به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین امین شمشیری، استاد حوزه قم 6 فروردین ماه در ادامه مباحث تفسیری آیات عرفانی قرآن، به تفسیر برخی از آیات دیگر پرداخت که سخنان وی به شرح زیر است:
بحث بر سر آیه ان تقوموالله بود؛ بگو شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم و آن اینکه یکنفر یکنفر و دونفر دونفر برای خدا قیام کنید و کسانی که قیام نکنند به جبر، قیام دردناکی در روز قیامت خواهند داشت.
انسان وقتی وارد دنیا شد در نخستین مرتبه جز خوردن و آشامیدن و ... چیزی نمیفهمد و در حقیقت در زندگی جسمانی قرار دارد و به تدریج وارد مراتب بالا میشود و البته همه انسانها از مراتب پایین تا بالا را طی میکنند و امکان ندارد بدون طی کردن یک مرحله، مرحله دیگر را طی کنند.
براساس اصل امتناع طفره، همه انسانها مراتب حیوانی را طی میکنند تا به مراتب عالی برسند. در اینجا ممکن است این پرسش پیش بیاید که چطور حضرت عیسی(ع) در گهواره سخن گفت؛ بله برخی انسانها این را سریعتر و برخی کندتر طی میکنند. خلاصه آثار زندگی جسمانی در انسان به تدریج روبه گسترش میرود و حرص و بخل و طمع و حیله و تکبر و ... در وجود او پیدا میشود و ثمره آن این است که به خواب غفلت میرود.
چند آیه دیگر را به این آیه اضافه میکنیم تا بتوانیم امور غفلتآفرین را بررسی کنیم؛ اولین آیه این است: وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ. زندگی دنیا سرگرمی و جز بازیچه چیزی نیست و زندگی اصلی در آخرت است؛ آیه دیگر؛ یعلمون ظاهرا من الحیوة الدنیا ...؛ اینها فقط زندگی دنیا را میدانند و از آخرت غافل هستند؛ آیه سوم هم این آیه است: ذلک مبلغهم من العلم. کسانی که از یاد ما غافل هستند و جز زندگی دنیوی را نمیخواهند از آنان اعراض کن. علم اینها اندک است و آنها را رها کن بنابراین باید بیدار شویم وگرنه ما را به زور بیدار خوهند کرد و در خواب غفلت به ابدیت خواهیم رفت و قابل جبران هم نخواهد بود.
یکی از عوامل غفلتآفرین دلبستگی به اعتباریات و ظواهر زندگی دنیا است در صورتی که عالم هستی، منحصر به عالم دنیا نیست و کسی که به ظاهر دنیا توجه داشته باشد غافل است ولو اینکه یک طلبه باشد و حتما نیاز نیست جوانی باشد که مرتکب گناه و معصیت است.
کسانی مانند سردار سلیمانی باطن عالم را میدیدند و خودش را پنهان میکرد چون میدانست خدا که باید ببیند میبیند و کسانی که ظاهرگرا هستند چند ساعت جلوی آینه میایستند تا دیگران از او خوششان بیاید و اگر کسی به او بگوید زیبا نیستی ممکن است دچار فروپاشی شخصیت و حتی خودکشی شود.
از منظر قرآن، حیات دنیا لهو و لعب است و کسانی که صرفا دنبال طلبکردن زندگی دنیا هستند، و از آخرت غافلند، باید مورد اعراض قرار بگیرند.
شما نور خیلی قوی را فرض کنید که این نور بسیار صاف و شفاف و پاک است و چند شیشه کدر در برابر آن قرار میدهیم که درجه کدورت آنها با هم فرق دارد؛ این نور به شیشه اول میخورد که تیرگی کمی دارد و از آن عبور میکند و اندکی تیرگی به خود میگیرد؛ نور عبور کرده و به شیشه بعدی میخورد که تیرگی آن بیشتر است و باز از آن عبور کرده و همینطور به حجابهای دیگر میرسد تا جایی که دیگر نور به یک شیشه خیلی تیره میخورد و نمیتواند عبور کند. حالا اگر فردی این نور را بدون منبع اصلی ببیند میگوید چه نور ناخالص و تیرهای؛ یک جوان هم فکر میکند که نور و شان او این است که ساعتها مقابل آینه بایستد و خودش را برای نامحرم آرایش و آراسته کند و گرفتار یکسری حجابها میشود در صورتی که اگر انسان حجاب منیت و ریاست بر مردم و ... را کنار بزند همان فرد با فطرت نورانی است.
انسان وقتی به یک فقیر کمک میکند تا چند ساعت حال خوشی دارد زیرا حجاب مالدوستی را از خودش دور کرده است و فهمیده که مالش برای خداست. بدترین انساانها هم وقتی به یک فقیر کمک کنند احساس سبکی میکنند. اگر انسان به حرف معلمان دینی گوش کند، روز به روز به سمت نور پاک و بیآلایش و فارغ از هر تیرگی پیش میرود و دین آمده است تا به ما بگوید از غفلت بیرون بیایید و به جای دیدن آن نور انتهایی، منبع نور را ببینید.
دین میگوید حقیقت وجود تو این نیست و حجابها را کنار بزن و بالا برو؛ این یک تشبیه ساده است که نور آمیخته به تیرگیها شده و ما آن را در حجاب آخر میبینیم در صورتی که هرقدر به منبع اصلی نزدیکتر شود نورانیت بیشتر خواهد شد لذا همه مراتب نور از بالا تا پایین یک نور است ولی این حجابها مانع شده است بنابراین انسان باید «من» نازل خود را به «من» بالاتر تبدیل کند تا حجابی باقی نماند.
عرفا هم میگویند پا روی امیال خودت بگذار و بالا برو؛ اگر ما در درون منزلمان پا روی منیت خودمان بگذاریم دیگر دعوا بین زن و شوهر پیش نمیآید.
راه نجاتیافتن، دست برداشتن از منیت و خود است و عرفا و انسانهای پاک اینطور هستند؛ فیض در شعری گفته است: گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است/ گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است/ گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت/ گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است/ گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی/ گفتا که در ره ما غم نیز شادمان است/ گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم/ گفت آن که سوخت او را کی ناله یا فغان است/گفتم فراق تا کی گفتا که تا تو هستی/ گفتم نفس همین است گفتا سخن همان است/ گفتم که حاجتی هست گفتا بخواه از ما/گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است/ گفتم ز فیض بپذیر این نیم جان که دارد/ گفتا نگاه دارش غمخانهٔ تو جان است
اگر ما حجابهایی چون حجاب شهوت و غضب و خودآرایی برای نامحرم و کشف حجاب و ... را کنار بزنیم در این صورت به سمت حیات طیبه که قرآن فرموده است حرکت خواهیم کرد. اگر ما از این مراتب نازله بالاتر رفتیم حقیقت واقعی خود را متوجه خواهیم شد در صورتی که یک جوان خیال میکند حقیقت او همین مادیات است.
در برنامه زندگی پس از زندگی میبینیم فردی آینده خودش را میبیند مثلا کسی معتاد بوده است؛ حجاب چنین فردی اعتیاد است و فرد را غرق خود میکند.
بنابراین باید این پندار را کنار بزنیم که کل عوالم هستی فقط همین عالم ماده است و اگر این حجابها کنار رفت انسان میتواند مجلای نور الهی شود.
الان بزرگترین مشکل جوانان این است که از غیب بیاطلاع هستند و قرآن هم فرموده است که مؤمنان کسانی هستند که به غیب توجه دارند و توجه به عالم غیب یعنی دوری از عالم شهادت (عالم دنیا که مشهود است). باید افراد غافل را به عوالم دیگر ببریم تا بدانند دنیا مسافرخانه است و ارزشی ندارد و تنها با این طریق است که میتوان از غفلت رهایی یافت وگرنه با وجود حجب مادی و خودخواهی و دنیاطلبی اختلافات و دعواهای فردی و اجتماعی بیشتر خواهد شد.
انتهای پیام