کد خبر: 4213769
تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۷
حجت‌الاسلام جمال سروش:

آزادی در اندیشه شهید مطهری طریقیت دارد

پژوهشگر و مدرس فلسفه اسلامی گفت: آزادی نه با اصل اعتقاد به وجود خدا، نه با قضا و قدر الهی، نه با اصل فطرت در تنافی نیست و با همه آن‌ها از منظر فلسفه اسلامی و فلاسفه اسلامی سازگاری دارد. 

ارسال/ آزادی با خدا، فطرت و اختیار در تضاد نیستبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین جمال سروش؛ پژوهشگر و استاد فلسفه، شامگاه 14 اردیبهشت ماه در نشست «بررسی تحلیلی انتقادی مفهوم آزادی در اگزیستانسیالیسم با تاکید بر دیدگاه شهید مطهری» با بیان اینکه معمولا «سارتر» را ملحد و «یاسپرس» را الهیاتی تلقی می‌کنند، گفت: آزادی مفهومی است که در خوبی و ارزشمندی آن همه اتفاق نطر دارند و کسی را سراغ نداریم که بگوید آزادی بد است و من آن را قبول ندارم؛ همه مدعی آزادی هستند، اسلام و غرب همه مدعی آزادی هستند. اگر بخواهیم بررسی تطبیقی داشته باشیم وجوه اشتراک میان اگزیستانسالیسم و اندیشمندان ما وجود دارد. 

وی افزود: از منظر شهید مطهری و فلاسفه وجودی، مفهوم آزادی، مفهوم ارزشمندی است ولی موجب مسئولیت هم هست و این مقدار با دیدگاه‌های اگزیستانسیالیست‌ها، مشترک است ولی وجوه افتراق و تمایز هم زیاد است؛ سارتر آزادی را در تضاد با اعتقاد به خدا می‌داند ولی یاسپرس تنافی میان اعتقاد به خدا و آزادی قائل نیست. البته یاسپرس مانند شهید مطهری آزادی را امری اساسی و مهم در زندگی می‌داند.

 

تفاوت شهید مطهری و یاسپرس درباره آزادی

سروش بیان کرد: تفاوت شهید مطهری و یاسپرس در بحث آزادی آن است که آزادی در اندیشه شهید مطهری، طریقیت دارد ولی یاسپرس آزادی را غایت و اصل می‌داند و بر آن تاکید کرده با اینکه او فیلسوف ملحدی نیست و به خداوند قائل است. 

پژوهشگر و استاد فلسفه اسلامی با بیان اینکه سارتر بین آزادی و چند چیز تهافت و تضاد قائل است، تصریح کرد: اگزیستانس‌ها فیلسوف واقعی را سقراط می‌دانند و در مورد مابقی فلاسفه می‌گویند که فلسفه را از مسیر اصلی خارج کرده‌اند یعنی پرداختن فلسفه به غیر انسان خروج از فلسفه است و عرض و ذات و مسائل انتزاعی ثمری ندارد. اصالت وجود در اگزیستانسیالیست اختصاص به انسان دارد و امر اعتیاری در خارج نیست.

وی افزود: مقصود این است که ماهیت همه موجودات از قبل مشخص شده است و طبق ماهیت تعین‌یافته از قبل، وجودشان شکل می‌گیرد یعنی نحوه پیدایش موجودات مانند مورچه و  اسب و شتر و ... در طول تاریخ یکسان است ولی ماهیت انسان مشخص نیست و ابتدا باید وجودش شکل بگیرد و خودش سرنوشتش را رقم بزند و در اینجا آزادی معنا می‌یابد. به باور این جریان، انسان آزاد است که سرنوشت خود را رقم بزند و با آزادی این سرنوشت را می‌سازد. 

سروش با بیان اینکه سارتر بین آزادی و اعتقاد به خدا تنافی و تضاد قائل است، اضافه کرد: یعنی وقتی من معتقد به وجود خدا هستم آزادی من محدود و مقید می‌شود؛ به این صورت که آزادی یعنی عدم وابستگی به چیزی یا کسی ولی اعتقاد به خدا وابستگی به او است لذا در تضاد با آزادی است. همچنین در تلقی اسلامی از منظر برخی افراد، هم بحث قضا و قدر می‌تواند در تضاد با آزادی تلقی شود زیرا براساس توحید افعالی، هیچ چیزی از شمول اراده خدا بیرون نیست و هر چیزی بخواهد رخ دهد حتما خداوند آخرین علت از سلسله علت آن است. 

 

تشابه نظر اشعریون و اگزیستانسیالیست‌ها

وی افزود: اگر ما در تمامی افعال اختیاری، قضا و قدر را جاری دانستیم باز تعارض دیده می‌شود یعنی باور به اصل وجود خدا و باور به قضا و قدر او هر دو در تنافی با آزادی است؛ اگزیستانس‌ها، اصل علیت را هم با آزادی قابل جمع نمی‌دانند و اشاعره هم در درون تفکر اسلامی چنین تفکری را دارند یعنی نماز که می‌خوانیم علل مختلفی چون دستور خدا، جسم و روح انسان و ... در آن دخالت دارند و اینها علل ناقصه است و جمع آنها علت تامه است لذا افعال اختیاری ما در حقیقت جبری هستند و اگر ما علیت را بپذیریم اختیار و آزادی موضوعیت ندارد.

استاد فلسفه اسلامی با بیان اینکه از منظر اگزیستانس‌ها، آزادی با فطرت هم در تضاد است، گفت: اینها می‌گویند انسان موجودی نامتعین است لذا با آزادی و مسئولیت به خود تعین می‌دهد بنابراین وقتی شما از قبل فطرتی برای او در نظر می‌گیرید یعنی نامتعین را متعین کرده‌اید و این در تنافی با آزادی است. 

 

پاسخ به شبهات اگزیستانس‌ها

سروش با اشاره به پاسخ‌های فلاسفه اسلامی به خصوص شهید مطهری به این تناقضات، اضافه کرد: اینکه کسانی چون سارتر بگویند آزادی انسان با اصل وجود خدا در تضاد است درست نیست؛ در حکمت متعالیه قائل به این هستیم که معلول، عین ربط به علت است و طبق نظر وحدت شخصی وجود، غیر خدا وجود ندارد و هر چه هست، خداست؛ غیری وجود ندارد که سارتر بگوید انسان به غیر خودش وابسته است؛ انسان تجلی وجود خداست و چیز غیری نیست. به تعبیر دیگر اینها توجه ندارند که ما دو نوع «من» داریم؛ من سفلی و من علوا؛ اگزیستانس‌ها به من حیوانی و سفلی توجه دارند و به ساحت دیگر او یعنی معنوی بی توجه هستند.

وی در مورد تهافت آزادی و قضا و قدر، ادامه داد: فلاسفه اسلامی معتقداند که اراده ما در طول اراده خداوند است یعنی ما قائل به قضا و قدر حتمی خداوند هستیم ولی این در تنافی با آزادی نیست؛ اگزیستانس‌ها، ضرورت را مساوی جبر می‌دانند در حالی که بین جبر و ضرورت فرق وجود دارد؛ قضا و قدر خداوند ضروری و حتمی است ولی ضرورت اعم از جبر و اختیار است و می‌تواند با هر دو جمع شود. 

استاد فلسفه اسلامی حوزه علمیه در پاسخ به تنافی آزادی و اصل علیت، تصریح کرد: به نظر بنده دلیلی را که برای بحث قضا و قدر و آزادی گفتیم در این مورد هم کاربرد دارد؛ یعنی نه تنها آزادی با علیت منافات ندارد که ناچار باشیم یکی از این دو را اخذ کنیم بلکه اساسا آزادی اسنان در ذیل اصل علیت تعریف می‌شود یعنی اصل علیت، امر بدیهی و قطعی است. در این صورت اگر کسی علیت را نپذیرد به چه دلیل فعل اختیاری را می‌توان به انسان نسبت داد. نفی اصل علیت یعنی هر چیزی را می‌توان به چیزی که ربطی به او ندارد نسبت داد لذا ازادی در ذیل اصل علیت قابل تعریف است.  

سروش با بیان اینکه در مورد فطرت هم دو پاسخ داریم که یکی نقضی و دیگری حلی است، گفت: پاسخ نقضی این است که مگر می‌شود موجودی تعین نداشته باشد؟ موجود نامتعین در عالم دو چیز است یکی خدا و دیگری هیولا؛ خداوند در اوج اطلاق و هیولا در حضیض و مرز بین وجود و عدم است و در غیر این صدر و ذیل در عرش و فرش عالم موجود نامتعین نداریم و حتما درصدی از وجود را دارد و ماده همواره باید در چتر صورت یک علیتی باشد و به تعبیر دیگر و جود ملازم با فعلیت است. 

 

عدم تنافی فطرت و آزادی

سروش با اشاره به پاسخ حلی، تصریح کرد: شما دغدغه آزادی دارید که خوب است ولی لازم نیست انسان را در بحث فعلیت به صفر برسانید؛ مگر در بحث فطرت، ما به فعلیت قائل هستیم؟ ما در فطرت به بالقوه قائل هستیم؛ فطرت بالقوه به لحاظ بینش و گرایش است که جهت می‌دهد و اقتضائاتی برای او ایجاد می‌کند که همچنان اختیار و آزادی دارد. بنابراین آزادی نه با اصل اعتقاد به وجود خدا، نه با قضا و قدر الهی، نه با اصل فطرت در تنافی نیست و با همه آن‌ها از منظر فلسفه اسلامی و فلاسفه اسلامی سازگاری دارد. 

انتهای پیام
captcha