
امام علی(ع) بهعنوان الگوی کامل اخلاق و عدالت در برخورد با مخالفان و منتقدان خود روشی مبتنی بر انصاف، صبر و مدارا داشتند که همواره به گفتوگو و استدلال منطقی تأکید میکردند و اجازه میدادند حتی سرسختترین مخالفان، آزادانه نظرات خود را بیان کنند. در نگاه ایشان، اختلاف دیدگاهها نباید به دشمنی و خشونت منجر شود بلکه فرصتی برای تبیین حقیقت و روشنگری بود. این منش والای امام(ع)، نشاندهنده جایگاه آزادی بیان و کرامت انسانی در حکومت علوی است.
با اینحال امیرالمؤمنین(ع) در برابر فتنهانگیزی، بیعدالتی و شورشهایی که به تضعیف جامعه اسلامی منجر میشد، قاطعانه ایستادگی میکرد. ایشان بین نقد منصفانه و مخالفتهای مخرب تمایز قائل بود و تا زمانی که مخالفان از مسیر عدالت خارج نمیشدند، حقوق آنان را محفوظ میداشت.
ایکنا به مناسبت
شهادت حضرت علی(ع) در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین
بهاءالدین قهرمانینژاد، استاد دانشگاه و حوزه به موضوع «
نوع برخورد حضرت علی(ع) با مخالفان و منتقدان خود» پرداخته است که در ادامه حاصل این گفتوگو را میخوانیم؛
برای اینکه درباره نوع برخورد حضرت علی(ع) با مخالفان و منتقدان خود بتوانیم نمای روشن و قابل استنادی داشته باشیم راهی نداریم جز اینکه منابعی که در این زمینه وجود دارد را مورد نظر قرار دهیم، منابعی مانند نهجالبلاغه، الغارات، وقعة الصفین یا تاریخهای عمومی مثل تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، طبقات الکبری و الارشاد. بنده به عنوان فردی که رشته کاریام در دانشگاه تاریخ اسلام است و در حوزه حدیثی و تفسیری مطابق با تاریخ هم فعالیت کردم نگاه جامع و تقریباً همه جانبهنگر دارم.
با توجه به جمیع این منابع و مطالبی که طی سالها مطالعه کردم شیوه برخورد امام علی(ع) با مخالفین و نوع سیره حضرت را به سه مبنا تقسیم میکنم؛ مبنای اولی که حضرت در همان دوران خود پیغمبر(ص) داشتند اینگونه بود که عدهای با ایشان مخالفت میکردند که در واقع از حزب نفاق و منافقین بودند یا از یهودیها و مشرکین بودند که با پیغمبر(ص) و اسلام مسئله داشتند و میدیدند که امیرالمؤمنین(ع) مؤثرترین چهره است. در دوره پیغمبر(ص) از امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه چیزی نمیبینیم غیر از اینکه به پیغمبر(ص) عرض میکنند که چرا من را با خود نمیبری و پیامبر(ص) میفرمایند «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِی بَعْدِی».
برخی افرادی که در واقعه غدیر بر حسب ظاهر بسیار اظهار محبت و تبریک میکردند بعد از رحلت پیامبر(ص) مسئله سقیفه را به وجود آوردند و حضرت علی(ع) در شیوه خود به مصلحت عمومی جامعه نگاه میکنند و وقتی میبینند که جامعه همراهی نمیکند مصلحت را در حفظ اسلام میبینند. عمده مطلب به دو زمان یعنی حدود ۲۴ سال و هشت ماه دوران خلفا و دوره خلافت خودشان بازمیگردد.
صحیح نبودن انزوا یا خانهنشینی حضرت علی(ع)
صحبت خانهنشینی یا منزوی شدن حضرت علی(ع) عبارت درستی نیست زیرا امام علی(ع) اصلاً منزوی نبودند و در مسائل اجتماعی به طور کامل کمک میکردند و به هر نحوی شرکت داشتند و مؤثرترین مشورتها را به خلفا میدادند که یکی از مهمترین مشورتها به موضوع فتوحات بازمیگردد که اگر امیرالمؤمنین(ع) در این موضوع مشورت نمیدادند در منطقه شرق خلافت اسلامی یعنی ایران، حمام خون به راه میافتاد؛ چون خلیفه دوم میخواست لشکر عظیمی را به سمت ایران بفرستد اما امیرالمؤمنین(ع) گفتند که ما در زمان پیامبر(ص) با استفاده از تعداد افراد لشکر، پیروز نمیشدیم و با ایمانمان بود که پیروز میشدیم و اگر تو یمنیها را به آنجا ببری از اتیوپی و روم حمله میکنند. باید از همین قبایل اطراف مثل بصره و.. استفاده کنی و همین کافی است. مردم ایران هم به دلیل نجابتی که داشتند و برخوردی که از سلمان فارسی در مدائن دیده بودند و اتفاقاتی که بعدها رخ داد؛ خودشان با جان و دل اسلام را پذیرفتند.
بنابراین در دوره 25 ساله قبل از قدرت امیرالمؤمنین(ع) برخورد ایشان با مخالفان برخوردی فرهنگی و مصلحتاندیشانه بود که از یک امام(ع) با درایت و بینش، همراه با علم لدنی الهی انتظار میرفت. عمده مطلب به دوران رهبری و اقامت سیاسی حضرت علی(ع) بازمیگردد که بر خلاف دیدگاهی که به دلیل سلایق خاص خود یا به هر دلیلی میگوید امیرالمؤمنین(ع) همه را تحمل میکرد؛ منابع موضوع دیگری را میگویند. شرایط زمانه حضرت علی(ع) به گونهای بود که ایشان مجبور میشدند برای حفظ یکسری مبانی اصلی با مخالفان مدارا کنند که حق این مخالفان مدارا نبود بلکه باید با آنها برخورد میشد؛ مثلاً در صدر اسلام شخصی به نام مغیرة بن شعبه وجود داشت که فرد بسیار لعیم و دارای خصوصیات اخلاقی بسیار زشتی بود و زمانی که در کوفه بود در دوران خلیفه دوم والی کوفه میشود و روابط نامشروع داشته است و در ماجرای هجوم به خانه امیرالمؤمنین(ع) هم نقش محوری داشته اما امیرالمؤمنین(ع) مجبورند که این فرد را تحمل کنند.
عدم آگاهی مردم؛ مؤلفهای در برخوردهای امیرالمؤمنین(ع) با مخالفان
اگر شرایط درستی در دوره امیرالمؤمنین(ع) وجود داشت و مردم آگاه بودند آیا برخورد امیرالمؤمنین(ع) با مغیره همینگونه بود؛ بنابراین برخورد امیرالمؤمنین(ع) در آن دوره بستگی به متغیرها و محورهایی مانند عدم آگاهی مردم دارد که کار را به جایی میرساند که حکمیت و مذاکره را بر حضرت تحمیل میکنند. مگر امیرالمؤمنین(ع) با معاویه چه مذاکرهای میتواند داشته باشد؟ معاویه، مشروعیت امیرالمؤمنین(ع) را قبول ندارد چون خودش نامشروع است. باید به این متغیرها توجه کنیم؛ امیرالمؤمنین(ع) به دلیل شرایط حاکم در زمان خود و ناآگاهی مردم مجبور است مدارا کند. این مدارا کردن حضرت با کسانی است که غصب بیتالمال و غصب حقوق مردم کردند. اینها موضوعات بارزی است مثلاً طلحه و زبیر در یک دورهای افراد خوبی بودند و بعد از پیغمبر(ع) هم به دلیل فتوحات به ثروت هنگفتی رسیدند و در دوره امیرالمؤمنین(ع) به دنبال سمت و مقام بودند که امیرالمؤمنین(ع) آنها را شایسته ندیدند و مقامی به آنها ندادند. با توجه به اینکه آنها در اسلام جزو سابقین بودند اما به دلیل شرایط زندگی و شخصیشان که شرایط مناسبی نبود؛ امیرالمؤمنین(ع) به آنها پست ندادند و وقتی سمت نگرفتند فتنه جمل را به پا کردند.
امیرالمؤمنین(ع) مدتها این افراد را نصیحت میکند که بازگردند ولی فقط در زبیر اثر میکند و در جنگ از سوی فردی از پشت تیر میخورد و کشته میشود. این شرایط را در نظر بگیرید که مخالفان حضرت در چه دستههای بزرگی قرار دارند که یک دسته نقضعهد کنندگان هستند و کسانیاند که بیعت کردند اما بیعت شکستند؛ دسته دوم قاسطین یعنی کسانی که اهل ظلم و ستم بودند؛ مثل حزب معاویه، بنیامیه و امویان و گروه سوم نفوذیها بودند.
نکته قابل توجه این است که شیوه تعامل حضرت با افرادی تحت عنوان اهل کتاب و یهود که بعضیها به ظاهر مسلمان شده بودند اما به افرادی مانند معاویه مشورت میدادند مثل کعب الاحبار و سرجون که شیوههایی علیه امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن مجتبی(ع) داشتند و بعد در واقعه کربلا هم رد پای آنها دیده میشود. شیوههایی که در مسموم کردن امام مجتبی(ع) به کار بردند که آن زهر قطعاً از منطقه روم آمده بود و شیوه رفتاری با امام حسین(ع) که رد پای یهودیها در آن دیده میشود یا شیوهای که با حضرت زهرا(س) برخورد کردند و ماجرای فدک که یک منطقه برای یهودیان بوده است و به دلیل خیانتی که کردند و جنگی که راه انداختند طبق حکم خدا به پیامبر(ص) واگذار شد و پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) و اهلبیت(ع) واگذار کردند.
علت برخورد نکردن حضرت علی(ع) با خوارج
امویان و قاسطین و افراد وابسته به آنها که در جنگ و فتنه صفین تحریک شدند و در ماجرای حکمیت خود را بروز دادند و امیرالمؤمنین(ع) به قدری مظلومیت دارد که تا زمانی که خوارج دست به هنجارشکنی و ناامن کردن راهها نزدند نمیتواند با آنها برخورد کند. حتی در مسجد وقتی نماز جماعت برپا میشود آنها برای خود نماز جماعت مجزا میخوانند به دلیل شرایطی که در زمان امیرالمؤمنین(ع) حاکم است ایشان مجبورند که با آنها مدارا کنند.
در تاریخ آمده است که حضرت علی(ع) در ماه رمضان وارد شهر کوفه شدند و میبینند در مسجد نماز تراویح به جماعت خوانده میشود و میگویند که به جز سه نماز مستحبی عید فطر، عید قربان و نماز طلب باران نباید نماز مستحبی را به جماعت خواند؛ اینها از بدعتهایی است که خلیفه دوم ایجاد کرده است و نماز مستحب را خودتان بخوانید. وقتی حضرت(ع) از مسجد بیرون آمدند شورش شد و حضرت امام حسن(ع) را فرستادند که بررسی کند چه خبر است؛ امام حسن(ع) بازگشتند و گفتند که مردم به خاطر نماز تراویح شورش کردند؛ امام(ع) گفت برو و بگو هر طور که میخواهید نماز بخوانید؛ یعنی امام(ع) برای حل این مشکلات مجبور بودند تعامل داشته باشد.
برخورد با خوارج هم مثل همین موضوع است؛ تا زمانی که آنها شورش و ناامنی نکرده بودند حضرت مجبور بودند آنها را تحمل کنند اما وقتی که شروع به اقدامات فتنهگرانه جمعی مسلحانه کردند امیرالمؤمنین(ع) دستور اعدام جمعی آنها را صادر کرد که جنگ خوارج و نهروان در گرفت. بنابراین متغیر اصلی در شیوه رفتار امیرالمؤمنین(ع) با مخالفین و معاندین شرایط زمان حضرت(ع) بوده است. ما نمیتوانیم از آن شرایط برای زمانهای دیگر استفاده کنیم و اوج مظلومیت حضرت(ع) را میتوانیم در این دوران ببینیم.
غارتهای داعشگونه زمان معاویه در تاریخ آمده است و آن از جایی نشئت میگیرد که معاویه میدانست چگونه جنگ تبلیغاتی راه بیندازد و شرایط را در جامعه نسبت به حکومت امیرالمؤمنین(ع) به گونهای کند که تنفر ایجاد شود. این چیزی است که به قول یک مصلح اجتماعی آمریکایی ابزار رسانه میتواند کاری کند شما از مظلوم متنفر و عاشق ظالم شوید و این موارد از موضوعاتی است در دوره حدود پنج سال خلافت و رهبری امیرالمؤمنین(ع) ملاحظه میکنیم.
گفتگو از سجاد محمدیان
انتهای پیام