کد خبر: 4224523
تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۱
مهدی نساجی توضیح داد

دین محصول مستقیم فرایندهای تکاملی یا محصول جانبی؟

پژوهشگر روان‌شناسی و دین با بیان اینکه اگر بخواهیم براساس روان‌شناسی تکاملی، توصیفی از دین بکنیم دو رویکرد وجود دارد، اظهار کرد: یکی معتقد است که دین محصول مستقیم فرایندهای تکاملی است که به تدریج در بشر ایجاد شده است ولی دیدگاه دیگر می‌گوید دین محصول جانبی فرایندهای تکاملی است.

85 درصد مردم دنیا خداباورندبه گزارش ایکنا، مهدی نساجی؛ پژوهشگر علم و دین و نویسنده کتاب «پژوهشگران غرب و روان‌شناسی اسلامی» در نشستی موضوع روانشناسی دین با طرح این پرسش که چرا دین، امری همگانی است، گفت: 85 درصد مردم جهان به نوعی خود را خداباور و دیندار می‌دانند و حتی در کشوری مانند آمریکا در حال حاضر چیزی حدود 96 درصد مردم خداباور هستند؛ 87 درصد رستاخیز عیسی(ع) را قبول دارند و 70 درصد به فرشتگان باور دارند.
 
وی با بیان اینکه روان‌شناسان دین درصدد توضیح روان‌شناختی برای چرایی همگانی‌بودن دین هستند، افزود: فروید معتقد است که دین ناشی از عقده ادیپ است و به همین دلیل امری همگانی است؛ رفتارگرایان هم معتقدند که دین ناشی از شرطی‌شدن نهادهای قدرتمند جامعه است، یونگ از شاگردان فروید می‌گوید دین ناشی از کهن‌الگوهای روانی است که در تمامی انسان‌ها مشترک است. روان‌شناسان تکاملی هم معتقدند دین همگانی است زیرا امری انطباقی است و در طول تکامل به انسان‌ها مزیت بخشیده است.
 
نساجی با بیان اینکه روان‌شناسان تکامل دین که ترکیبی از سایکولوژی و فیزیولوژی و بایولوژی را برای دینداری مدنظر دارند دینداری را امری طبیعی قلمداد می‌کنند، اظهار کرد: بنابراین طبیعی‌بودن دین توضیح همگانی‌بودن دین است و دین محصول فرایندهای طبیعی در طول زمان است. البته طبیعی بودن دین یک تیغه دو لبه است یعنی برخی معتقدند این طبیعی‌بودن دین به نفع دینداری است زیرا نشان می‌دهد باور به وجود خدا در نهاد و فطرت بشر قرار گذاشته شده است ولی از سوی دیگر برخی طبیعی‌بودن دین را دستاویزی برای این قرار دهند که بگویند باور به خدا برای امور طبیعی است و نه معنوی. 
 
این پژوهشگر روان‌شناسی دین، افزود: روان‌شناسان تکامل دین در تبیین تاریخ تکاملی طبیعی بدن انسان می‌گویند انسان با جسم و هیبت امروزی به تدریج متکامل شده است و در روز اول اینطور نبوده است؛ روان انسان هم این فرایند تکاملی را طی کرده است یعنی اگر معده به تدریج به غذاهایی عادت کرده است که بتواند آن را هضم کند روان انسان هم به تدریج در طول زمان به یکسری مسائل عادت می‌‍‌کند؛ اینکه انسان به والدین و فرزندان خود دلبسته است محصول تکامل تاریخی است که این ساز و کار دلبستگی در گربه‌ها و یا حیوانات دیگر وجود ندارد زیرا فقط بچه گربه دو ماه از زندگی خود را به مادرش وابسته است.
 
نساجی ادامه داد: انسان‌ها چون توان تولید مثل بالا ندارند، لذا کیفیت نگهداری فرزند در بین آنان بالا رفته است و از فرزندانشان مراقبت خاص می‌کنند. بنابراین می‌توان گفت خداباوری و میل به بندگی و دینداری در طول فرایند تکامل به وجود آمده است تا به بقای انسان کمک کند درست شبیه سازوکار دلبستگی انسان به فرزند و حب نسبت به او. 


دین محصول مستقیم فرایندهای تکاملی یا محصول جانبی

این پژوهشگر روان‌شناسی دین با بیان اینکه اگر بخواهیم براساس روان‌شناسی تکاملی توصیفی از دین بکنیم دو رویکرد وجود دارد، اظهار کرد: یکی معتقد است که دین محصول مستقیم فرایندهای تکاملی است که به تدریج در بشر ایجاد شده است ولی دیدگاه دیگر می‌گوید دین محصول جانبی فرایندهای تکاملی است. محصول جانبی یعنی اینکه یکسری فرایندهای تکاملی به تدریج ایجاد شده و دین روی آن سوار شده‌ است. مثلا ما عینک که می‌گذاریم آن را روی بینی می‌گذاریم ولی بینی ما برای گذاشتن عینک طراحی نشده است؛ درست است که عینک با ساز و کار تکاملی مرتبط است ولی محصول مستقیم این تکامل نیست بنابراین دینداری به نوعی به صورت مستقیم ایجاد نشده است و محصول جانبی فرایندهای تکاملی است.  
 
نساجی اضافه کرد: یکی از دلایل تکامل‌گرایان دین در اینکه دین محصول مستقیم فرایندهای تکاملی است، این است که  دین امری ساده و یونیورسیکال است همچنین دینداری نوعی وراثت‌پذیری را در خود دارد و از سویی دین کارکردهای اجتماعی دارد مثلا دینداران، اضطراب مرگ کمتری دارند و همین باور سبب طول عمر می‌شود. دینداران همه چیز را به خدا و نظارت او واگذار می‌کنند لذا اضطراب آنان در زندگی کمتر است. دین همچنین همبستگی گروهی ایجاد می‌کند و سبب می‌شود تا دینداران برادرانه و خواهرانه با هم مرتبط شوند و کمتر با هم درگیر شوند و زد و خورد داشته باشند و کلا دینداری یک پدیده طرفدار فرزندآوری است و فرزندآوری بیشتر را تشویق می‌کند و باعث بقای انسان‌ها می‌شود.  
 
وی بیان کرد: اگر چیزی بخواهد محصول مستقیم فرایندهای تکاملی باشد اولا باید در همه انسان‌ها دیده شود همچنین باید بدون تلاش در انسان دیده شود مانند اینکه انسان میل به خوردن دارد و تلاشی برای این کار نمی‌کند ولی برخی کارها مانند یادگیری ریاضیات نیازمند تلاش است یا فلان هنر ورزشی و مهارت اجتماعی نیازمند وقت گذاشتن است؛ در مورد دینداری، انسان‌ها برای اصل دینداری تلاش نمی‌کنند از این رو یک بچه 5 ساله هم باور فطری به خدا دارد و به خدا می‌اندیشد ولی اینکه این باور  او زمینه زیست‌شناسی داشته باشد در روان‌شناسی تکاملی ضعیف است لذا مطالعات عصب‌شناسی واحدی به نام دین‌شناسی را پیدا نکرده‌ است. 


کسانی که دین را فرهنگی می‌دانند

این پژوهشگر با بیان اینکه این مسائل باعث شده است تا رویکرد دیگری به نام محصول جانبی اتخاذ شود، تصریح کرد: در اینجا گفته می‌شود خداباوری امری فرهنگی و ساخته شده از طرف خدا، پیامبران و یا بشر است. بنابراین دین یک انطباق طبیعی نیست و یکسری سازوکار در روان بشر است که در خدمت دینداری قرار می‌گیرد. 
 
وی ادامه داد: مثلا انسان‌ها و به خصوص کودکان طبیعتا میل به شیرینی‌جات دارند که نیاز به کالری و فیبر و چربی انسان را تامین می‌کند و چون بر روی سازوکارهای تکاملی انسان سوار می‌شوند تمایل به سمت آن‌ها وجود دارد. موسیقی هم اینطور است؛ روان ما برای شنیدن راک و سنتی و جاز و ... به وجود نیامده است ولی سازوکار شنیداری ما برای دریافت یکسری صداها آمادگی دارد و موسیقی‌های ساخته شده با ساز و ... بر روی همین سازوکارها سوار می‌شوند؛ گفته شده است که دینداری هم مانند نان خامه‌ای است که یکسری از نیازهای شناختی و تکاملی ما را تامین می‌کند و به تعبیر یکی از اندیشمندان غربی، دین روی ساختارهای هیجانی، شناختی و اجتماعی انسان سوار می‌شود.
 
وی با اشاره به سازوکارهای شناختی و هیجانی مرتبط تصریح کرد: علوم شناختی دین با روان‌شناسی شناختی دین فرق دارد؛ در علوم شناختی دین بحث بر سر سازوکارهای شناختی است که در دینداری به ما کمک می‌کند؛ علوم شناختی به لایه‌های زیرین دینداری کمک می‌کند؛ کسی مسیحی است و یکی مسلمان و امور مشترکی در زیرلایه‌های باور این افراد وجود دارد که نشان می‌دهد زیرساخت ادیان مشترک است و یا امور مشترکی دارند. 
 
نساجی تصریح کرد: اگر در یک پرسشنامه از مخاطبان بپرسیم که خدا یعنی چه؟ علی‌القاعده حداقل در ادیان ابراهیمی، خدا یک فاعل و موجود ذی‌شعوری است که فاعلیت دارد؛ اگر از یک بچه هم بپرسیم خدا چیست خواهد گفت که موجودی است که مواظب ما هست و علم و آگاهی به ما دارد و خدا را یک فرمول فیزیکی و یا ساختار نمی‌‎داند. جالب اینکه درک اینگونه از خدا، در روان انسان در طول فرایند تکامل به وجود آمده است.
 
وی بیان کرد: یکی از چیزهای عجیبی که در کودکان وجود دارد این است که فرق بین کنشگر و موضوع را می‌فهمد یعنی بچه تفاوت بین صندلی و میز و عروسک را با یک انسان و گربه متوجه می‌شود. بچه گریه می‌کند و وقتی پدر و مادر کنار او بیاید ساکت خواهد شد یا یک بچه آویزان صندلی نمی‌شود که شیر بخورد ولی وقتی مادرش را دید آویزان آن خواهد شد؛ این تفاوت بین آگاهی و غیرآگاهی چیزی است که فلاسفه نتوانسته‌اند آن را تحلیل کنند. بنابراین تشخیصی در انسان‌ها در تمایز میان آگاهی و غیرآگاهی وجود دارد؛ البته بچه شاید اشتباه بکند ولی به صورت کلی فرق بین این دو را می‌داند.


ترجیح آگاهی بر غیرآگاهی

وی تاکید کرد: انسان‌ها سوگیری دارند یعنی اگر جایی انسان شک کند چیزی آگاهی است یا غیرآگاهی، ترجیح می‌دهد آن را آگاهی در نظر بگیرد و حتی اگر چیزی مبهم باشد باز ترجیح در آگاهی است مثلا به محض اینکه چیزی در بیابان تکان بخورد فکر می‌کند مار است در حالی که ممکن است تکه چوبی تکان خورده باشد و به همین دلیل اگر یک ببر در بیشه‌زار باشد بهتر است انسان احساس آگاهی و حساسیت نسبت به آن داشته باشد تا اینکه نسبت به آن بی تفاوت باشد و همین سبب بقای انسان است.  
 
نساجی با بیان اینکه ما همه ذهن‌خوانی می‌کنیم و بدون آن نمی‌توانیم زندگی کنیم، ادامه داد: مثلا ما در خیابان ذهن رانندگان را می‌خوانیم یعنی وقتی به چراغ قرمز که برسند می‌ایستند حال اگر ما نتوانیم ذهن آنها را بخوانیم زندگی دچار مشکل خواهد شد. کسانی که به بیماری اوتیستیک مبتلا هستند به راحتی نمی‌توانند ذهن طرف مقابل را بخوانند.  پس ذهن خوانی یک سیستم روانی در انسان است و عاملی برای بقای او. 
 
وی تاکید کرد: یک آزمایشی انجام داده و دیده‌اند بچه‌ها وقتی می‌خواهند ذهن والدین را بخوانند تصورشان این است که آنان همه چیز را می‌دانند لذا وقتی کار بدی می‌خواهند بکنند از اطلاع والدینشان ترس دارند.

انتهای پیام
captcha