متن زیر بخشی از مجلس سیزدهم مواعظ علامه شیخ جعفر شوشتری در ماه مبارک رمضان است. این مجلس که بیش از ۱۴۰ سال پیش در نجف اشرف بر پا شده، در کتاب «فوائد المشاهد و نتائج المقاصد» توسط محمد بن علی اشرف طالقانی از شاگردان علامه ثبت شده است.
بخشی از مجلس سیزدهم از نظرتان میگذرد:
به خدا پناه ببرید که از اهل این آیه باشید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»(اعراف، ۱۷۹). ممکن است کسی درباره دلیل طرح این موضوع سوال کند، سبب طرح این موضوع به این بر میگردد که نشانههایی در جامعه وجود دارد که نشان میدهد برخی از مردم مشمول این آیه هستند و لذا میخواهم این مجلس، مجلس پناه بردن و استعاذه به خدا باشد. تا بتوانیم در فرصتی که از ماه مبارک باقی مانده است خود را از این سخن رسولالله(ص) که فرمودند: «هر کس ماه مبارک رمضان را درک کند، اما آمرزیده نشود، خداوند او را از رحمتش دور میکند» نجات دهیم.
شما از همه چیز استفاده میکنید به جز موعظه و تلاشی برای بهره گیری از آن نمیکنید و گویا العیاذ بالله، گوش و قلب و چشم ندارید و اگر شما جزو مشمولین این آیه مبارکه باشید مصداق «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» میشوید. به خدا پناه میبریم که به جهت کثرت غفلت از رحمت واسعه الهی، محروم شوید.
حتماً در دعاهای مبارک خواندهاید که غفلت، ناامیدی از رحمت خداوند را در پی دارد «اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني فِي الْغافِلينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيسْتَني» و از این سخن روشن میشود که این امر غفلت از بندگی خداوند را موجب میشود. این ندای خدای تبارک و تعالی که در قرآن کریم آمده است و ندای رسول اکرم(ص) است که شما را فرا میخواند و گویا شما این ندا را تاکنون نشنیدهاید. ای مردم، امام شما را فرا میخواند. امام علی(ع) در مسجد ندا میدادند و میفرمودند: «از آتشی بترسید که گرمای شدید و قعر آن دور باشد».
به نظر میرسد که این دعوتها و این نداها اثری در شما ندارد. مردگان نیز شما را فرا میخوانند و در میان شما فریاد میزنند: «ای غافلان اگر آنچه ما میدانستیم شما میدانستید گوش تنتان آب میشد» و زمین نیز فریاد میزند و میگوید «من خانه غربت هستم، من خانه وحشت هستم، من خانه کرمهایم» بله این نداها گویا به گوش شما نمیرسد و میترسم که از مشمولین این آیه باشید « وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا» (آیه ۱۱۱ سوره انعام).
همچنین میترسم که از اهل این آیه باشی «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ» (۱۸۰ سوره توبه) نگاه کن که شقاوت تو را به جایی میرساند که شخصی مانند نبی اکرم(ص) اگر برای تو طلب استغفار کند، خداوند تو را نمی آمرزد. ای غافلان باید بدانید که کار به جایی میرسد که خدا میفرماید «سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ» (آیه ۶ سوره منافقون) که خداوند خطاب به رسولش میفرماید که استغفار فایدهای ندارد. این آیات در حق کسانی نازل شده است که در ظاهر ادعای اسلام دارند و در زمره مسلمانان حساب میشوند، اما کافرند. استغفار برای آنها جایز نیست. ای کسی که ادعای اسلام میکنی و می گویی من مسلمانم آگاه باش و بترس که کار تو به اینجا برسد؛ به جایی که استغفار رسول خداوند(ص) سودی به تو نرساند.
به خدا پناه میبرم که از این افراد باشید از کسانی که حقایق و باطن آنها در مقابل بزرگان دین و ائمه آشکار شده است. ائمه علیهالسلام و صالحانی که به مراتب از ایمان رسیدهاند حقایق اشیا و افراد را میدانند. بترسید از اینکه باطن شما از پذیرش حق آشکار رویگردان شود. ابابصیر زمانی که ازدحام مردم را در مکه مکرم دید به امام صادق علیه السلام با تعجب گفت «چقدر حجاج زیادند» که امام به ایشان پاسخ داد نه زیاد نیستند، سر و صدا زیاد است. سپس به ایشان فرمود نگاه کن. بااینکه ابابصیر بینایی نداشت، نگاه کرد و تصاویر عجیب و هیئتهای عجیبی دید.
بترسید که چهرههای ظاهری شما مانند انسان باشد و باطن شما مانند شیطان. ائمه اطهار(ع) و افرادی که در مرتبه صالحان هستند زمانی که به مردم نگاه میکنند حقایق آنها را میبینند؛ برخی را میبینند که آتش در بدن آنها شعلهور و آنها را فرا گرفته است و بیشتر افراد را میبینند که همنشین شیطان هستند. پس باید به خود نگاه کنید، صفاتی که به آنها متصف شدهاید ببینید و بدانید که از کدام دسته هستید و تلاش کنید تا زمانی که فرصت هست خود را درمان کنید. شاید بتوانید در روزی که هیچ توان و نیرویی برای شما نیست، خود را نجات دهید. به خدا پناه میبرم که مانند قوم عاد و هود و قوم نوح و لوط باشید. پناه میبرم به خداوند که مانند ابی جهل و ابی لهب و کافران باشید و از بین افراد صدیق، شهدا و صالحان نباشید.
عده زیادی از برادران به من میگویند که شیخ بیشتر تخویف میکند و بر محور ترساندن مردم سخن میگوید. اشکالی ندارد این روش را ادامه نمیدهم و تو هر چقدر میتوانی گناه کن اما چند شرط دارد: شرط اول این است که وقتی خدا را نافرمانی میکنی در مکانی خارج از مملکت او باشی، شرط دوم این است که وقتی خدا را گناه میکنی نباید رزق او را بخوری و شرط سوم این است که تابع دولتی باشی که از سلطه خداوند خارج باشد و زمانی که خداوند بخواهد روح تو را قبض کند بگو من تابع دولت فلانی هستم و ملزم به طاعت تو نیستم و زمانی که ملک الموت به سراغ تو بیاید بگویی من از تو اطاعت نمیکنم و از منزل خود خارج نمیشوم، چرا که من برای ساختن آن تلاش کردم!
ای مردم شما چه بخواهید و چه نخواهید همگی محشور میشوید: «فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ» (آیه ۱۹ سوره صافات) من دیگر شما را نمی ترسانم. اما شما را چه میشود زمانی که چهره افراد گناهکار را سیاه و چشمهایشان از حدقه بیرون زده ببینید؟ از شما نمیخواهم که بترسید، اما شما را چه میشود زمانی که صدای مردم به فریاد «وانفساه» (ای دریغ از من) بلند میشود، حتی پیامبران نیز میگویند «وانفساه» مگر حضرت محمد(ص) که میگوید «وا امتاه» (ای دریغ از امتم).
آیا میخواهید به شما بگویم نترسید و خشیت نداشته باشید؟ اگر پاسخ شما منفی است پس بیایید که حقیقتاً از مرگ و ترسهایی که در زمان مرگ به سراغ ما میآیند بترسیم. اگر حقیقتاً احساس ترس کردی باید نشانههای ترس در تو ظاهر شود. اشک از دو چشم تو بر چهرهات سرازیر شود. میترسم این ماه خداوند، این ماه رحمت به نقمت تبدیل شود. بزرگترین ترس من، تبدیل و تغییر روز آخر عمر ماست(تبدیل شدن ایمان ما به کفر). بگو از تشییع به سوی قبرم و هول آن میترسم. بگو هنگام وارد شدن به قبرم میترسم و از عمق و تاریکی و تنهاییاش میترسم و از دو فرشتهای که برای سؤال نزد من میآیند میترسم، از صدای آنها، از چشمها و از سؤالهایشان. اگر کمی ترس در تو حاصل شد باید به شخص رسول اکرم(ص)؛ کسی که ایشان را برای خود اسوه گرفتیم، پیروی کنیم. واضح است که ما قدرت نداریم که در سایر عبادتها شبیه ایشان بشویم؛ به جز در عزا بر فرزند عزیزشان حضرت سیدالشهدا(ع).
کارهای رسول اکرم(ص) تماماً بر اساس حکمت و مصلحت بود و از اینجا باید حکمت کار ایشان را در بوسیدن حضرت سیدالشهدا(ع) بدانیم که پیشانی مبارک ایشان را بوسیدند. امام رضا(ع) فرمود «سر جد مرا بریدند». امام سید الساجدین نیز فرمود «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» من فرزند کسی هستم که او را بی دفاع به شهادت رساندند و چنان است که حضرت سیدالشهدا را میبینیم که اشرار از هر جانب دور ایشان را گرفتهاند، بین اشرار محبوس شدهاند و با سنگ و شمشیر و نیزه ایشان را میزنند، به طوری که به بی دفاع و زجرکش شهید شدند. ایشان چند بار بر چهره مبارک و پیشانی خود بر زمین افتادند، چراکه تلاش میکردند بلند شوند، و در حال ضعف و سستی بر پاهای خود بایستند تا بتوانند خیمههای حرم را ببینند، اما هر بار تلاش میکردند بایستند با چهره به زمین می خوردند. تا آخرین نفسها به خیمهها نگاه میکردند تا از سلامتی آنها مطمئن شوند و نگذارند دست تجاوزگران به سوی آنها دراز شود. در نهایت این واقعه، اهلبیت(ع) به دستان اشرار اسیر شدند و از کربلا به سمت کوفه و از آنجا به سمت شام با قساوت و خشونت برده شدند. لعنت خداوند بر ظالمان.
ترجمه و تنظیم: کامله بوعذار خبرنگار ایکنا خوزستان