تفسیر سورآبادی، تفسیر کهن
قرآن کریم به
فارسی، نوشته
ابوبکر عتیق بن محمد هروی نیشابوری، معروف به سورآبادی یا
سوریانی،
مفسر کرّامی در قرن پنجم است. نام تفسیر سورآبادی در برخی نسخههای خطی موجود، «
تفسیرالتفاسیر» آمده است. این اثر، بر مبنای نسخ خطی موجود، تفسیری بزرگ است که ظاهراً به هفت سُبع تقسیم شده است.
تفسیر با حمد خدا و نعت اکرم(ص) آغاز میشود، سپس مقدمهای در باره تفسیر میآید و سبب فارسی بودن آن و اینکه مفسر به روایت کدامیک از راویان اعتماد کرده است، شرح داده میشود، سپس از سوره حمد تا انتهای سوره ناس ترجمه و تفسیر میگردد.
همزمان با ماه مبارک رمضان و بهار قرآن برشهای مختصری از این
متون کهن فارسی را با هم میخوانیم:
خبر است از مصطفی (علیهالسّلام) که او گفت: هر که سوره حم عسق برخواند غبطته الملئکة: فریشتگان را از حال او آرزو آید و فا وی بژهند. حم عسق، معنى حم گفته آمد، اما در این موضع خاص گفتهاند: حا حلمه، میم ملکه، عین علمه، سین سناؤه، قاف قدرته، اقسمالله تعالى بحلمه و ملكه و علمه و سنائه و قدرته. أنّى لا أعذب بالنار ابداً من قال لا اله الا الله مخلصاً من قلبه و لقيني بها و گفتهاند حا حلیم، میم مجید، عین علیم، سین سمیع، قاف قدیر، معناه: گفت آن خدای که حلیم است و مجید است و علیم است و سمیع است و قدیر است. و گفتهاند حا حرب صحابه، میم ملک بنیامیه عین ولایت بنیعباس، سین سناء مهدی، قاف قدرت عیسی و گفتهاند حا کل حرب يكون، ميم كل ملك يكون، عين كل عذاب يكون، سين كل سنة تكون، قاف كل قذف يكون و این علوم فتن باشد که خدای تعالی در این آیت نشان آن پدید کرده است و گفتهاند حا سوگند به حلم خدای و حرمت مصطفی، میم ملک خدای و محبت مصطفى، عین علم خدای و عزّ مصطفی، سین سناء خدای و سنت مصطفی، قاف قدرت خدای و قدر مصطفی. سوگند بدین چیزها که یاد کردیم که هرچه آفریدم آن را مانند آفریدم و تو را که مصطفی ای نیست همتا آفریدم.
كَذلِكَ يُوحَى إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اى كما اوحى اليك هذا و يوحى الى الذين من قبلك: همچنانکه این حروف تهجی وحی کردند به تو وحی میکردند بدان رسولان که پیش از تو بودند الله العزیز الحكيمُ: آن خدای که نیست همتا است درست کار درست گفتار.
لَهُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ: او را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از خلق و عجايب وَ هُوَ العَلِيُّ العَظیم: و او است برتر از همه چیزها و بزرگ و بزرگوار و معنیهای علی و عظیم گفته آمد.
تكادُ السَّمَوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ: خواهد آسمانها که واطرکدی ـــ و تتَفَظَرْنَ به تا و تشدید طا معناه يتشققن باز شکافدی_ زور ایشان. گفتهاند معناه يتشققن من عظمة الربّ فوقهن؛ و گفتهاند مِنْ فَوْقِهِنَّ ای ممن فوقهن و هم الملائكة و گفتهاند من فَوْقِهِنَّ اى من فوق الارضين وَالْمَلئِكَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ: و فریشتگان تسبیح میکنند به حمد خدای ایشان؛ گفتهاند معناه يُصلّون بأمر ربهم و گفتهاند معناه يسبحون مع حمد ربهم و گفتهاند يستحون بتوفيق ربهم.
و آن فریشتگاناند که جای دیگر گفت الذين يحملون العرش و من حوله الآية وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الأَرْضِ: و آمرزش میخواهند آن کسان را که در زمیناند؛ یعنی مؤمنان بنیآدم را چنانکه جای دیگر گفت: و یستغفرون للذين امنوا أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ: بدان که خدای است که او آمرزگار است و بخشاینده بر آن مؤمنان که فریشتگان آسمان ایشان را استغفار میکنند.
وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ اَوْلِياءَ: و آن کسان که فرا گرفتند دون خدای دوستانی، یعنی معبودانى اللهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ: خدا نگاهبان است بر ایشان و مَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَکیل و نیستی تو یا محمد بر ایشان نگاهبان و برگماشته. این آیت منسوخ است به آیت قتال. وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبيّاً و همچنانکه جبرئیل بر تو میخواند وحی کردیم ما به تو قرآنی تازی: لِتُنْذِرَ امَّ القُرى وَمَنْ حَوْلَهَا: تا بیم کنی اهل را و آن کسان را که گرداگرد آناند اهل شهرها و دیهها دیگر مکه را امالقری خوانند؛ زیرا که اصل همه شهرها آن است لان الارض دحيت من تحتها، و ام اصل بود و گفتهاند آن را امالقری خواند، زیرا که پیشوای و قبله همه شهرها است و ام و امام یکی بود. و گفتهاند آن را امالقری خواند؛ زیرا که فاضلترین همه شهرها است وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ: و بيم کنی خلق را از روز فراهم آوردن و آن روز قیامت است جای شکی نیست در آن روز و گفتهاند معناه لا شكّ فيه عند الله وعند رسوله و عند المؤمنين و گفتهاند معناه لا ترتابوا فيه و گفتهاند لا موضع للريـب فيه؛ چرا؟ زیرا که ما در این دار ظالم مییابیم از این جهان بیرون میشود از وی انتقام ناکرده و مظلوم مییاویم از این جهان بیرون میشود انتصار ناکرده، در حکمت حکیم واجب است که از ظالم انتقام کند و مظلوم را انتصار کند، چون در این جهان نمیبود واجب آمد که ورای این دار داری دیگر بود تا آنجا از ظالم انتقام بود و مظلوم را انتصار بود؛ درست شد که در بودن قیامت جای شک نیست فریق فِی الجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعيرِ: گروهی در بهشت باشند و گروهی در دوزخ سوزان.
وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً: و اگر خواستی خدای کردی ایشان را به یک گروه و یک دین، ای علی ملةٍ واحدةٍ وَ لَكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشَاءُ في رَحْمَتِهِ: بیک در آرد آن را که خواهد در دین او؛ و گفتهاند معناه في جنته برحمته و الظَّالِمُونَ مَا لَهُمْ مِنْ وَلِيَ وَلا نَصِيرٍ: و آن کسان که ستمکاراناند به ظلم شرک نبود ایشان را هیچ دوستی و نه هیچ یاری، ای ما لهم من قريب ينفعهم و لا مانع يمنع عذاب الله امِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ اَولیاء: ای فرا گرفتند از دون خدای دوستانی، یعنی معبودانى فَاللَّهُ هُوَ الوَلِيُّ: خدای است که او معبود است و معبودی را سزا است، چرا؟ زیرا که وَ هُوَ يُحْيِ المَوْتی، او است که زنده کند مردگان را و هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ: و او بر هر چیزی توانا است.
وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللهِ: و آنچه خلاف کنید در آن از چیزی حکم آن به خدای است. سؤال پس رای و قیاس چرا روا دارید بعد ما که خدای گفت: فَحُكْمُهُ إِلَى اللهِ؟ جواب بو عمرو مازنی گوید: رحمة الله که این در باب عقلیات است که هر چه از عقلیات مشکل گردد و در آن خلاف کنند حکم آن به خدای است تا وی بر زبان ولیی از اولیای خود براند و بیان کند و آنجا که گفت؛ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ آن در باب شرعیات است که حکم آن از کتاب خدا طلب باید کرد یا از قول رسول دیگر جواب گوییم هر چه در باب دین و شریعت در آن خلاف افتد حکم آن به خدای است که خدای را در هر حادثی حکمی است. بعضی از آن در نص قرآن پدید کرده است و بعضی در ضمن قرآن پدید کرده. قریب المأخذ و بعضی در قرآن پدید کرده ضمن آن بعيد المأخذ، آن را نظر و قیاس باید تا استخراج کنند ذلِكُمُ اللهُ ربی: آنتان است خدای که خدای من است عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ: بر وى توکل کردم و با وی گردم به دل.
فَاطِرُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ: هستکننده آسمانها و زمین است. گر فَاطِرُ به رفعخوانی راجع باشد با الله اى ذلك الله فاطر السموات والارض، و گر فاطر به خفضخوانی راجع باشد با ها از پیش، ای: و اليه أنيب الى فاطر السموات والارضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجاً: کرد شما را از تنهای شما مانندگان گوناگون و گفتهاند ازواجاً زنانی جفتانی وَ مِنَ الأَنْعامِ اَزْواجاً: و از چهار پایان نیز بیافرید مانندگان و جفتانی يَدْرَؤُكُمْ فِيهِ: میآفریند شما را در آن سؤال: فيهها کنایت از چه چیز است بعد ما که هیچ چیز نیست معلوم که ها کنایت از آن باشد؟ جواب گفتهاند فيه اي في الرحم، گفتهاند معناه يكثركم فيما يخلق بسیار میکند شما را در آنچه میآفریند لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ: نیست مانند او چیزی سؤال: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ آن بود که نیست چون مانند او چیزی از ظاهر این واجب آیـد کـه خدای را عزوجل مثلی بود چنانکه کسی گوید لیس کدار زید دار، واجب آید تا زید را داری بود پس چرا گفت: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ چون من نفى مثل خواست؟ جواب گفتهاند این لفظ در لغت عرب نفی مثل فایده دهد چنانکه گویند لیس کمثل زيد شيءٌ نفی مثل معلوم گردد و قرآن بر وفاق لغت عرب است و گفتهاند این مثل صلت است معناه لیس کهو شی؛ و گفتهاند که این کاف صلت است معناه ليس مثله شئ.
محمد هيصم گفتی رحمه الله تا مادام که هر حرفی را از قرآن فایدتی توانی نهاد آن را صلة نباید شمرد و اینجا این کاف را و این مثل را هر یکی فایدتی است معناه ليس كهو شئ و لا مثله شئ وَ هُوَ السَّمیع البصیر: و او است شنوا گفتار خلق را بینا به احوال خلق در این آیت ما را حجّت است بر آنکه خدای تعالی شی است زیرا که اگر او شی نبودی درست نیامدی که گفتی لیس كَمِثْلِهِ شَيْءٌ چنانکه درست نیاید که گویی ليس كمثل القار ابيض، زيرا که قارنه ابیض است.
لَهُ مَقَاليدُ السَّمَوَاتِ وَ الأَرْضِ: او را است ــ یـعـنـی خدای را است ـــ کلیدهای آسمانها و زمین گفتهاند معناه بندگشای آسمانها و زمین، من السماء المطر و من الارض النبات؛ و گفتهاند معناه: خزاين السموات و الارض و گفتهاند معناه مقالید جمع مقلاد بود و مقلد بود و آن کلید بود و گفتهاند این پارسی معرب است اقلید کلید بود يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ: بگستراند و فراخ کند روزی بر آنکه خواهد و تنگ کند بر آنکه خواهد إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ: بهدرستی که او به هر چیز از احوال و مصالح خلق دانا است.
شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَى بِهِ نُوحاً: بیان کرد شما را از دین آنچه بفرمود بدان نوح را و گفتهاند شَرَعَ لَكُمْ اى اختار لكم، و گفتهاند معناه: برگزید شما را بدان دین که نوح را فرمود و الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ: و آنچه وحی کردیم به تو چون قرآن و ما وَصَّيْنَا بِهِ ابْراهيمَ وَ مُوسَى وعيسى: و آنچه ابراهیم و موسی و عیسی را بدان فرمودیم؛ ایشان همه را چه وصیت کردیم ؟ أن أقيموا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ: فرمودیم که به پای دارید و نگه دارید دین مسلمانی را و در آن خلاف مکنید سؤال: چرا از همه پیغمبران گذشته این چهار را خاص کرد بعد ما که دین همه پیغمبران یکی بوده است؟ جواب گوییم ایشان را خاص کرد زیرا که ایشان بودند که شریعت نو آوردند به نسخ، شرایع و گفتهاند ایشان را خاص کرد برای فضل ایشان را بر دیگر پیغمبران در این آیت ما را حجت است بر آنکه عمل از ایمان نیست، زیرا که خدای تعالی همه پیغمبران را در دین یکسان و برابر نهاد چون فا شریعت رسید گفت لکل جعلنا منكم شرعة و منهاجا، هر یکی را از ایشان شریعتی دیگرگون فرمود چون در دین یکسان بودند و در عمل مختلف درست شد که عمل نه ایمان است كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ: بزرگ آمد و گران و دشخوار بر هنبازآرندگان خدای آنچه شما ایشان را بازان خوانید چون توحید خدا و دین اسلام اللهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ: خدای برگزیند بدین دین آن را که خواهد و گفتهاند الیه ای: الی دينه دين الاسلام و يهدى إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ: و راه نماید بسوی این دین و گفتهاند يَهْدي إِلَيْهِ راه نماید به خود آن را که بازگردد به نظر و استدلال، و گفتهاند مَن يُنيب في سابق علمه.
وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ العِلْمُ: وخلاف و جدایی نکردند مگر از آنکه آمد بدیشان دانش سؤال: چرا گفت خلاف نکردند مگر از پس آنکه آمد بدیشان دانش بعد ما که خلاف کسی کند که به شک بود، چون بدانست نیز خلاف نکند؟ جواب گوییم این آیت را بر کافران مکه راندهاند و بر جهودان مدینه راندهاند. چون بر کافران مکهرانی معناه: خلاف نکردند در کار محمد مگر از پس آنکه بدیشان آمد حجت نبوت و رسالت او؛ و آن آن بود که اهل مکه پیش از آنکه مصطفی صلیالله علیه دعوی نبوت کرد همه مقر بودند به فضل وی و امانت و صدق و صیانت وی؛ چون دعوی نبوت کرد و حجّت آن بنمود وی را مخالفت کردند به حسد.
و اگر بر جهودان مدینه رانى معناه و ما تفرقوا في نعته و صفته الا من بعد ما جاءهم بیانها؛ و آن آن بود که همه اهل کتاب پیش از آمدن رسول اتفاق داشتند بر نعت و صفت نبی امی عربی هاشمی، چون وی پدید آمد وی را مخالفت کردند، بغیاً بَيْنَهُمْ ای: حسداً بينهم: از حسد میان ایشان که وی نه از بنی اسراییل است وَ لَوْلا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلَى أَجَلٍ مُسَمّى: وگر نه سخنی استی سابق شده از خدای تو یا محمد به تأخیر عذاب تا زمان زده نام برده لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ الهلاك: برگذارندی میان ایشان به هلاکت وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الكِتَابَ مِنْ بَعْدِهِمْ: بهدرستی که آن کسان که میراث دادند ایشان را کتاب از پس ایشان یعنی از پس نوح و ابراهیم و موسی و عیسی لفى شَكٍّ مِنْهُ مُريب: در گمانیاند از وی ـ یعنی از نبوت محمد و گفتهاند از حقی قرآن و حقی دین اسلام و از توحید خدای، مريب تمام شکی به گمان آرنده بیست.
فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ: بازین دین خوان خلق را ـــ یعنی این دین که نوح را و ابراهیم و موسی و عیسی را بدان وصیت کردم ـــ و خود راست بیست گفتهاند على الدعوة الى هذا الدين و گفتهاند و استقم على طاعة ربك كَمَا أُمِرْتَ: چنان که فرمودهاند تو را وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ: و پس روی مکن کامهای ایشان را که میگفتند رسول را که یا محمد با ما بساز تا ما با تو بسازيم.
وَ قُلْ أَمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ: و بگو یا محمد که من بگرویدهام بدانچه خدای فرو فرستاد. یعنی به هر کتاب که فرو فرستاده است و أُمِرْتُ لاعدل بَيْنَكُمْ و فرمودهاند مرا تا داد کنم میان شما، یعنی به توحید فرمایم شما را چنانکه گفت: أمرتُ أن أقاتل الناس حتى يقولوا لا اله الا الله فاذا قالوها عصموا منى دمائهم و اموالهم الا بحقها وحسابهم على الله؛ و گفتهاند لا عدِلَ بَيْنَكُمُ لأسوّى بين الوضيع منكم و الشريف اللهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ: خدای است خدای ما و خدای شما لَنَا اَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ: ما را است کارهای ما و شما راست کارهای شما لا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ: خصومت و پیکار نیست میان ما و میان شما در هستی خدا، لکن در منیت و کمیت هست اللهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَ إِلَيْهِ المَصِيرُ: خدا فراهم آرد میان ما و میان شما و باز او است بازگشتن همه را روز قیامت.
وَالَّذِينَ يُحاجُّونَ فِي اللهِ و آن کسان که خصومت و پیکار کنند خدایی خدا مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجيبَ لَهُ: از پس آنکه اجابت کردند او را مؤمنان حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ اى خصومتهم باطلة و شبهتهم زايلة: حجت ایشان باطل است نزد خدای. ایشان این آیت در شان کافران مکه آمد که میبستیهیدند با رسول در خدایی خدای و گفتهاند در شأن جهودان مدینه آمده است وَ عَلَيْهِمْ غَضَبٌ: و بر ایشان باشد خشمی از خدای وَ لَهُمْ عَذَابٌ شدید و ایشان را بود عذاب سخت سؤال چرا روا دارید مناظره کردن در خدایی خدای و در صفات او بعد ما که خدای چندین عیب و مذمت و تهدید کرد آن کسها را که مناظره کنند در خدایی خدای بَعْد ما استُجيب له؟ جواب گوییم این مذمت و عقوبت و تهدید آن کسها را است که خصومت کنند در خدایی خدای به انکار و تکذیب حق، نه آن را که رد کنند بر ایشان پس همچندان که ایشان را عقوبت بود بر خصومت باطل واجب آید مؤمنان را و حجّت گویان اسلام را ثواب و کرامت بود بر حجت توحید گفتن بعد ما که خدای تعالی صدهزار و بیست و چهار هزار پیغمبر را به حجت گفتن توحید فرستاد و مصطفی را گفت: وَجَادِلْهُمْ و گفت و جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ.
الله الذى أنزل الكِتابِ بِالْحَقِّ خدای آن است که فرو فرستاد قرآن را برای اظهار حق و برای تحقیق وعد و وعید و گفتهاند معناه انزل الكتاب و هو الحق، و گفتهاند این بالْحَقِّ با زایده است معناه انزل الكتاب الحق وَالْمِيزَانَ: و ترازو را و گفتهاند مراد از این ترازو عقل است تا بدان بسنجد صواب و خطا را و گفتهاند این میزان عدل است. چنانکه پیغمبر علیهالسّلام گفت: العدل ميزان الله فی الارض و گفتهاند این آن ترازو است که میان خلق است تا بدان داد نگه دارند و آن اول از آسمان آمده است وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَريبٌ: و چه دانی تو یا محمد مگر قیامت نزدیک است.
يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِهَا: بشتاب میخواهند آن را آن کسان که نگرویدند بدان و الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها: و آن کسان که بگرویدهاند ترسانند از آن وَيَعْلَمُونَ أَنَّهَا الحَقُّ و میدانند که آن حق است. أَلَا إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعيدٍ: بدان که آن کسان که بهشکاند در قیامت در گمراهیاند دور از حق.
الله لطيف بعباده: خدای نیکوکار است به بندگان او. لطیف در لغت بر وجوه بود لطیف بود به معنی رقت و دقت چنانکه گویند جسم لطیف، جوهر لطيف؛ و لطیف بود به معنی قلت تألیفات، چنانکه هوا و آتش و ملائکه و دیگر اجسام لطیف نشاید که خدای تعالی لطیف باشد بدین معنی هم. پس سخن گفتند در معنی الله لطيف: گفتهاند معناه عالم، عالم بعباده بصیر بعباده.
گفتهاند ملطف بعباده عبادته، خدای است باریکدان و باریکبین و باریککار و نیکوکار به بندگان او. محمد بن موسى الواسطی گوید در معنى الله لطيفٌ بِعِبَادِهِ اللطيف الذي نوّر قلبک بالهدی و ربّی جسمک بالغذا و جعلك من امة المصطفى و يحفظك في الثرى ينجيك من اللَّظى ويُدخلك جنة المأوى ويُمكنك حتى تنظر و ترى هذا لطف اللطيف بالعبد الضعيف. و گفتهاند اللطيف الخالق ابتداءً و المربى غذاءً و الغافر انتهاء و گفتهاند اللطيف الذي نشر احسانك نشراً ثم اعقبها بشراً، قوله تعالى التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ؛ وستر عصیانک ستراً ثم اعقبها غفراً، قوله قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ الآيه؛ و گفتهاند اللطيف الذي ينشر المناقب ويستر المثالب و يحسن العواقب؛ و گفتهاند اللطيف الذي من عليك بالهداية و رباک بالرعاية و تولاك بالكفاية حتّى تستحق الولاية من البداية الى النهاية. محمد کرام رحمه الله گوید: الله لطيفٌ بِعِبَادِهِ أنَّهم متى شاؤا ذكروه و متى ما طلبوه و جدوه، لطيف باوليائه حتى عرفوه ولو لطف باعدائه ما جحدوه نیز گفت اللطيف الذى من توكل عليه كفاه و من اتقاه وقاه ومَن ذكره كافاه ذكراه و من شکره زاده و انماه و من خافه آمنه بلواه و من دعاه لباه و من رجاه حقق ما رجاه ومَن سأله اعطاه و من احبّه لقاه. و گفته اند اللطيف الذي لا يُرجى الا فضله ولا يُخاف الا عدله؛ بِعِبَادِهِ این عباد بر خصوص راندهاند و بر عموم راندهاند چون بر خصوصرانی لطف خدای با ایشان به فضل و رحمت باشد وگر بر عمومرانی لطف خدای با ایشان به روزی و نعمت باشد يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ: روزی دهد آن را که خواهد. سؤال چرا روزی دادن را در مشیت بست بعد ما که روزی دادن از خدای تعالی مقتضی حکمت است خود نشایستی که ندادی؟ جواب گفتهاند معناه يوسع الرزق على من يشاء، و گفتهاند معناه يرزق نعيم الجنة من يشاء، و گفتهاند معناه يرزق لطفه من يشاء وَ هُوَ القَوِيُّ العَزِيزُ: و او است نیرومند به فراخ کردن روزی بر آنکه خواهد ارجمند و بی همتا المنتقم ممن عصاه.
مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْلَهُ في حَرْثِهِ: هر که کشت آن جهان خواهد درافزاییم او را در کشت وی؛ و گفتهاند معناه من كان همّته طلب الآخرة و عمل الآخره نزدله فى توفيقه و فى اضعافه وَ مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ منها: و هر که کشت این جهان خواهد بدهیم او را از آن وَ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ من نصيب: و نبود او را در آن جهان هیچ برخی.
سؤال: این زراعان را و دهقانان را که میکشت این جهان خواهند و آن برزند ایشان را در آن جهان هیچ نصیب نبود که میگوید و ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ؟ جواب گفتهاند هر که همت او همه طلب دنیا باشد و هر چه کند برای دنیا کند آنگه او را نصیب آخرت نبود و مؤمن مخلص خود بدین صفت نبود. و گفتهاند معناه من كان يريد بعمله الخير منافع الدنيا، و آن منافق و مرایی باشد نُوتِهِ مِنْهَا بدهیم او را از دنیا آنچه مقسوم او بود و مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نصيب.
انتهای پیام