کد خبر: 4281593
تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۸:۰۶
یادی از استاد محمدحسین حشمت‌‎پور

مردی به بلندای معرفت؛ ادب و تواضع

استاد محمدحسین حشمت‌پور، با زندگی متواضعانه‌اش، الگویی بی‌بدیل برای هر دانش‌پژوهی بود که می‌خواست نه تنها در علم، بلکه در اخلاق و ایمان نیز به اوج برسد. او با سر خمیده‌اش، بلندای معرفت را به ما نشان داد؛ مردی که با قلبی پر از ایمان و اراده‌ای استوار، راهی به سوی حقیقت گشود.

به گزارش ایکنا؛ حجت‌الاسلام علی‌رضا مکتب‌دار، سردبیر هفته نامه «الآفاق» در مطلبی با عنوان «آغاز سفری نو» در خبرگزاری حوزه به یاد مرحوم استاد محمدحسین حشمت‌پور نوشت:

صبحگاه امروز، پس از اقامه نماز صبح، به عادتی همیشگی مشغول گشت‌ و گذار در دنیای مجازی شدم. ناگهان، خبری چون رعد در آسمان آرام روحم پیچید: استاد محمدحسین حشمت‌پور، آن حکیم وارسته و فیلسوفی که سال‌ها چراغ حکمت و عرفان را در مدرسه خان قم فروزان نگه داشته بود، دیگر در میان ما نبود. لحظه‌ای سکوت کردم و به دیوار خیره شدم. خاطرات سال‌های نخست ورودم به قم، یکی پس از دیگری در ذهنم جان گرفت. در آن سال‌ها، با شوقی وصف‌ناپذیر، پای درس او نشستم و بخش‌هایی از نمط هشتم «اشارات» و همچنین «شوارق‌الالهام» را از او فرا گرفتم.

اما چیزی که بیش از همه در ذهنم جاودانه شده است، نه صرفاً دانش بیکران او، بلکه تواضع و ادب بی‌نظیرش بود. استاد همیشه با وقاری خاص، هنگام درس با فاصله‌ای از دیوار می‌نشست و هیچگاه در حضور دیگران به دیوار تکیه نمی‌زد. بر دو زانویش می‌نشست. کتاب را بر زانو می‌گذاشت و سرش را به آرامی، با زاویه‌ای خاص، خم می‌کرد. این زاویه، گویی زبان بی‌زبانی بود برای فریاد شرم و فروتنی‌اش. بارها به شاگردانش گفته بود که این خمیدگی سر، نه از عادت، که از تصمیمی آگاهانه در کودکی نشأت گرفته است؛ تصمیمی برای دوری از هر نگاه بی‌مورد و حفظ پاکی ذهن. او حتی به مردان نیز به‌ندرت نگاه می‌کرد و این عادت، نشانه‌ای از تمرکز عمیق و پاکی درونش بود.

صدایی آرام داشت و هر واژه‌ای را با دقتی خاص بر زبان جاری می‌کرد. سخنانش مانند مرواریدهایی گران‌بها در صدف ذهن شاگردانش می‌نشست. به گفته خودش، برخی سال‌ها ۳۵۰ روز از سال را وقف تدریس کرده بود. اما تدریس او چیزی فراتر از انتقال دانش بود؛ او گره‌های دشوار فلسفه و عرفان را باز می‌کرد و شاگردان را به دنیایی عمیق‌تر می‌برد. سال‌ها با عبارات پیچیده «شفای ابن‌سینا» دست و پنجه نرم کرد. گاهی از سختی آنها گلایه می‌کرد، اما هرگز توانایی و عمق اندیشه شیخ‌الرئیس را انکار نمی‌کرد. با شوخی می‌گفت: «در قیامت با ابن‌سینا حرف‌ها دارم! نه از خودش، بلکه از دشواری عباراتش.»

اما در سالیان اخیر، آنچه بیش از همه مرا شگفت‌زده کرد، تصمیم بزرگ استاد بود. او پس از چهار دهه تدریس فلسفه، ناگهان مسیر خود را تغییر داد. فلسفه و حکمت نظری را پشت سر گذاشت و به سوی تفسیر قرآن و تدریس حدیث گام برداشت. در یکی از جلسات، با صدایی آرام گفت: «کار ما از فلسفه گذشته است. عمرم را در مقدمه گذرانده‌ام و هنوز به ذی‌المقدمه نرسیده‌ام.» این جمله ساده، در ظاهر شاید خداحافظی با فلسفه بود، اما در حقیقت، آغاز سفری نو به سوی سرچشمه‌های اصیل دانش و حکمت به شمار می‌رفت.

استاد حشمت‌پور با این تصمیم، درسی بزرگ به ما داد. او نشان داد که هر علمی، هرچند بلندمرتبه، تنها مقدمه‌ای برای رسیدن به حقیقت نهایی است؛ حقیقتی که در قرآن و حدیث متجلی است. او با تدریس «تفسیر مجمع‌البیان» و جایگزینی دروس حدیث به جای فلسفه، به ما آموخت که بازگشت به اصل، بازگشتی است به نور و حقیقت. این بازگشت، نه از سر خستگی، که نشان از بلوغ فکری‌اش بود. او فهمیده بود که فلسفه و حکمت، پلی است برای عبور به سوی درک عمیق‌تر؛ مقصد نهایی، قرآن و حدیث است.

استاد محمدحسین حشمت‌پور، با زندگی متواضعانه‌اش، الگویی بی‌بدیل برای هر دانش‌پژوهی بود که می‌خواست نه تنها در علم، بلکه در اخلاق و ایمان نیز به اوج برسد. او با سر خمیده‌اش، بلندای معرفت را به ما نشان داد؛ مردی که با قلبی پر از ایمان و اراده‌ای استوار، راهی به سوی حقیقت گشود.

یادش را گرامی می‌داریم و از او می‌آموزیم که علم، هرگز مقصد نیست، بلکه چراغی است برای یافتن حقیقتی بزرگ‌تر. او به ما نشان داد که دانش، هرگز به تنهایی کافی نیست؛ این ادب، تواضع و ایمان است که چراغ راه را روشن‌تر می‌کند.

داستان او، دعوتی است به سوی سخت‌کوشی، فروتنی و بازگشت به سرچشمه‌های اصلی دانش؛ جایی که نور حقیقت همیشه می‌تابد و هر جوینده‌ای را به خود می‌خواند.

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha