به گزارش ایکنا، مراسم سوگواری دهه اول ماه محرم با سخنرانی محمد اسدی گرمارودی، کارشناس مذهبی شب گذشته 17 تیر در حسینیه حاجیان برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
بحث ما درباره مقام «اباعبدالله» بودن امام حسین(ع) بود. در زبان عربی هم کنیه رواج دارد و هم لقب. تفاوت کنیه و لقب این است؛ در لقب هم صفات ممدوح مطرح میشود و هم صفات مذموم. گاهی افراد به جهت صفتی از صفات زشت و ناپسند چنان مشهور میشوند و چنان صفت بد در آنها بروز دارد که لقبشان بر اساس آن صفت ناروا میشود. برعکس، گاهی در لقب، صفت ممدوح چنان بارز و مشهور است که فرد را بر مبنای آن صفت معرفی میکنند. این در حالی است که در کنیه فقط صفت ممدوح را به کار میبرند. درباره امام حسین(ع) با توجه به اینکه صفات ممدوح چشمگیر و قابل توجهی مطرح است، یک صفت از صفات ممدوح آن حضرت را به عنوان «اباعبدالله» هم پیامبر(ص) انتخاب کردند و هم در حدیث قدسی زیارت عاشورا که از امام باقر(ع) برای ما نقل شده، ذکر شده است.
همانطور که پدر عامل ایجاد و عامل بقا است، امام حسین(ع) در این کنیه که از لقب ایشان گرفته شده است، عامل ایجاد بندگی و بقای بندگی در این عالم است. در اینجا چند مسئله مطرح میشود. اولین بحث این است که مقام اباعبداللهی امام حسین(ع) چقدر مهم است؟ اگر لقب سیدالشهدا هست، اگر لقب سید شباب اهل الجنه هست، اگر لقب ثارالله هست، چه ارزشی در اباعبداللهی نهفته شده که خدای عالم و نبی اکرم(ص) به ما دستور میدهند امام را با این لقب خطاب کنیم.
بعد از اینکه مقام اباعبداللهی را بحث کردیم، این سوال مطرح میشود که امام حسین(ع) چگونه به این مقام نائل شدند و آیا این راه برای ما هم هموار است که به درجهای از این مقام در اثر پیروی از آن حضرت، نائل شویم. نکته بعد این است که این بحث چه فایدهای برای ما دارد و برای امروز ما و زندگی زمان ما چه آثاری دارد. نکته دیگر این است که در بین دوازده امام ما علاوه بر امام حسین(ع)، امام صادق(ع) هم لقب اباعبدالله دارند، نه به جهت اینکه فرزندی به نام عبدالله داشتند، بلکه رازی وجود دارد که میان همه ائمه برای این دو امام لقب اباعبدالله شاخص شده است.
گفتیم هر فاعلی وقتی حکیم باشد، وقتی از او فعلی سر میزند بر مبنای منطق و حکمت، باید حتما از علت غایی برخوردار باشد. منظور از علت غایی چیست؟ فرض کنید نجاری این تریبون را ساخته است. خود نجار علت فاعلی است، چون علت مادی است، شکل تریبون علت صوری است، هدف از ساخت تریبون علت غایی است. این یک امر روش اولیه است که عقلا به راحتی آن را میپذیرند. البته در رابطه با پروردگار عالم که هدفش و غایتش از خلقت کل هستی و به ویژه از خلقت انسان چه بوده است، مباحثی مطرح است. اشاعره میگویند هدف هر عاقل از فعلش، رفع نقص است و خداوند نقص ندارد که بخواهد هدف داشته باشد. شیعه و ائمه شیعه دقیقا جواب منطقی و محکمی به این شبهه دادند که من اشاره میکنم. اولا اگر فاعل هدف نداشته باشد یعنی این فعل علت غایی نداشته باشد، عبث و بیهوده خواهد بود. منتهی یک نکته مهمی که اشاعره توجه نکردند این است آیا هر فاعلی هدفش از فعلش رفع نیاز خود است یا اینکه فاعل نیازمند، هدفش رفع نیاز خود است؟ این عینا در روایت معصوم بیان شده است.
مثلا شخصی میرود جایی کار خیری انجام دهد ولی حقوق هم میگیرد پس غرضش از این کار رفع نیاز خود است ولی یک نفر میگوید من نیاز به پول ندارم، لذا این کار را میکنم چون نیاز معنوی دارم. شاید کسی بگوید نه نیاز مالی دارم نه نیاز معنوی بلکه مردم را دوست دارم و از باب خدمت به مردم این کار را میکنم. اینجا فاغل غرض دارد ولی غرضش رفع نیاز دیگران است. چون ما انسانها نیازمندیم و عین فقر هستیم لذا هرچه بخواهیم غرض فعل را برای غیر از خودمان در نظر بگیریم یک ریشه نیازی داریم ولی خدا بینیاز محض است و خدا از باب لطف و عنایت این کار را انجام میدهد. خلاصه اینکه غایات در افعال ممکنات کمال فاعل است ولی در افعال واجب الوجود کمال فعل است. بله، خدا هم هدف دارد ولی هدفش کمال ما است.
بر اساس آیات قرآن کریم هدف از خلقت، انسان بوده و کل آفرینش برای انسان خلق شده است. حال قرار است انسان چهکار کند؟ «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» یعنی انسان قرار است عبادت کند. پس هدف عبادت است، ولی عبادت هدف نهایی نیست، هدف میانی است. مثلا علم در حوزههای علمیه هدف است ولی هدف میانی است و اصل در حوزه علمیه آدم شدن است. حال اگر ما عبادت کنیم چه اتفاقی میافتد؟ خداوند در یک آیه قرآن هدف نهایی خلقت انسان را بیان میکند: «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ؛ اى انسان حقا كه تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى كرد». پس عبادت هدف میانی است، لقا هدف نهایی است. پس خدا جهان را آفرید تا انسان از جهان استفاده لازم را بکند و به وسیله عبادت به لقای رب نائل شود.
انتهای پیام