متن زیر بخشی از مجلس پانزدهم مواعظ علامه شیخ جعفر شوشتری در ماه مبارک رمضان است. این مجالس که بیش از ۱۴۰ سال پیش در کاظمین برپا شده؛ در کتاب «فوائد المشاهد و نتائج المقاصد» توسط محمد بن علی اشرف طالقانی از شاگردان علامه گردآوری شده است.
ترجمه بخشی از مجلس پانزدهم به همراه نکاتی در باب بیانات علامه، از نظرتان میگذرد:
ای انسانهای غفلتزده چه زمانی از خواب بیدار میشوید؟ چه وقت برای مرگ آماده میشوید؟ و کِی توشه مسیر خود را فراهم میکنید؟ چه زمانی برای کوچیدن آماده میشوید و کِی بهسوی پروردگارتان توبه میکنید و چگونه به منشأ خودتان باز میگردید؟
مراد از وعظ و موعظه، آگاه سازی و اشاره به اطاعت از دستورات الهی و دوری از نواهی او و بیدار شدن از خواب غفلت و همچنین ناپسند دانستن اعمال بدی است که انسان به ارتکاب آنها سوق پیدا میکند. علامت ترک این اعمال آن است که انسان آنها را ناپسند بشمارد و از آنها متنفر باشد و اگر از او صادر شد، اندوه و ناراحتی در حالت او آشکار شود.
اما میبینم این موعظه اثری در شما ندارد و نفعی برای شما نداشته است و علامت عدم تأثیر آن، حالت شادی و سروری است که در اثناء حضور در این مجالس در شما میبینم؛ علیرغم آیات قرآنی هشداردهنده و احادیث نبوی انذاردهندهای که ذکر میکنم. گویی خطاب این آیات و روایات به تو نیست و خطابش با دیگری است، از اینرو این موعظهها اثری در قلبت نمیگذارد و اگر اثری دارد به محض خروج از این مجلس این اثر از قلب تو خارج میشود.
علامه شیخ جعفر شوشتری در خطابههای خود، صریح است. نقص و عیبهایی که در جامعه و مخاطبان خود در مسیر معنویت میبیند، واقعبینانه و بیواهمه به زبان میآورد و این صراحت در شنونده خطابهها و حتی خواننده منبرهای او اثربخش است.
پیامبر اکرم(ص) و خاندان مطهر او خداوند را ورای طاقت تمام افراد بشر عبادت میکردند و اقسام عبادتها و طاعتها را انجام میدادند و به اندازه چشم بر هم زدنی از طاعت خداوند خارج نشدند. با وجود این، از خداوند میترسیدند و حق خشیت الهی را ادا میکردند و از ترس خداوند می گریستند، اما منِ بنده خوار که مطمئن نیستم در تمام عمرم حتی دو رکعت نماز در صحیفه اعمالم داشته باشم که آنها را برای روز ورود به قیامت به همراه خود ببرم و نمیبینم که روزی توانسته باشم بدون گناه سر کنم.(این چنینم)
اگر شخصی نمیتواند به کسی ظلم کند، دلیل بر آن نیست که اهل ظلم نیست؛ بلکه اگر قدرت ارتکاب معصیت را داشت و با وجود این قدرت، معصیت را ترک کرد حقیقتاً تارک گناه است، مثلاً اگر کسی امکان فساد نداشته باشد به او نمیگوییم که فساد را ترک کرده، بلکه اگر چنین امکانی داشت و از فساد روی برگرداند، در این صورت به او میگویند که تو فساد را ترک کردهای، اما کسی که امکان انجام گناهی را ندارد، ثواب (عدم ارتکاب آن) بر او مترتب نمیشود. اینکه در حال حاضر برخی از گناهان را مرتکب نمیشوید به دلیل آن است که امکان انجام آنها را ندارید و فرصت انجام آنها برای شما مهیا نشده است، پس به خودتان مغرور نشوید و با تکبر و غرور روی زمین راه نروید.
چنانکه در مجلس قبل نیز گفته شد، یکی از تأکیدات علامه شیخ جعفر شوشتری، حالت خوف داشتن بنده است که او را وامیدارد مراقبت و حسابرسی دائمی نسبت به نفس خود داشته باشد. این روشی است که علامه در احوالاتی که از خود در مقدمه کتاب «خصایص الحسینیه» ذکر میکند دیده میشود؛ او در کشاکشی دائمی با نفس خود، راههای نجات خود را سبک و سنگین میکند، هر لحظه خود را ارزیابی و جایگاهش را در قیامت محاسبه میکند. علامه در منابر خود نیز مخاطبش را به این نبرد با نفس دعوت میکند.
غرض از این سخنان آگاهسازی شماست. ماه بزرگ خداوند؛ ماه رمضان کریم میگذرد، در حالی که نمیدانیم که آیا خداوند ما را آمرزیده است یا نه؟ باید از طهارت خود و پاکی نفسمان از اخلاق رذیله مطمئن شویم. صدور اعمال ناپسند و اخلاق رذیله دلیل بر وجود شک و شبهه در قلب تو است. با وجود این شک و شبهه، امکان اصلاح تو وجود ندارد. باید به یقین به وجود خداوند و پروردگار ایمان بیاوری. این یقین را با یک نگاه همراه با تأمل و تفکر میتوانید به دست آورید. این مختص مقام توحید است.
مقام دیگر، مقام تنزیه است که دشوارتر از مقام اول است، زیرا کلمات و فهمها، در تنزیه خداوند سبحان به بیراهه رفتهاند؛ از آن جهت که هر تصور و کیفیتی که به ذهن شما خطور میکند و هر آنچه به وهم شما میآید، باید بدانید که آن تصور، خالق نیست؛ بلکه مخلوق تو است، زیرا که فکر و ذهن تو نسبت به آن احاطه دارد و آن را محدود کرده است. همانطور که امام جعفر صادق(ع) نیز در پاسخ به شخص ملحدی، به این موضوع اشاره کردهاند. شخص زندیقی از امام پرسیده بود «دلیل بر وجود سازنده عالم چیست؟» امام در جواب فرمودند: «وجود افعالی که نشاندهنده سازندهای است که آنها را ساخته است، همانطور که وقتی بنای بلند و محکمی میبینی، در وجود خود مطمئن میشوی که سازندهای دارد» شخص زندیق پرسید: «او کیست؟» امام فرمودند: «خداوند، شىء است، امّا با ديگر اشياء فرق مىكند. به سخن من كه گفتم(شىء است)به اثبات آن برگرد، كه او بهمعناى واقعى شىء است، اما جسم و صورت نيست. با حواس پنجگانه درک نمیشود و اوهام او را درک نمیکند و زمان او را دگرگون نمیکند.»
این حدیث شریف طولانی است و مراد از ذکر آن اثبات این موضوع است که خداوند و پروردگار بزرگ وجود دارد و تمام صفات کمال را داراست و از ویژگیهای مخلوقات منزه و پیراسته است. خداوند تبارک و تعالی خالق موجودات و زمان و مکان است و صحیح نیست که شخصی بپرسد چهقدر از عمر خداوند گذشته است؟ چراکه زمان بر او نمیگذرد و خداوند به زمان و تمام اشیاء و موجودات احاطه دارد. بنابراین، آنچه به خیال تو خطور میکند و با وهم خود تصور میکنی، خدا نیست و خداوند غیر از آن چیزی است که به تصور درآید. در مقام تنزیه، همین مقدار کفایت میکند که بگویی و بدانی خداوند غیر از آن چیزی است که در ذهن خود او را تصور میکنی. این خلاصه آن چیزی است که درباره تنزیه خداوند باید بدانیم، اما درباره معرفت و شناخت خودت، نگاه کن آیا حقیقت نفس و ماهیت خود را میشناسی؟ مثلاً به عملیات تنفس در خودت دقت کن، چگونه از تو صادر میشود؟ به این هوا دقت کن که چگونه غذای تو را دائماً تامین میکند. هوایی که هیچ وزنی ندارد، آیا میتوانیم بدون هوا – که هیچ وزنی برای آن قائل نیستیم - زنده بمانیم؟ برای نیم ساعت یا ربع ساعت، خود را از نفس کشیدن بازدار. اگر توانستی زنده بمانی میتوانی بگویی که این هوا اعتبار و اهمیتی ندارد. آیا به کُنه این هوا به خوبی فکر کردهای؟ انواع مایعها و اخلاطی که خداوند در وجود تو به ودیعه نهاده است، ملاحظه کن. آیا در کنه و ماهیت آنها اندیشیدهای؟ انواع و اقسام و تفاوت بین آنها را میدانی؟ آیا به آب دهان و طعم گوارای آن که در نهایت اعتدال و بدون کمی یا زیادی است دقت کردهای؟ یا اینکه چگونه با وجود نزدیکی منبع این مایعها، آب چشم شور و مایع گوش، تلخ است.
اشارات علمی، یکی از بارزترین ویژگیهای منابر علامه شیخ جعفر شوشتری است، به نحوی که برای مخاطب معلوم میشود ایشان بهطور مبسوط در برخی موضوعات آفرینش انسان و هستی مطالعه علمی و تحقیق دقیق داشته و حقایق جالبی برای گفتن در منبرهای خود بیان میکردند. این نکته برای مبلغان بسیار حائز اهمیت است که بخشی از کوششهای خود را در تبیین تفکر دینی، به مطالعه در آیات تکوینی خداوند و موضوعات علمی در آفرینش انسان و پدیدههای دیگر معطوف کنند. دقت و ظرافت و پیچیدگی بهکار رفته در خلقت چشم و شیوه نفس کشیدن و چگونگی عملکرد خون در بدن و هزاران نکته دیگر، آیات خدا هستند و تأمل در آنها هم عبادت است و هم انسان را به خداوند نزدیک میکند.
ای انسان مسکین و ضعیف، تو با وجود آنکه مخلوقی ضعیف از مخلوقات خدا هستی، تاکنون کنه و حقیقت خود را نشناختهای، چگونه میخواهی به معرفت خداوند دست پیدا کنی؟ حکما درباره چشم، هزار حکمت از حکمتهایی که خداوند در آن به ودیعه نهاده است، ثبت کردهاند. آیا یکبار در حقیقت روح انسانی خود فکر کردهاید؟ روح انسان نمونهای از ذات مقدس خداوند تعالی و صفات اوست. گفتم نمونه و منظور من شبیه خداوند یا مانند او نیست؛ چرا که خداوند شبیه و نظیری ندارد، اما روح از جهت آفرینش، امتیاز خاصی بر دیگر مخلوقات دارد، چرا که روح از عالم امر است و نه از عالم خلق. روح به بدن تعلق دارد اما جزئی از بدن نیست و به تنهایی یکی از ادله وحدانیت خداوند تبارک و تعالی است.
دقت کن و فکر کن خداوند چه نوع آفرینشی در تو قرار داد و از هر آنچه در آسمانها و زمین است در تو به ودیعه گذاشت؛ آنچنانکه امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «وَ تَحْسَبُ أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ وَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ» گمان میکنی موجود کوچکی هستی در حالی که عالم بزرگی در تو نهفته است.
گفتم روح، نمونهای از خداوند در آفرینش تو است. علاوه بر این، خداوند متعال، نمونهای از انبیا را نیز در وجود تو قرار داد و آن «عقل» است. افراد بدکار نیز در وجود تو نمونهای دارند؛ به عبارتی در تو «هابیلی» وجود دارد؛ چنانکه «قابیلی» نیز در مقابل آن هست و در تو ابراهیم وجود دارد، چنانچه نمرودی نیز در تو ساکن است که میخواهد ابراهیم تو را در آتش بسوزاند. اگر لطف الهی شامل حال تو شد آن آتش سرد و گلستان میشود و اگر نه، نمرود وجود تو، ابراهیمت را میسوزاند و در وجود تو موسی، عصای او، آیات نهگانهاش نیز وجود دارند و در مقابل، فرعونی نیز هست؛ اما پروردگارت را شکر کن که فرعون تو ضعیف است و نمیتواند ادعای ربوبیت کند و بگوید: «أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی» (نازعات، ۲۴) عقل موسوی تو تکلیف دارد که به سوی فرعون نفس تو برود و بگوید به خداوند ایمان بیاور: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ» (طاها، ۴۴)، «فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلَىٰ أَنْ تَزَكَّىٰ، وَأَهْدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخْشَىٰ» (نازعات، ۱۸ تا ۱۹) و بدان که برای فرعون نفس تو، ساحرانی هستند و اگر عقل تو با عصای اعجاز آمد بر فرعون پیروز میشود و بر آن غلبه میکند و گرنه، نفس اماره، تو را به هلاکت میرساند.
همینطور اثری از حضرت عیسی و حواریون نیز در تو هست و نمونهای از نصاری و نمونهای از رسول اکرم(ص) و یاران و سپاهیان ایشان و همین طور نمونهای از سپاه کافران و مشرکین نیز در وجود تو هست و این دو گروه در باطن تو برای جنگیدن، رودرروی یکدیگر قرار گرفتهاند. هشیار باش تا سپاه حق در برابر باطل شکست نخورد. نمونه رسول اکرم(ص) در وجود تو، عقل تو است، پس اجازه نده سپاه کافران بر سپاه رسول اکرم(ص) غلبه پیدا کند و آن را شکست بدهد. مراد از ذکر این نمونهها این است که بدانیم در باطن تو نمونهای از برگزیدگان و افراد بدکار وجود دارد، پس تلاش کن پیرو برگزیدگان و در زمره آنها باشی.
ای گناهکاران، ماه خداوند در حال گذر است و میبینم که به میهمانی الهی راه پیدا نکردهایم و بهره خود را از مائدههای این ماه نگرفتهایم. «یا أیُّهَا النّاسُ، إنَّ أنفُسَکُم مَرهونَةٌ بِأَعمالِکُم فَفُکّوها بِاستِغفارِکُم ، وظُهورَکُم ثَقیلَةٌ مِن أوزارِکُم فَخَفِّفوا عَنها بِطولِ سُجودِکُم» این کلمات مبارک، جملهای است که رسول اکرم(ص) در خطبه خود در آخرین جمعه ماه شعبان ایراد فرمودند که «به وسیله سجدههای طولانی از گناهان خود بکاهید» بدان که سجدهها انواع دارند و برترین سجده، سجده تعظیم است. آیا تاکنون سجده تعظیم به جا آوردهای؟ سجده بر خاک امری مستحب است و پیشانی باید به خاک ساییده شود و سجده آن نیست که طبق میل و رغبت انجام شود، چنانکه برخی در این زمان مُهرهای حاوی عکس و آینه استفاده میکنند و بر غیر آن سجده نمیکنند! معنی آینه روی مُهر چیست؟ از اینگونه مظاهر دوری کنید و بر خاک، سجده عبودیت به جای آورید. رسول اکرم(ص) بر خاک و زمین سجده میکردند به نحوی که چهره مبارک ایشان خاک آلود و غبار آلود میشد. امام زین العابدین(ع) بر خاک و سنگ خشن سجده میکردند و امام صادق(ع) نیز مشتی از خاک کربلا همراه خود داشتند که در وقت نماز آن را باز میکردند و بر آن سجده میکردند.
امام موسی بن جعفر(ع) (زمانی که در زندان بودند) از صبح تا ظهر در سجده به سر میبردند و با زوال آفتاب سر بلند میکردند، نماز خود را به جا میآوردند و بعد از نماز، بار دیگر تا غروب به سجده میرفتند. زندانبان کافر ملعون یکبار به فضل گفت: «به داخل این اتاق نگاه کن.» فضل گفت: «نگاه کردم و جز پارچه افتادهای بر زمین چیزی ندیدم.» آن مرد گفت: «این امام شما موسی بن جعفر است.»
ای دوستدار اهل بیت(ع)، فکر کن امام مظلوم تو چقدر در زندان باقی ماند که از شدت ضعف زیر عبای خود قابل تشخیص نبودند و میخواهم بین سجده امام موسی بن جعفر(ع) در زندان و سجده آخر حضرت سیدالشهدا(ع) در بیابان کربلا مقایسهای بکنم. آن حضرت سجدههای زیاد و متنوعی داشتند، اما منظور من سجده اخیر ایشان است که در آخرین نفسهای خود آن را به جا آوردند؛ زمانی که پیشانی مبارکشان بر زمین کربلا افتاد؛ همان سجده ای که پس از آن سر مبارکشان را بالا نیاوردند. لاحول و لاقوه الابالله العلی العظیم. خدایا از تو میخواهیم و به اسم عظیم و اعظمت تو را میخوانیم که ما را به راه مستقیم هدایت کنی.
ترجمه از کامله بوعذار، دبیر ایکنای خوزستان
انتهای پیام