تفسیر سورآبادی، تفسیر کهن قرآن کریم به فارسی، نوشته ابوبکر عتیق بن محمد هروی نیشابوری، معروف به سورآبادی یا سوریانی، مفسر کرّامی در قرن پنجم است. نام تفسیر سورآبادی در برخی نسخههای خطی موجود، «تفسیرالتفاسیر» آمده است. همزمان با ماه مبارک رمضان و بهار قرآن برشهای مختصری از این متون کهن را با هم میخوانیم:
تَنْزِيلُ الكِتَابِ مِنَ اللهِ العَزيزِ العَليم: این سوره فرستادن نامهای است از خدای و گفتهاند تنزیل ای تکلیم - تکلیم را تنزیل خوانند لان المتكلم يأتى به نزلة بعد نزلةٍ و رتبةٌ بعد رتبة - گفتن این قرآن از خدای است نیست همتا ـ و دیگر معانیهای عزیز گفته آمده است؛ العـلـيـم: دانا به همه چیزها.
غَافِرِ الذَنْبِ: آمرزگار گناهان است
وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ العِقَابِ: و پذیرفتار توبه است و سخت عقوبت است ذی الطوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الَيْهِ المصيرُ: خداوند بی نیاز است نیست خدای مگر او با وی است بازگشتن همه را. ابن عباس گوید در معنی این آیت: غَافِرِ الذَّنْب لمن قال لا اله الا الله و قابِلِ التَّوْبِ عمّن قال لا اله الا الله شَدِيدِ العِقَابِ لمن لا يقول لا اله الا الله ذِي الطَّوْلِ ذى الفضل والغنا عمّن لا يوحده ثـم وحـد نفسه؛ فقال: لا إلة اى لا خالق ولا رازق ولا محيى ولا مميت ولا نافع ولا ضار ولا ناصر ولا خاذل ولا معزّ ولا مذلّ إلّا هُوَ، إِلَيْهِ المَصِيرُ مصير من قال لا اله الا الله الجنّة ومصير من لا يقول لا اله الا الله النار.
مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللهِ إِلَّا الَّذِینَ كَفَرُوا: پیکار نکنند در آیتهای خدای مگر آن کسان که کافرند سؤال چرا گفت پیکار نکنند در آیتهای خدای مگر کافران بعد ما که مسلمانان هم پیکار میکنند در آیتهای او، یکی میگوید که قرآن مخلوق است و یکی میگوید نیست و یکی میگوید قدیم است و یکی میگوید نیست یکی میگوید در قرآن مجازات است و یکی میگوید نیست نه این همه پیکار است در آیات خدا میان مسلمانان پس چرا گفت ما يُجادِلُ فِي آيَاتِ اللهِ إِلَّا الَّذینَ كَفَرُوا؟ جواب گفته اند این جدال است به تکذیب و انکار و چنین جدال در قرآن جز از کافر نبود و گفتهاند که آیات خدا مراد از این حجّتهای توحید است، در آن پیکار نکنند به انکار مگر آن کسان که کافرند.
فَلا يَغْرُرُكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي البِلادِ: فریفته نکندا ترا فادوا گشتن ایشان در شهرها. سؤال: چرا گفت تَقَلُّبُهُمْ في البلاد نگفت تمتعهم و تجمّلهم و تبظرهم و تكـبـرهـم بعد ما که مسلمانان را از دین دل فرا گیرد چون کافران را بینند در کامرانی و کام انجامی نه از فادوا رفتن ایشان؟ جواب گفته اند تقلب تصرف ایشان است در نعیم دنیا و در شهرها و گفته اند تقلب ایشان بازرگانی ایشان بود که کاروانها می درآمدند ایشان را هزار و دو هزار اشتر آراسته با مالهای بسیار و مسلمانان در عسرت و فاقت و محنت.
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ: به دروغ داشتند پیش از قوم تو قوم نوح نوح را و آن گروهان که از پس ایشان بودند. گفتهاند الأَحْزَابُ الذين تحزبوا على انبیائهم آن لشکرها که بر پیغامبران خروج کردند و هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأخُذُوهُ: و قصد کردند هر گروهی پیغامبر ایشان را تا بگیرند او را به قهر و باز دارند از گفتن حق به ناحق وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ: و پیکار کردند و بستیهیدند بناشایست لِيُدْحِضُوا بِهِ الحَق: تا بگردانند و باطل کنند بدان جدال حق را فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ: پس بگرفتیم ایشان را به عقوبت چگونه بود عقوبت من؛ اگر این قوم تو همچنان باشند که ایشان با اینها همان کنند که با ایشان.
وَكَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا: و همچنان عذاب ایشان که بگفتیم سابق شده است و سزا شده است سخن خدای تو یا محمد به وعید مر آن کسها را که کافر شدند أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ که ایشان اهل آتشاند.
الَّذِينَ يَحْمِلُونَ العَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ: آن کسان که برگرفته اند عرش را ـــ و ایشان فریشتگان اند که عدد ایشان خدای داند و من حوله من الكروبين و الروحانيين ـــ و آنچه گرد بر گرد عرش اند از کروبیان و روحانیان يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ به پاکی یاد میکنند و حـمـد میکنند خدای را و گفته اند معناه: يصلون بامر ربهم و گفته اند معناه: يصلون مع حمد ربهم و يُؤْمِنُونَ به، اى يوحدونه و گرویده میباشند به وی وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا:
و آمرزش می خواهند مر آن کسان را که گرویده اند و میگویند ربنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً: ای بار خدای ما فراخ فرا رسیده است همه
چیزها را رحمت تو و دانش تو فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ: بيامرز آن کسان را که توبه کردند از کفر و پس روی کردند راه تـرا، یعنی راه مسلمانی را و گفتهاند تابوا من المعاصی واتبعوا سبيل الطاعة وَقِهِمْ عَذَابَ الجحيم: و برهان و نگه دار ایشان را از عذاب دوزخ.
رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْن التّى وَعَدْتَهُمْ: اى بارخدای ما در آر ایشان را در بهشتهای بایستگی - گفته اند جنّات همه بهشتها است آن را عدن گفت زیرا که عدن بایستگی بود و گفته اند جَنَّاتِ عَدْنٍ خاص است از میان بهشتها جنّات چهار است جنات الفردوس و جنات النعيم و جنات المأوى و جنات عدن آنکه وعده کرده ای ایشان را وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ اَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ: و آن را که مؤمن باشند و مطیع و شایسته باشند از پدران
ایشان و جفتان ایشان و فرزندان ایشان انَّكَ اَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: بهدرستی که تویی نیست همتا درست کار و درست گفتار.
وَقِهِمُ السَّيِّئاتِ: و نگه دار ایشان را از بدیها. گفته اند سیئات یعنی الزلات و الخطيات و گفته اند السيئات یعنی العقوبات وَمَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحْمتَهُ و هر که نگهداری او را در این جهان از معصیتها و در آن جهان از عقوبتها آن روز به درستی که بر وی رحمت کرده ای وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ العظيم: و آن است آن پیروزی بزرگ.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ اَكْبَرُ مِنْ مَقتِكُمْ اَنْفُسَكُمْ : به درستی که آن کسان که کافراند آواز میدهند ایشان را در دوزخ که هرآینه خشم خدای
بر شما بیش از خشم شما است بر تنهای شما و آن آن بود که در دوزخ از
حسرت و ندامت در خویشتن اوفتند، خویشتن را می خایند که چرا کردیم که خویشتن را به دوزخ افکندیم فریشتگان عذاب ایشان را گویند خشم
خدای بر شما بیش از خشم و کین شما است بر تنهای شما، یاد دارید اذ تُدْعَوْنُ إِلَى الإِيمَانِ فَتَكْفُرُونَ : چون در دار دنیا شما را با ایمان می خواندند شما کافر می بودید. گفته اند در این تقدیم و تأخیر است معناه: لمقت الله
عليكم في الدنيا اذ تدعون الى الايمان فتكفرون اكبر من مقتكم انفسكم هذا اليوم.
قالُوا رَبَّنَا آمَنَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ : کافران گویند ای بار خدای ما بمیرانیدی ما را دوبار و زنده کردی ما را دوبار بمیرانیدی ما را دوبار:
یک بار که مرده بودیم در پشت پدران دیگر بار به وقت اجل، و زنده کردی ما را دوبار یک بار در رحم مادران، دیگر بار روز قیامت. و گفته اند که امَتنَا اثْنَتَيْن عند انقضاء الاجل ثم في القبر بعد سؤال منكر و نكير، وأحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ احدهما لسؤال منـكـر و نـكـيـر و الثانية عند البعث فَاعْتَرَفنا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ : بدانستیم و اقرار دادیم به گناهان ما هستا سوی بیرون شدن از این دوزخ هیچ راهی تا با دنیا کردیم
و توبه کنیم؟ جواب آید لا بل خلود و لا خروج. ایشان گویند این عذاب جاوید ما را از بهر چرا است که یک چندی بیش کافر نبودیم.
ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ آن عذاب ابد شما را بدان است که در دار دنیا چون بخواندندی خدای را به یگانگی و شما را با توحید خدا
خواندندی شما جحود کردیدى وَإِنْ يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا : وگر هنباز آوردندی به وی شما بدان هنباز بگرویدید فَالْحُكْمُ لِلّهِ الْعَلِيِّ الكَبيرِ: اکنون حكم و
فرمان به تأیید عذاب آن خدای را است که برتر از همه چیزها است و بزرگ و بزرگوار است.
هُوَ الَّذى يُريكُمْ آيَاتِهِ: او آن خدا است که می نماید شما را نشانهای او، چون شمس و قمر و سحاب و مطر و جبال و انهار و اشجار و انواع نبات و اصناف حیوانات و ینزل لکم من السماء رزقا. و فرو میآرد شما را از آسمان روزی؛ گفتهاند یعنی الملائكة بارزاق العباد و گفتهاند رزقا یعنی المطر و گفتهاند رزقا يعنی نسخ ارزاق العباد و گفتهاند این رزق عین روزی است که عین روزی از آسمان آید. و ما یتذکر الا من ینیب، ای: و ما یتعظ بآیات الله الا من یقبل الیه بقلبه: پند نگیرد به آیتهای خدای مگر آن کس که به دل با وی گردد. فادعوا الله مخلصین له الدین: به یگانگی خوانید خدای را- یعنی توحید آرید به وی- و ویژهکنندگان دین باشید او را و گفتند که این دین دعاست و لو کره الکافرون: و گرچه دشخوار دارند کافران. رفیع الدرجات ذوالعرش: بردارنده پایگاههای بندگان خداوند عرش است. این آیت را تفسیرها کردهاند. گفتند رفیعالدرجات، ای: رفیعالقدر و الجلالات خداست و گفتند ای رافعالسموات و گفتند رافعالدرجات في الجنات و گفتند رافع درجاتالانبیا بنبوات و الرسالات، و گفتند معناه رافعدرجاتالعباد، بالفضل و الکرامات یلقیالروح من امره علی من یشاء من عباده: میفرستد روح را به امر او بر آنکه خواهد از بندگان او. گفتند این روح وحی است. وحی را روح خواند، زیرا که زندگی دین به قرآن باشد، چنانکه زندگی تن به جان باشد؛ و گفتهاند که این روح معرفت است، معرفت را روح خواند، زیرا که زندگی دل بدان باشد. چنانکه زندگی تن به جان باشد. و گفتهاند که این روح جبرئیل است، وی را روح خواند، للطافته لینذر یومالطلاق: تا بیم کند آن روز فرا هم رسیدن.
گفتهاند معناه یوم تلاقالخلق مع الخالق و گفتهاند معناه تلاقی احد الارض و السماء و گفتهاند تلاقی الخصم مع الخصم.
انتهای پیام