در واقع اینها می‌خواهند با استفاده از هوش مصنوعی و دستاوردهای هوش مصنوعی مفاهیم دینی را به آن حوزه برگردانند و خدا را تبیین دیجیتال کنند. بحث بعدی رستاخیز دیجیتال است که آیا بعد از مرگ بدن، می‌توانیم بحث کنیم روح حیات پس از بدن دارد یا خیر. اینها مباحث الهیات دیجیتال است. زمینه چهارم دین‌شناسی شناختی الهیات شناختی است. الهیات شناختی رویکرد الهیاتی به مباحث علوم شناختی دارد و مباحث قبلی را از منظر الهیات نقد می‌کند.

قائمی‌نیا تاکید کرد: کلیات شاخه‌های مختلف علوم شناختی که هر کدام می‌تواند با مباحث دینی و الهیاتی ارتباط پیدا کند عبارتند از؛ روان‌شناسی شناختی که مربوط به مباحث مرتبط با دین است، زبان‌شناسی شناختی، فلسفه ذهن، علوم کامپیوتری و انسان‌شناسی شناختی. باید توجه داشت دین‌شناسی شناختی یک معنای عام دارد که حوزه‌هایی مثل ارتباط انسان‌شناسی شناختی و علوم کامپیوتری هم در آن می‌گنجد.

وی ادامه داد: در این حوزه برخی تعهدات و مفروضات وجود دارد که به آنها اشاره می‌کنم. تعهد اول اینکه خود دین را نباید شیء مستقل در نظر بگیرید. تعهد دوم اینکه شما می‌توانید دین را از منظر علمی تبیین کنید. تعهد سوم اینکه دین هم مثل خیلی چیزها توسط مغز و ذهن انسان به تملک درمی‌آید. نکته آخر که مهم است این است که دین به حوزه ذهنی مستقلی نیاز ندارد که بگویید مغز یک بخش مستقل دارد که به مفاهیم دینی اختصاص دارد. بنابراین دین وضعیت خاصی ندارد. به عنوان نقد کلی خیلی از مطالبی که در علوم شناختی مطرح می‌شود بیشتر رویکردهای فلسفی است که به رویکردهای علمی تزریق شده است. گاهی شما نسبت به چیزی رویکرد فلسفی دارید، گاهی علمی. مثلا علم نمی‌تواند فیزیکالیسم را اثبات کند و فیزیکالیسم یک رویکرد فلسفی است. از این منظر این رویکردها زمینه نقد و بررسی دارد.

وی در پایان گفت: نکته آخر اینکه باید الهیات شناختی در حوزه مطالعات اسلامی تاسیس شود. با توجه به سنت تفکر اسلامی و سنت انتقادی که در فلسفه غرب نسبت به این مباحث وجود دارد باید این حوزه در مطالعات اسلامی هم شکل بگیرد.

حل دوگانه نفس و بدن در اندیشه ملاصدرا

در ادامه این نشست حسین وفاپور، پژوهشگر مطالعات دین سخنرانی کرد و گفت: در دوران جدید با پیشرفت علوم خصوصا علوم شناختی فاصله و مرزبندی دوگانه‌هایی که در ذهن ما شکل گرفته از بین رفته است. اولین دوگانه فاصله علم و فلسفه است و هرچه پیش می‌رویم فاصله علم و فلسفه کمتر می‌شود. دومین مرزبندی که کمتر شده دو گانه علوم انسانی و علوم طبیعی است. سومین مرزبندی میان علم و الهیات است که این مرز امروزه کمتر شده است و نقش علم در مباحث دینداری بیشتر شده و رشته‌های جدید به مرور به وجود می‌آید. چهارمین مرزبندی دوگانه روح و جسم یا نفس و بدن است. بحث روح یا نفس اهمیت زیادی در مباحث فلسفی و کلامی و الهیاتی دارد. در تاریخ الهیات و فلسفه پارادایم دوگانه‌انگاری روح و جسم تسلط داشته و همواره این پارادایم غالب بوده است که اینها دوگانه هستند. خصوصا با کاری که دکارت کرد این تمایز بیشتر شد.

وی افزود: در میان پیش از سقراطیان بحث نفس خیلی جدی بوده است و فلاسفه پیش از سقراط برداشتی از نفس داشتند. یکی آن را آتش می‌دانسته، یکی هوا، یکی جسم بخاری و یکی مرکب از چهار عنصر اولیه می‌دانسته. در سنت کلامی الهیاتی خودمان اکثر متکلمین نفس را جسم می‌دانستند و نگاه مادی به نفس داشتند. از قرن سوم تا هفتم اکثر متکلمین نفس را مادی می‌دانستند. برخی دیگر نفس را جسم لطیف می‌دانستند، مثل شبنم که در گل جریان دارد. بر این اساس نگاه دوئالیستی به نفس و بدن در فلسفه غالب بوده است.

وی تصریح کرد: در میان فلاسفه اسلامی، شیخ اشراق قائل بود که نفس قدیم است و این بدن است که به وجود می‌آید و بعد از به وجود آمدن بدن، نفس به آن ملحق می‌شود و بعد از مرگ هم به حیات خودش ادامه می‌دهد. بنابراین ما آگاهی نداریم بلکه یادآوری داریم. در نظر ابن سینا نفس حادث است و از قبل نبوده است و بعد از به وجود آمدن جسم، نفس به بدن ملحق می‌شود و از این نظر نفس حادث است. در مقابل این دو، ملاصدرا به اتحاد وجودی نفس و بدن قائل بود و می‌گفت نفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا است.

وفاپور در ادامه با اعلام اینکه من سعی کردم مباحث ملاصدرا را با مباحث جدید تطبیق دهم، گفت: در دیدگاه فیزیکالسم دوئالیسم رد شد. آنها می‌گویند نیازی به فرض نفس نداریم بلکه همه چیز با مبانی فیزیکی قابل تبیین است. شواهد علمی و پزشکی هم به این نظریه کمک کرد. ملاصدرا هم می‌گفت نفس در ابتدا حدوث مادی دارد ولی حالت نفس در زمان حدوث با زمان استکمال تفاوت دارد. پس نفس انسان جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا است. نفس مجرد قبل از بدن وجود ندارد و هم‌زمان با بدن به وجود می‌آید. اینگونه مرز میان مجرد و مادی از بین می‌رود و نمی‌شود گفت تا اینجا ماده است و از اینجا به بعد ماده تمام می‌شود و تجرد شروع می‌شود بلکه شبیه یک طیف است.  

انتهای پیام
captcha