به گزارش ایکنا، یوهانس نیهوف، عضو هیئت علمی دانشکده فلسفه و علوم انسانی دانشگاه آزاد برلین، 26 تیرماه در نشست علمی«مطالعات تطبیقی اخلاق در اسلام و مسیحیت»، گفت: در مورد رابطه فلسفه و اخلاق چند سنت عمده وجود دارد که یکی سنت فلسفی ارسطویی است که برخی تصور میکنند ضدمذهب و ضد دین است ولی اینطور نیست زیرا غیردینی است نه بیدین و سکولار.
استاد دانشکده فلسفه و علوم انسانی دانشگاه آزاد برلین افزود: بنابراین ارسطو شخص بیدینی نبود بلکه دنبال ایجاد اخلاق عرفی در دولتشهر یونان باستان بود. از این رو فلسفه ارسطویی متصل به فلسفه مسیحی نشد.
یوهانس نیهوف با بیان اینکه در دوره اولیه بیزانس و روم شرقی، فلسفه نوعی سازماندهی پیدا کرد و از آن دوره به بعد در حوزههای علمیه مسیحی سامان یافت، گفت: در حوزه فلسفه یونانی، این فلسفه متکی به متن بود ولی در دوره ابتدایی بیزانس، متکی به معلم و مفسر شد یعنی متن فلسفه نیازمند معلم و مفسر برای آموزش بود که شبیه سنت اسلامی در دوره گذشته است. این سنت بیزانسی، سنت معلم و مفسر در کنار متن فلسفی بود.
استاد دانشکده فلسفه و علوم انسانی دانشگاه آزاد برلین تصریح کرد: در اوج قرون وسطی، ما با توماس آکوئیناس مواجه هستیم که برای خود چند منبع معرفتی پیدا کرد؛ اول سنت مسیحی و کتاب مقدس، دوم سنت افلاطونی و سوم سنتی که از ابن عربی و ابن سینا، ابن رشد و .. گرفت ولی در تمایز ابن سینا و ابن رشد باید گفت هرچند آکوئیناس به سنت فلسفی ابن سینا تعلق بیشتری داشت ولی ابن رشد بحث عقل مستقل را آغاز کرد لذا نباید این دو مسلک فلسفی را مخلوط کنیم.
یوهانس نیهوف اضافه کرد: سؤال اساسی این است که چگونه میتوان اخلاق را بر مبنای غیردینی بنیاد کنیم که ارسطو هم چنین باوری داشت. اما راه حل توماس آکوئیناس برای اخلاق مسیحی و اخلاق عرفی مرتبط با نقش عقل در اخلاق مسیحی است؛ گرچه ما رویکردهای سکولاری در نگاه ایشان میبینیم ولی وی به چهار فضیلت یعنی؛ میانهروی، شجاعت، تعادل و قدرت اشاره کرد. آکوئیناس تمایزی بین هدف و راه رسیدن به هدف قائل شد زیرا این دو کاملا با هم فرق دارند.
وی ادامه داد: ما اگر بخواهیم به اخلاق برسیم با عقل عریان نخواهیم رسید بلکه روش رسیدن به هدف، ابزار و آلتی است که ما بتوانیم به هدف برسیم که به آن هدف ایمان گفته میشود.
استاد دانشکده فلسفه و علوم انسانی دانشگاه آزاد برلین با بیان اینکه الهیات مسیحی میگوید ما از طریق عقل نمیتوانیم به اخلاق برسیم اظهار کرد: الهیات مسیحی معتقد است که ما از طریق ایمان میتوانیم به اخلاق برسیم و شاید پرچم ملی ایتالیا برگرفته از سه رنگ سفید؛ قرمز و سبز است که در واقع حدی است که کلیسا مشخص کرد و اینکه ما با عقلانیت به آن نمیرسیم ولی آنچه ارسطو گفت میتواند از طریق عقل هم به اخلاق برسد.
نیهوف بیان کرد: چیزی که آکوئیناس از عقل میخواهد و این نقش را برای عقل قائل است ارتباط بخشیدن بین چهار فضیلت سکولار و الهیات مسیحی است تا بتواند اخلاق را با عقل مرتبط کرده و پیوند بدهد. او تلاش میکند چهار فضیلت سکولار ارسطویی را به سه فضیلت الهیات مسیحی یعنی ایمان، عشق و امید مرتبط کند و از این طریق اخلاق را با عقل پیوند بدهد.
وی افزود: وقتی به دوران طلایی مدرنیته میرسیم به خصوص در قرون 15 و 16 که هنوز چندان از قرون وسطی عبور نشده بود بحران بزرگی برای عقل ایمانی آکوئیناس ایجاد شد که به نوعی آن را عقل نمیدانستند بلکه از واژه فاحشهگری برای عقل ایمانی بهره میبردند و میگفتند به هیچ وجه نمیتوان بین ایمان و عقل رابطه برقرار کرد و این بحران تا جایی پیش رفت که عقل کاملا از بحث ایمان و هدایت مسیح جدا شد و این به نوعی شکست برای عقل ایمانی بود و بعد از دکارت و جان لاک، عقل کاملا مستقل شکل گرفت که هیچ پیوندی با عقل مسیحی نداشت.
نیهوف اظهار کرد: در این دوره عقل در اروپا جای خدا را گرفت و کلیسا به حاشیه رفت و در آسیا هم کسانی چون آتاتورک کاملا ضد دین شدند و رویکردی افراطی به عقل داشتند که ایمان دینی را برنمیتافت و به انکار رویکرد دینی دست زد.
انتهای پیام