تفسیر سورآبادی، تفسیر کهن قرآن کریم به فارسی، نوشته ابوبکر عتیق بن محمد هروی نیشابوری، معروف به سورآبادی یا سوریانی، مفسر کرّامی در قرن پنجم است. نام تفسیر سورآبادی در برخی نسخههای خطی موجود، «تفسیرالتفاسیر» آمده است.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمُ
خبر است از مصطفی علیه السّلام که او گفت هـر کـه سـورة السجده برخواند به هر حرفی او را بود ده نیکی که بنویسند و ده بدی بمحایند و ده درجه در بهشت به نام او کنند.
ای حُمَّ ما هو كاين قولها در معنی حم نبشته آمد.
تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحمنِ الرَّحيم: این سورة سخن گفتنی و پیغام فرستادنی است از خدای مهربان بخشاینده قرآن را تنزیل گفت زیرا که تکلیم است و تنزیل تکلیم بود و نیز این را تنزیل گفت زیرا که فرو فرستادن جبرئیل است به این. گفتهاند تنزیل خبر حم است و گفتهاند در این ضمیر است ای: هذه السورة تنزيل من الرحمن الرحيم. كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ این قرآن و این سوره نامهای است که هویدا بگفتهاند آیتهای این را فُصِّلَتْ آيَاتُهُ بالحلال والحرام والحدود والاحكام و گفتهاند فُصِّلَتْ آيَاتُهُ ای میزت بالفواصل والنـظـام قـرانـاً عربياً: نبی تازی به لغت عرب نصب على القطع وعلى الحال وعلى المدح لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ: مر گروهی را که بدانند لغت عرب و دریاوند این را.
بشيراً ونذيراً مژدگان دهنده و بیم کنندهای: بشيراً للمؤمنين بالجنة و نذيراً للكافرين بالنار بشیر و نذیر به حقیقت خدای و رسول بود لکن چون در قرآن بشارت و انذار است این نام بشیر و نذیر بر قرآن اطلاق کرد فَاعْرض
اکثرهم برگشت از سماع و قبول این قرآن بیشتر ایشان فَهُمْ لايَسْمَعُونَ: ایشان فرا نشوند قرآن را به دلهای ایشان و در نیاوند آن را گفتهاند لا يَسْمَعُونَ ای لا يقبلون فرا نپذیرند قرآن را.
وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي آكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ: و گفتند کافران مکه که دلهای ما در پوششی است از این توحید که تو یا محمد ما را همی بازان خوانی وفی آذَانِنَا وَفرٌ: و در گوشهای ما گرانی و کری، است، ما خود نمیشنویم آنچه تو میگویی وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ: و ميان ما و میان تو پرده ای است، فرا تو مینبینیم فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ: تو کار خویش میکن که ما خود کننده ایم کار خویش را، ایى فاعمل لإلهك إنّنا عاملون لآلهتنا؛ و گفته اند فاعمل في هلاكنا اننا عاملون فی هلاکک این آیت در آن آمد که روزی به وجهل مصطفی را پیش آمد؛ رسول توحید بر وی عرضه کرد، به وجهل گفت پوشیده است از این سخن که تو میگویی و در گوش من کری است»، آنگه دست پیش برداشت گفت میان ما و میان تو پرده ای است من خود. «دلم فا تو نمیبینم تو هر چه خواهی میکن ما خود بر کار خویشیم به تو نخواهیم گروید».
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَى أَنَّمَا الهُكُمْ إله واحدٌ: بگويا محمد بلی من آدمی ام همچون شما پیغام میدهند به من که خدای شما یک خدای است. این جواب کافران است که مصطفی علیه السّلام را گفتند: چه شرف است ترا بر ما یا محمد که میترا متابعت باید کرد بعد ما که تو آدمی ای همچون ما ؟ خدای تعالی این آیت بفرستاد جواب ایشان را فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ: راست بیستید بر گرویدن به وی و گفته اند معناه بگویید که خدای شما یکخدای است و بر آن بیستید؛ و گفته اند در این تقدیم و تأخیر است ای: استغفروه ثم استقيموا اليه واسْتَغْفِرُوهُ : و آمرزش خواهید از وى وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكوة : واویلی و عذاب سخت مر آن نبازآرندگان را که بندهند پاکی خواسته. گفته اند این زکات نفس است، اى: لا يقولون لا اله الا الله؛ توحید را زکات خواند زیرا که آن تن را پاک کند از کفر و طغیان چنانکه زکات مال را پاک کند از حق درویشان و گفته اند این زکات مال است یعنی نگرویدند تا زکاتشان نباید داد از بخیلی ایشان میگفتند که ما نگرویم تا در زکات و در گزیت و در پیکار محمد درمانیم وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ: و ایشانند که بدان جهان ایشان کافرانند.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ: به درستی که آن کسان که بگرویدند و کردند کارهای نیک یعنی به اخلاص میان ایشان و میان خدای ایشان لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُون: ایشان را بود مزدی نابریده بی منت، یعنی چون به پیری رسند مزد ایشان روان باشد همچنانکه در جوانی چنانکه در سورة والتین فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُون گفته آید.
قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالذِى خَلَقَ الأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ : بگویا محمد ای شما می کافر شوید بدان خدای که بیافرید این زمین را در دو روز وَتَجْعَلُونَ لَهُ انداداً و میگویید و میکنید او را همتایان چون بستان و جز آن ذلِكَ رَبُّ العالمين او است خداوند و مهتر و پروردگار همه جهان و جهانیان. : وهب بن منبه :گوید خدای تعالی هفت زمین را بیافریده است از کف، زمین نخستین نام آن زمکا بر باد عقیم مزموم به هفتاد هزار زمام از آهن، هر زمامی به دست هفتاد هزار فریشته.
و زمین دوم نام آن جلده، سکان آن کژدمان دوزخ چون اشتران سیاه دنبالهای ایشان چون نیزها هر دنبالی را سیصد و شصت قفار و هر قفاری سیصد و شصت فرق از هر فرقی سیصد و شصت سبو، اگر از آن یک سبو در دنیا بریزند همه اهل دنیا بمیرند. زمین سیم نام آن غرقه سکان آن عنکبوت دوزخ هر یکی بزرگتر از کوه قاف. زمین چهارم نام آن خربا سگان آن ماران اهل دوزخ، هر ماری را از آن هژده هزار دندان، نیشتر هر دندانی چند بلندترین خرمابنی در بن هر دندانی هژده هزار سبوی زهر زمین پنجم نام آن ملتا، سکان آن کبریت سنگهای دوزخ زمین ششم نام آن سجین، در آنجا دیوانهای اهل دوزخ باشند زمین هفتم نام آن ،عجیبا ساکن آن ابلیس، هر سالی یکبار بیرون آید و باز آنجا گردد و گفته اند که این زمین بر آب است کوههایی آن را نگه میدارد.
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا: و کرد در این زمین کوههای بیخاور استوار زور این زمین وَبَارَكَ فيها و برکت کرد در کوهها و گفته اند برکت کرد در زمین ای و بارک لاهلها فيها اهل زمین را در زمین برکت کرد که این است مقام ایشان و هم این است معاش ایشان و بازین است بازگشتن ایشان وَقَدَّرَفِيهَا أَفواتها، ای اقوات: اهلها و اندازه کرد در این زمین قوتهای آن یعنی قوتهای اهل آن فی اَرْبَعَةِ أَيَّامٍ : در چهار روز سواء ــ به نصب خوانده اند و به رفع خوانده اند و به خفض خوانده اند، چون به نصب خوانی مفعول باشد.
ای جَعَلَها سَوَاءً و چون به رفع خوانی در آن ضمیر بود ای: هُوَ سَوَاءٌ، چون به خفض خوانی نعت ایام باشد ــ للسائلین: یکسان است مر خواهندگان را ای سواءً لمن سأل و لمن لم يسأل و لمن طلب الرزق و لمن لم يطلب.
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ: پس قصد کرد به آفریدن آسمان و آن دودی بود بخاری. سؤال : اینجا گفت خَلَقَ الْاَرْضَ نخست زمین را بيا فريدم، ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّمَاءِ پس قصد کرد به آفریدن آسمان، خبر کرد که زمین را از پیش آفریدم و آسمان را از پس و جای دیگر گفت آم السَّماءُ بينها، پس از آن گفت وَالْاَرْضَ بَعْدَ ذلِك دحيها، خبر کرد که زمین را از پس آسمان آفریدم نه این تناقض بود؟ جواب گوییم خدای تعالی نخست زمین را آفرید آنگه آسمان را ولکن زمین گسترانیده نبود
چون آسمان را بیافرید از پس آن زمین را بگسترانید آنجا که گفت والْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحيـها خـبـر کرد که زمین را از پس آفریدن آسمان بگسترانیدم نگفت والارض بعد ذلك خلقها، لابل گفت دحيها، چون چنین بود تناقض لازم نیاید فَقَالَ لَهَا وَلِلْاَرْضِ انْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً: گفت مر آسمان را و زمین را که بیایید گر خواهید وگر نخواهید قَالَتا آتَيْنَا طَائِعِینَ : هر دو آمدیم فرمان. بران.
سؤال: چرا گفت فَقَالَ لَهَا وَلِلأَرْض بعد ما گفتند که آن وقت آسمان و زمین هر دو معدوم بودند و خطاب معدوم را درست نیاید و نیز گفت قَالَتا آتَيْنَا طائعین قول از آسمان و زمین یاد کرد و آسمان و زمین نه متکلم اند پس قول از آن چگونه درست آید؟ جواب گفته اند فقال لها معناه فقال لأجلها ولاجل الارض كونا فتكونا، این امر ایجاد است نه امر تکلیف و از هست کردن آن و هست شدن آن خبر کرد بر عادت عرب که گویند قال الجدار، قال الحوض؛ و گفته اند معناه فقال لاهلهما مر اهل آسمان و زمین را گفت که مطیع باشید بطوع یا بکره گفتند فرمان ترا مطیعیم؛ و گفته اند معناه ائتيا بالمطر والنبات، هم آسمان باران بارید و هم زمین نبات رست و گفته اند معناه آبرزا زینتکما: ای آسمان تو آفتاب و ماه و ستارگان پدید آر وای زمین تو آبها و درختان و نبات پدید آر.
فَقَضيهُنَّ سَبْعَ سَمَوَاتِ في يَوْمَيْنِ: تمام بیافرید آن را هفت آسمان در دو روز وهب بن منبه :گوید آسمان نخستین از زمرد سبز است نام آن رقیعا، فریشتگان آن بر صورت گاو و طعام ایشان تسبیح و شراب ایشان تقدیس، رئیس ایشان اسماعیل آسمان دوم از سیـم سـپـیـد، نام آن آرفلون فریشتگان آن بر صورت ،عقاب فعل ،ایشان ،قیام، رئیس ایشان رقیاییل. آسمان سیم از یاقوت سرخ نام آن ،قیدوم، فریشتگان آن بر صورت کرکس، فعل ایشان ،رکوع، رئیس ایشان کوکیـاییـل. آسمان چهارم از مروارید سپید فریشتگان آن بر صورت ،اسبان، نام آن ماعون، فعل ایشان سجود، رئیس ایشان مومیاییل آسمان پنجم از زر سرخ نام آن ریقا، فریشتگان آن بر صورت حور فعل ایشان گریستن، رئیس ایشان سفطياييل. آسمان ششم از یاقوت ،زرد نام آن دفنا، فریشتگان آن بر صورت ولدان فعل ایشان قعود، رئیس ایشان روعیاییل. آسمان هفتم از نور، نام آن غریبا فریشتگان آن بر صورت آدمی، رئیس ایشان نوریاییل و أَوْحَى في كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا : و وحی کرد در هر آسمانی فرمان آن بر دو معنی یکی و أوحى فى اهل كل سماء امره اياهم بما اراد، دیگر معنی دبر في كل سماء احوالها .
سؤال اینجا گفت خَلَقَ الْأَرْضِ فِي يَومين زمین را در دو روز آفریدم و گفت سَبْعَ سَمَوَاتِ فِي يَوْمَيْنِ هفت آسمان را در دو روز دیگر آفریدم و گفت و قدر فيها اقواتها في اربعه ايام، تقدیر آنکه در زمین است به چهار روز دیگر کردم جمله این هشت روز باشد و جای دیگر گفت خلق السموات والارض و ما بـيـنـهـمـا فـي ستة ايام، آسمانها و زمین و آنچه میان آن است در شش روز آفریدم، نه این تناقض بود؟ جواب گوییم خدای عزوجل زمین را در دو روز آفرید و آسمانها را در دو روز آفرید و احوال زمین را در دو روز تقدیر کرد و آنچه گفت فی اربعه ایام مراد از آن تقدیر زمین و احوال زمین است، چون آفریدن و تقدیر زمین و احوال زمین در چهار روز بود و آفریدن آسمان در دو روز بود و جمله این شش روز بود، چنانکه در آیت دیگر گفت خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ هیچ تناقض لازم نیاید وَزَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصَابِيحَ: و آسمان نخستین و نزدیکترین را به چراغها چون ستارگاه و ماه. سؤال : چرا آسمان دنیا را خاص یاد کرد گفت بیاراستیم بعد ما که همه آسمانها را بیاراسته است؟ جواب گفته اند که خود آسمان دنیا است که آراسته است به مصابیح دیگر آسمانها به نور عرش آراسته است و بیاراستیم گفته اند که آسمان دنیا را خاص یاد کرد به آرایش زیرا که ما آن را بینیم دیگر آسمانها را نبینیم و حفظاً، ای: وحفظناها حفظاً: ونگه داشتیم آن را نگه داشتی بر دو معنی یکی نگه داشتیم آن را از دیو چنانکه جای دیگر گفت و حَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمِ، دیگر معنی نگه داشتیم آن را از افتادن بر زمین چنانکه جای دیگر گفت إِنَّ اللهَ يُمْسِكُ السَّمَوَاتِ ذلِكَ تقدير العزيز العليم: آن آفریدن آسمان و وحی کردن در آن و آراستن آن و نگه داشتن آن اندازه کردن خدای نیست همتا و دانا است.
انتهای پیام