کد خبر: 4273738
تاریخ انتشار : ۰۶ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۶

سیری در سوره «فصلت» به روایت تفسیر سورآبادی

تفسیر سورآبادی نوشته ابوبکر عتیق نیشابوری با تصحیح سعیدی سیرجانی شامل ترجمه تمامی آیات و شأن نزول آن‌ها و عمدتاً بر روایات عبدالله بن عباس پسر عموی پیامبر اسلام(ص) بنا شده‌ است. اهمیت این تفسیر از لحاظ نثر ساده و روانِ آن است و می‌توان گفت از بهترین نمونه‌های نثر فارسی قرن پنجم است. نثر این تفسیر از نظر طرز انشا و جمله‌بندی کوتاه و کلمات پاکیزه پارسی، نثری پالوده و به خوبی نثر ترجمه تفسیر طبری است.

سورآبادیتفسیر سورآبادی، تفسیر کهن قرآن کریم به فارسی، نوشته ابوبکر عتیق بن محمد هروی نیشابوری، معروف به سورآبادی یا سوریانی، مفسر کرّامی در قرن پنجم است. نام تفسیر سورآبادی در برخی نسخه‌های خطی موجود، «تفسیرالتفاسیر» آمده است. همزمان با ماه مبارک رمضان و بهار قرآن برش‌های مختصری از این متون کهن فارسی را با هم می‌خوانیم:

كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ؛ این قرآن و این سوره نامه‌ای است که هویدا به گفته‌اند آیت‌های این را فُصِّلَتْ آيَاتُهُ بالحلال والحرام والحدود والاحكام و گفته‌اند، فُصِّلَتْ آيَاتُهُ‌ای میزت بالفواصل والنـظـام قـرآنـاً عربياً: نبی تازی به لغت عرب نصب على القطع وعلى الحال وعلى المدح لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ: مر گروهی را که بدانند لغت عرب و دریاوند این را.

بشيراً ونذيراً؛ مژدگان دهنده و بیم کننده‌ای: بشيراً للمؤمنين بالجنة و نذيراً للكافرين بالنار بشیر و نذیر، به حقیقت خدای و رسول بود لکن چون در قرآن بشارت و انذار است. این نام بشیر و نذیر بر قرآن اطلاق کرد، فَاعْرض اکثرهم برگشت از سماع و قبول این قرآن بیشتر ایشان.

فَهُمْ لايَسْمَعُونَ؛ ایشان فرا نشوند قرآن را به دل‌های ایشان و در نیاوند آن را گفته‌اند لا يَسْمَعُونَ ای لا يقبلون فرا نپذیرند قرآن را.
وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي آكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ؛ و گفتند کافران مکه که دل‌های ما در پوششی است از این توحید که تو یا محمد ما را همی بازان خوانی.

وفی آذَانِنَا وَقرٌ؛ و در گوش‌های ما گرانی و کری است، ما خود نمی‌شنویم آنچه تو می‌گویی، وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ: و ميان ما و میان تو پرده ای است، فرا تو می‌نبینیم.

فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ؛ تو کار خویش میکن که ما خود کننده‌ایم کار خویش را، ای فاعمل لإلهك إنّنا عاملون لآلهتنا؛ و گفته اند فاعمل في هلاكنا اننا عاملون فی هلاکک این آیت در آن آمد که روزی بوجهل مصطفی را پیش آمد؛ رسول توحید بر وی عرضه کرد، بوجهل گفت دلم پوشیده است از این سخن که تو می‌گویی و در گوش من کری است»، آنگه دست پیش برداشت گفت میان ما و میان تو پرده ای است. من خود دلم را نمی‌بینم تو هرچه خواهی میکن ما خود بر کار خویشیم به تو نخواهیم گروید».
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَى أَنَّمَا الهُكُمْ إله واحدٌ: بگو يا محمد بلی من آدمی ام همچون شما پیغام می‌دهند به من که خدای شما یک خدای است. این جواب کافران است که مصطفی علیه السّلام را گفتند: چه شرف است ترا بر ما یا محمد که می ترا متابعت باید کرد بعدما که تو آدمی ای همچون ما؟ خدای تعالی این آیت بفرستاد جواب ایشان را فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ: راست بیستید بر گرویدن به وی و گفته اند معناه بگویید که خدای شما یک خدای است و بر آن بیستید و گفته اند در این تقدیم و تأخیر است ای: استغفروه ثم استقيموا اليه واسْتَغْفِرُوهُ: و آمرزش خواهید از وى وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكوة : واویلی و عذاب سخت مر آن هنبازآرندگان را که بندهند پاکی خواسته.

گفته‌اند این زکات نفس است، اى: لا يقولون لا اله الا الله؛ توحید را زکات خواند زیرا که آن تن را پاک کند از کفر و طغیان چنانکه زکات مال را پاک کند از حق درویشان و گفته اند این زکات مال است یعنی نگرویدند تا زکاتشان نباید داد از بخیلی ایشان میگفتند که ما نگرویم تا در زکات و در گزیت و در پیکار محمد درمانیم وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ: و ایشانند که بدان جهان ایشان کافرانند.

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ: به درستی که آن کسان که بگرویدند و کردند کارهای نیک یعنی به اخلاص میان ایشان و میان خدای ایشان لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُون: ایشان را بود مزدی نابریده بی منت، یعنی چون به پیری رسند مزد ایشان روان باشد همچنانکه در جوانی چنانکه در سورة والتین فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُون گفته آید.

قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالذِى خَلَقَ الأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ: بگو یا محمد ای شما می کافر شوید بدان خدای که بیافرید این زمین را در دو روز وَتَجْعَلُونَ لَهُ انداداً و می‌گویید و می‌کنید او را همتایان چون بتان و جز آن ذلِكَ رَبُّ العالمين او است خداوند و مهتر و پروردگار همه جهان و جهانیان: وهب بن منبه: گوید خدای تعالی هفت زمین را بیافریده است از کف، زمین نخستین نام آن رمکا بر باد عقیم مزموم به هفتاد هزار زمام از آهن، هر زمامی به دست هفتاد هزار فریشته.

سؤال اینجا گفت خَلَقَ الْأَرْضِ فِي يَومين زمین را در دو روز آفریدم و گفت سَبْعَ سَمَوَاتِ فِي يَوْمَيْنِ هفت آسمان را در دو روز دیگر آفریدم و گفت و قدر فيها اقواتها في اربعه ايام، تقدیر آنکه در زمین است به چهار روز دیگر کردم جمله این هشت روز باشد و جای دیگر گفت خلق السموات والارض و ما بـيـنـهـمـا فـي ستة ايام، آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن است در شش روز آفریدم، نه این تناقض بود؟ جواب گوییم خدای عزوجل زمین را در دو روز آفرید و آسمان‌ها را در دو روز آفرید و احوال زمین را در دو روز تقدیر کرد و آنچه گفت فی اربعه ایام مراد از آن تقدیر زمین و احوال زمین است، چون آفریدن و تقدیر زمین و احوال زمین در چهار روز بود و آفریدن آسمان در دو روز بود و جمله این شش روز بود، چنانکه در آیت دیگر گفت خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ هیچ تناقض لازم نیاید وَزَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصَابِيحَ: و بیاراستیم آسمان نخستین و نزدیک‌ترین را به چراغ‌ها چون ستارگاه و ماه.

سؤال: چرا آسمان دنیا را خاص یاد کرد گفت بیاراستیم بعد ما که همه آسمان‌ها را بیاراسته است؟ جواب گفته اند که خود آسمان دنیا است که آراسته است به مصابیح دیگر آسمان‌ها به نور عرش آراسته است؛ و گفته اند که آسمان دنیا را خاص یاد کرد به آرایش زیرا که ما آن را می بینیم دیگر آسمان‌ها را نبینیم و حفظاً، ای: وحفظناها حفظاً: ونگه داشتیم آن را نگه داشتی بر دو معنی یکی نگه داشتیم آن را از دیو چنانکه جای دیگر گفت و حَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمِ، دیگر معنی نگه داشتیم آن را از افتادن بر زمین چنانکه جای دیگر گفت إِنَّ اللهَ يُمْسِكُ السَّمَوَاتِ ذلِكَ تقدير العزيز العليم: آن آفریدن آسمان و وحی کردن در آن و آراستن آن و نگه داشتن آن اندازه کردن خدای نیست همتا و دانا است.

انتهای پیام
captcha