به گزارش ایکنا، آیتالله مهدی هادوی تهرانی، استاد درس خارج حوزه علمیه، دوشنبه 17 بهمن ماه در ادامه تفسیر سوره مبارکه واقعه، گفت: در آیه هفتم این سوره مردم را به سه دسته تقسیم کرد؛ کسانی که سابقون هستند، برخی که اصحاب یمین و برخی هم اصحاب مشئمه. در ادامه نعمتهایی را برای السابقون و اصحاب یمین بیان فرمود که برخی نعمتهای این دو گروه یکسان است، سابقون در جنات نعیم بودند و اصحاب یمین در سدر مخضود هستند یعنی درختان سدری که خار ندارد. درختان موزی که میوههای آن روی هم چیده شده است، سایههای طولانی، آب جاری و میوههای بسیار زیاد که نه منع و نه قطع میشود.
وی افزود: در مورد سابقون به حورالعین اشاره کرد و در مورد اصحاب یمین به فرش مرفوعه که کنایه از زنان است اشاره دارد. در مورد گروه اول فرمود حورالعین مانند مروارید در داخل صدف پنهان هستند. به نظر بنده این تغییر تعابیر به خاطر تفاوت در مرتبه بهرهمندی است یعنی سابقون در مقامات بالاتر بهشت قرار دارند و اصحاب یمین هم با اینکه از انواع لذات مادی بهرهمند هستند در درجه پایینتر هستند.
آیتالله هادوی تهرانی بیان کرد: در مورد سابقون فرمود: ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ ﴿۳۹﴾؛ وَثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ ولی در مورد اصحاب یمین فرمود ثلة من الاولین و ثلة من الاخرین. اشاره شد که چون زمان نبوت پیامبر(ص) طولانی است در هر دو آیه به ثله یا گروه زیاد اشاره فرمود و اینکه اصحاب یمین در این دوره تعدادشان بیشتر است.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: توضیح داده شد ما اندکی از عالم ماده را میشناسیم و اشیاء را آنطور که هستند نمیبینیم یعنی ما به کمتر از یک دهم درصد و بلکه خیلی کمتر از این عالم، علم داریم و چه رسد به ماده در عالم آخرت زیرا در آنجا هم واقعا حورالعین و میوه و آب و باغ و ... وجود دارند بنابراین عقل ما قدرت درک و مقایسه بین این دنیا و آخرت را ندارد لذا صرفا نمیتوان گفت که این نعمات از باب تشبیه است و واقعا این نعمتها در آنجا وجود دارند.
وی اضافه کرد: در مورد تعبیر فجعلناهن ابکارا، علامه فرمود یعنی همیشه باکره هستند ولی شاید مقصود این باشد که حوریان در ابتدا بکر هستند؛ در مورد عربا اترابا هم علامه فرموده است که این حوریان خیلی مهربان و همسن با بهشتیان هستند ولی ما معتقدیم که در بهشت، همه جوان هستند لذا شاید تعبیر کفو برای آنان مناسب باشد تا آنچه علامه فرموده است.
وی افزود: در آیات بعد به سرنوشت اصحاب شمال و جهنمیان پرداخت و فرمود: اصحاب شمال یعنی دست چپیها. شیخ طوسی سه احتمال برای اصحاب شمال ذکر کرده است؛ احتمال اول اینکه اصحاب شمال طرف چپ هستند یعنی از سمت چپ داخل جهنم میروند؛ احتمال دوم اینکه آنان کسانی هستند که پرونده عملشان به دست چپ آنان داده میشود. احتمال سوم هم این است که اصحاب شمال، اصحاب شوم هستند. در این شکی نیست که اصحاب میمنه همان اصحاب یمین و اصحاب مشئمه و شمال هم یکی هستند بنابراین دو گروه جدا از هم نیستند.
آیتالله هادوی تهرانی اظهار کرد: در مورد اصحاب شمال فرمود که جایگاه اینها در سموم و حمیم است؛ سموم یعنی باد داغی که تند میوزد و در همه روزنههای بدن نفوذ میکند و حمیم یعنی آب داغ. جهنمیان هم سایه دارند ولی سایه اینها برخلاف بهشتیان، دود غلیظ و تاریک و سوزان است و این سایه «لا بارد و لا کریم» یعنی نه سرد میشود و نه کرامتی به دنبال دارد.
آیتالله هادوی تهرانی گفت: در ادامه هم فرمود که اصحاب شمال که چنین سرنوشتی دارند به خاطر این است که اینها جزء مترفین بودند؛ شیخ طوسی از ابن عباس نقل کرده که مترفین یعنی متنعمین و مرفهین. این مقداری که شیخ طوسی گفته محل شبهات و سؤالات فراوان است یعنی هر کسی که در دنیا وضع خوبی دارد در آخرت گرفتار عذاب خواهد شد؟ یعنی باید در دنیا سختی بکشیم تا به بهشت برویم؟ آیا این نوع تفسیر، تفسیری مسیحی از قرآن نیست؟ زیرا تقریبا مسیحیان چنین تفکری دارند که در مذاهب مختلف آنان کمی تفاوت وجود دارد ولی کلا معتقدند برای رسیدن به آخرت باید دنیا را رها کنید.
وی ادامه داد: به همین دلیل کاتولیکها و ارتدوکسها به نحوی شدید بر زهد و دوری از دنیا تاکید دارند که البته در پروتستانها این مسئله کمتر است؛ مثلا دیرهای ارتدوکسها در مناطق دورافتاده قر ار دارد. بنده به یکی از این معابد معروف مسیحی رفتهام که در 300 کیلومتری آتن، پایتخت یونان قرار دارد و این دیر در بیابان است که جاده آسفالته درستی هم ندارد. من از یکی از راهبان آنان شنیدم که گفت در کوه آتوس که محل یکی از معابد مسیحی است هیچ موجود مؤنثی حق ندارد حضور پیدا کند و حتی حیوان مؤنث هم نباید وارد شود و افرادی که میخواهند به آنجا بروند باید ویزای جداگانه بگیرند با اینکه جزء محدوده کشور یونان است و حتی وزیر فرهنگشان چون زن بود نتوانست ویزا بگیرد. در برخی مذاهبشان، خودشان را شکنجه میکنند یعنی مراسمی دارند که باید با شلاق خودشان را بزنند تا پاپ شوند.
استاد درس خارج حوزه علمیه تصریح کرد: مرحوم علامه طباطبایی، فرموده است اتراف به معنای طغیان به واسطه نعمت است یعنی مترفین طوری مشغول خوشیهای دنیا هستند که از آخرت غافل میشوند و بی خبر از آنجا هستند. بنابرانی اگر کسی بهرهمند بود ولی از آخرت غافل نشد دلیلی ندارد که در آخرت گرفتار باشند. قرآن کریم فرموده است که ما برخی افراد را در دنیا به فقر مبتلا میکنیم و برخی را به نعمت و رفاه تا ببینیم که آیا دست از ما برمیدارند و غافل میشوند؟
آیتالله هادوی تهرانی اظهار کرد: این کسانی که مترفین هستند مشکل عقیدتی دارند نه اینکه چون وضعشان در دنیا خوب بوده جهنمی میشوند و حتی ممکن است کسی وضعش در دنیا بد و در آخرت هم بد باشد و برعکس کسی در دنیا متنعم باشد و در آخرت هم جزء بهشتیان. به تعبیر قرآن این افراد به این دلیل در جهنم هستند که گرفتار «حنث» بودند؛ حنث در برابر وفا قرار دارد یعنی وقتی که انسان عهد و پیمانی با کسی میبندد و اگر وفا کرد که فبها و اگر خلاف آن عمل کرد مرتکب حنث شده است و اصحاب شمال هم بر نقض عهدهای بزرگ اصرار میورزیدند.
وی اضافه کرد: شیخ طوسی گفته است قتاده و مجاهد گفتهاند حنث یعنی ذنب و گناه؛ حسن بصری، ضحاک و ابن زید گفتهاند حنث یعی شرک. شیخ طوسی همچنین نقل کرده است که گفته شده این آیه ناظر به آیه «وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلَى وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» اشاره دارد یعنی اینها با قاطعیت قسم میخوردند که وقتی کسی مرد دیگر برانگیخته نخواهد شد.
استاد درس خارج حوزه علمیه اضافه کرد: علامه طباطبایی هم فرموده است که اینها بر نقض عهد بزرگی اصرار داشتتند و این عهد همان عهد در عالم ذر است که فرمود: أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا. یعنی خدا از همه اعتراف گرفته است ولی این افراد زیر بار ربوبیت خدا نرفتند و نپذیرفتند با اینکه در عالم ذر متعهد شدند. در مورد اینکه عالم ذر چیست تعابیر مختلفی گفته شده است ولی باید تمثیل در نظر بگیریم. انسان قبل از خلقت، در علم ربوبی بوده است یعنی در آن مرحله که تکوینا تحت ربوبیت الهی بوده است ربوبیت را پذیرفته است ولی در دنیا در صف کفار رفته است. آقای حسنزاده آملی میفرمود طلبهای پیش من آمده که من در خدا شک کردم و من به او گفتم گلی به جمالت بعد از این همه نعمت، شک کردی؟ انسانها در عالم علم ربوبی، ربوبیت را پذیرفتهاند ولی وقتی در عالم اختیار قرار گرفتند و راه را هم شناختند مسیر نادرست را انتخاب کردند.
آیتالله هادوی تهرانی در انتهای بحث خود با اشاره به تفاوت برخی علما در مواجهه با مقوله «ذکر»، گفت: مرحوم آیتالله بهجت، اهل ذکر بود و بنده در درس فقه ایشان شرکت داشتم و کسی را مانند ایشان در ذکر ندیدم؛ ایشان در حین درس حتی وقتی لحظات سکوت هم پیش میآمد در همان لحظه ذکر میگفت ولی آیتالله بهاءالدینی اینطور نبود یعنی خیلی اهل ذکر نبود و وقتی دلیل را میپرسیدیم میفرمود انسان باید اهل «ذُکر؛ یاد» باشد و به تعبیر اهل معرفت، آیتالله بهجت، اهل بکاء و گریه بود و آیتالله بهاءالدینی خراباتی بود.
انتهای پیام