به گزارش ایکنا، نشست «عیار دینداری در منطق فاطمی؛ حفظ فروع یا دفاع از اصول» با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین سیدضیاء مرتضوی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی شب گذشته 6 دیماه در کانون توحید برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید؛
ابتدا اشاره میکنم که یکی از انحرافات بزرگ در جوامع دینی این است که اجزای دین خواسته یا ناخواسته جابجا میشوند و همین امر بزرگترین ضربهها را به دین و دیانت زده است. در بهترین حالت دستاورد این انحراف بزرگ ترسیم یک منظومه ناهماهنگ از دینی است که دارای منظومه هماهنگ است. جامعهای که بر پایه چنین شناخت و شکلی از دین برپا شود همین وضع را خواهد داشت و به تعبیر امیرالمومنین(ع) دینداری در چنین جامعهای همانند پوستین وارونه است و نمای بسیار زشتی دارد. محور اصلی صحبت من این است؛ رفتاری که با حضرت فاطمه(س) صورت گرفت و مکرر خواندیم و شنیدیم و واکنشی که حضرت داشت یک سند مهم و ماندگار تاریخی است.
در موضوع ماندگاری این سند و واکنش حضرت زهرا(س) همان زمان شاهد سه نوع نگاه و برخورد هستیم. عاملان اصلی این ستم تلاش کردند قضیه را بپوشانند و کوچک جلوه دهند. یکی از کارهایشان این است که حضرت امیر(ع) را واسطه قرار دادند تا حضرت زهرا(س) اجازه دهد شیخین به دیدار ایشان بروند. میخواستند با این کار موضوع را کوچک کنند ولی حضرت زهرا(س) با اعترافگیری از شیخین در آن جلسه نسبت به فرمایش پیامبر(ص) مبنی بر اینکه هر کس فاطمه(س) را بیازارد مرا آزرده است، شاهد گرفتند که این دو نفر مرا آزار دادند.
برخورد دوم برخورد امیرالمومنین(ع) و حضرت فاطمه(س) برای ماندگار کردن این سند بود. آنها ابزار تبلیغاتی نداشتند که در برابر جریان حاکم بایستند جز اینکه دید خودشان را نسبت به این انحراف بزرگ نشان دهند. در این میان یک نگاه سوم هم وجود داشت و آن نوع نگاه و درخواست عباس عموی پیامبر(ص) بود که محور اصلی سخن من است. این نگاه، نگاهی متوسط است که به برخی ظواهر نگاه میکند و حامی حفظ جزء و فروع است ولو به قیمت فدا شدن اصول دین. عباس انسان شایسته و مهربانی بود ولی بحث سر دید و نگاه است. در آن جامعه این مشکلات برای حضرت فاطمه(س) اتفاق افتاده بود. یک نگاه، نگاه خود حضرت بود برای ماندگار کردن آن سند، یک نگاه، نگاه جناب عباس عموی پیامبر(ص) بود.
در روایتی از عمار یاسر میخوانیم وقتی فاطمه(س) بیمار شد و بیماری سنگین شده بود عباس برای ملاقات آمد، به او گفتند ملاقات ممنوع است و هیچ کس نمیتواند به دیدار فاطمه(س) برود. عباس به خانه خودش برگشت و پیکی را سراغ علی(ع) فرستاد و به او گفت به علی(ع) بگو عمویت به تو سلام میرساند و خدا میداند من گرفتار چه اندوهی شدم به خاطر بیماری حبیبه رسول خدا(ص) و نور دو چشم او و خودم. به گمان من فاطمه(س) اولین کسی است که به پیامبر(ص) ملحق میشود، خدا او را برمیگزیند و نزدیک خودش میکند.
عباس این مقدمه را برای چه گفت؟ در ادامه گفت اگر مرگ سراغ فاطمه(س) آمد، ما را بیخبر نگذار و مهاجر و انصار را برای تشییع جمع کن تا با حضور در تشییع جنازه ایشان به اجر و پاداش برسند و این مایه زیبایی دین است. عباس میگفت اینکه چندین هزار نفر برای تشییع جنازه فاطمه(س) شرکت کنند مایه زیبایی و شکوه دین است. حضرت علی(ع) در پاسخ فرمودند امیدوارم هیچگاه از مهربانی تو محروم نشویم، میدانم تو قصد خیرخواهی داری و رأیات محترم است ولی حضرت فاطمه(س) مورد ستم قرار گرفت و میراثش را ندادند و وصیت پیامبر(ص) را در مورد او رعایت نکردند، من از تو درخواست دارم اجازه بدهی که به این پیشنهاد شما عمل نکنم برای اینکه خودش وصیت کرده قضیه را پنهان کنم.
موضوع صحبت روشن شد. اولین پرسش این است در جامعهای که تا چند روز قبل از آن هیچ یک از مسلمانها به استمداد فاطمه(س) درباره یک حق شخصی ایشان و نه مقابله مستقیم با حکومت نیامدند و سکوت کردند آیا نماز باشکوه این مردم بر جنازه ایشان خندهدار و بازی با دین و مقدسات نیست؟ در جامعهای که یک حق مسلم، آن هم برای دختر پیامبر(ص) زیر پا گذاشته شده است اقامه نماز میت بر ایشان به ریش دین خندیدن نیست؟
من یک نمونه ار رفتار بزرگان آن زمان را نقل کنم؛ بعد از اینکه ابوبکر و عمر به استشهاد حضرت فاطمه(س) اعتنا نکردند، امیرالمومنین(ع) حضرت فاطمه(س) را سوار درازگوشی کردند و چهل صبحگاه در خانه مهاجرین و انصار رفتند و به آنها میفرمودند شما بر چه اساسی با پیامبر(ص) بیعت کردید؟ بر این اساس که همانگونه از خودتان و خانوادهتان دفاع میکنید از پیامبر(ص) و خانواده او دفاع کنید. وقتی حضرت در خانه معاذ بن جبل آمدند گفتند من به عنوان استنصار و طلب یاری آمدم و تو با پیامبر(ص) بیعت کردی که خانواده او را یاری کنی. الآن ابوبکر فدک را غصب کرده و وکیل مرا از فدک بیرون کرده است. معاذ در پاسخ گفت کس دیگری غیر از من هم پاسخ مثبت داده است؟ حضرت فرمودند هیچ کس پاسخ مثبت نداده است. معاذ گفت من تنهایی چه کار کنم! فاطمه(س) دست خالی برگشت در حالی که میگفت به خدا سوگند با تو کلمهای سخن نخواهم گفت تا نزد پیامبر(ص) برسیم.
خواسته حضرت زهرا(س) چه بود؟ ایشان نه در پی براندازی بود و نه چنین قصدی داشت ولی میتوان فدک را نماد یک مبارزه دانست. مسئله این بود که حق شخصی یک نفر را از او سلب کردند. در جامعهای که حق شخصی یک فرد را اینگونه راحت پایمال میکنند به حقوق سیاسی و اجتماعی آحاد مردم اعتنا میکنند؟ در جامعهای که دادخواهی یک بانو در تراز دختر پیامبر(ص) به جایی نمیرسد چگونه عباس دنبال ثواب نماز میت بر کسی است که بر او ظلم شده و همین نمازگزاران او را یاری نکردند و از کنارش گذشتند.
شناخت ما از دین نادرست است. ما اسلام را ضایع کردیم و میکنیم. از کدام اسلام سخن میگوییم؟ چطور برای بیحجابی صدایمان بلند میشود ولی قاعده تنفیر از دین را رعایت نمیکنیم، یعنی کاری نکنیم که موجب نفرت از دین و احکام شود؟
انتهای پیام