۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی، اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است.
پنجمین قسمت از این کتاب با عنوان «آغاز داستان گاو بنیاسرائیل» تقدیم مخاطبان میشود.
«وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ؛ و به یاد آر هنگامی را (که در زبان موسی قتلی واقع شد) و موسی با قومش گفت خداوند میفرماید گاوی را قربانی کنید (تا مساله روشن شود) قوم گفتند ای موسی آیا ما را به سُخره گرفتهای (آخر کشتن گاو با یافتن قاتل چه مناسبت دارد)؟ موسی گفت من پناه میبرم به خدا از اینکه در شمار جاهلان باشم» ( بقره 67)
داستان گاو بنیاسرائیل از حکایتهای معروف قرآن و تورات است که البته در قرآن بیشتر به رمز و اشاره و موجز و مختصر آمده و در تورات با تفصیل و توضیحات بیشتر. خلاصه داستان چنین است که دشمنان موسی کسی را کشتند و جسد او را بر در خانه موسی انداختند و موسی را متهم به قتل او کردند و گفتند: اگر قاتل کس دیگری است باید از خدای خود بپرسی و او را به ما معرفی کنی. موسی گفت: خداوند میفرماید گاوی را قربانی کنید و گوشت او را به بدن مرده زنید تا زنده شود و خود قاتل را معرفی کند. گفتند: آیا ما را به بازیچه و مزاح گرفتهای؟ گفت: این فرمان خداست و من پناه میبرم به خدا از اینکه در شمار جاهلان باشم.
بنی اسرائیل برای بهانهگیری گفتند: آن گاو چگونه مشخصاتی باید داشته باشد؟ موسی هر بار با رفتن به کوه طور و پرسش از خداوند جواب بنیاسرائیل را میداد که این گاو اولا باید یک پارچه زرد زرّین باشد، که زردی آن مایه شادی و نشاط گردد، ثانیاً آن گاو نه جوان باشد و نه پیر باشد و نه هیچ لکهای سفید یا سیاه بر بدنش دیده شود و نیز از چاه آب نکشیده باشد و زمین شخم نکرده باشد. بعد از احراز همه مشخصات، گاوی را به این اوصاف یافتند و آن فروشنده بهایی گزاف بر آنها نهاد که نزدیک بود بنیاسرائیل را از خریدن و کشتن آن منصرف کند، اما بالاخره گاو را کشتند و پارهای از گوشتش را به بدن مرده زدند. مرده برخاست و قاتلش را که یکی از همان قوم بنیاسرائیل بود معرفی کرد.
عارفان گفتهاند که گاو بنیاسرائیل همان نفس خودپرست آدمی است و کشتن او کشتن هواهای نفسانی و قربانی کردن احلام و آرزوهای باطل اوست و اینکه بنی اسرائیل گفتند آیا ما را مسخره میکنی؟ اشاره به این است که ای موسی تو میخواهی با خوار و خفیف کردن ما بر ما حکومت کنی زیرا تمسخر از هر نوع تحقیر سختتر است و در مورد فرعون در قرآن آمده است که «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» یعنی قومش را خوار و خفیف کرد تا از او اطاعات کنند. امروز نیز در صحنههای سیاست جهانی یکی از روشهای وادار کردن به اطاعت همان به سخره گرفتن و تحقیر کردن است.
تاکید بر رنگ زرد این است که رنگ زرد ظاهر فریبنده و مسرت بخش دارد اما از سرسبزی و خرّمی حیات در آن نشانی جز زردی نیست و نیز فرمود: «لاذلول» یعنی مطیع و منقاد نباشد و اوامر و نواهی را اطاعت نکند که باز همان نفس است که نه زمین را با اعمال صالحه شخم زده و نه آب حکمت و معرفت از چاه استنباط کشیده و کلمه مسلمه به این معنی است که آن از هر نشان و داغ تعهد به شرافت و دوستی و بندگی بر کنار است و اگر این نفس کشته شود نفس الهی که در خفقان غفلت نفس گویی مرده است زنده میشود و اسرار را فاش خواهد کرد و نخست خواهد گفت که مرا همین کشته بود که او را کشتید.
این نفس خودبین گر بمیرد زنده گردد
جانی که در خود بنگرد نور خدا را (الهی قمشهای)
چونکه کشته گردد این جسم گران
زنده گردد هستی اسراردان
یا کرامی اذبحوا هذا البقر
اِن اردتم حشر ارواح النظر (مثنوی)
انتهای پیام