کد خبر: 4283833
تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۹
یادداشت

حرف ما این است؛ خدا بود و هیچ چیز نبود

سرگروه بی‌دینان از امام رضا(ع) پرسید: «این خدایی که به او اعتقاد داری کجاست؟» ایشان در پاسخ گفتند: «خدا بود و هیچ‌چیز نبود و زمان و مکان را بر مبنای خلاقیت خود ابداع فرمود»، پرسید: «اگر با حواس پنج‌گانه درک‌شدنی نباشد بازهم می‌فرمایید وجود دارد؟» ایشان فرمودند: «اگر از درک چیزی عاجزی نباید آن را رد و انکار کنی، زیرا او (الله) وجودی متفاوت و فراتر از هر درکی است.»

حرف ما این است؛ خدا بود و هیچ چیز نبودحسین روحانی صدر، کارشناس تاریخ اسلام در یادداشتی که به مناسبت 23 ذی‌القعده؛ روز مخصوص زیارت امام رضا(ع) در اختیار ایکنا قرار داده، نوشته است؛

شیوه مدیریت در قرون نخستین اسلامی بر پایه پیروی از خاستگاه‌های گردانندگان امور به گونه‌ای قرار گرفت که گویی خلیفه یا پیشوا جانشین خدا روی زمین است؛ از این‌ روی متکلمین برای توجیه ربانیت امر خلافت، شباهت‌هایی میان انسان با پروردگار برقرار نمودند و به این واسطه نگاه توحیدی قرآن را با نگاه سلیقه‌ای و مقطعی خودشان کنار گذاشتند.

این موضوع در میان جامعه به‌واسطه همین تبلیغات گسترش خاصی یافت. تا آنجاکه راهنمایی‌های ربانی با نگاه‌های مقطعی انسانی تلفیق شد و این نگرش در فضای جامعه طوری استقرار یافت که یکی از شیعیان از حضرت امام رضا(ع) درخصوص آیه «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ»(انعام: ۱۲۵) سوال نماید. البته همواره این پرسش پیرامون این آیه مطرح است که مگر اراده پروردگار به هدایت جامعه بشری نبوده است یا خداوند در هدایت و رستگاری بندگان گزینشی رفتار می‌کند. پاسخ امام رضا(ع) در بخشی از فراز‌های کتاب شریف عیون اخبار الرضا، چنین است که فرمود: «هر کس را خدا بخواهد، با ایمانى که در دنیا داشته است به بهشت آخرت راهنمایى کند، او را براى تسلیم بودن و اطمینان داشتن و آرامش و سکون از ثواب‌هایى که خدا وعده داده آماده و راضى مى‌کند تا آرامش خاطر یابد، و هرکس را بخواهد به‌خاطر کفر و عصیان در این دنیا از بهشت آخرت محروم سازد، او را (از اسلام و تسلیم در برابر امر خدا) دلتنگ و دلسرد مى‌نماید تا در حال کفر دچار شک شده و در اعتقاد قلبى مضطرب شود و اسلام آن‌قدر بر او سخت باشد که گویى (مى‌خواهد) در آسمان بالا رود. خداوند این‌گونه رجس و پلیدى بر آنان که ایمان نمى‌آورند قرار مى‌دهد.»

این سوال را به طور طبیعی یک شیعه ممتاز نزدیک به مقام امامت طرح کرده بود؛ اما امام خود به نقل از خادمشان وقتی با جمعی از بی‌دینان جلسه مشترکی داشتند، از آنان پرسیدند: «نماز و روزه و زکاتی که ما پرداخت می‌کنیم به ما ضرر و آسیبی می‌رساند؟ به اعتقاد ما این مسیر موردپسند پروردگار و موجب دوری از آتش و غضب و به بهشت رفتن‌مان می‌انجامد.» سرگروه این بی‌دینان با تعجب از حضرت پرسید: «این خدایی که به او اعتقاد داری کجاست؟» ایشان در پاسخ گفتند: «خدا بود و هیچ‌چیز نبود و زمان و مکان را بر مبنای خلاقیت خود ابداع فرمود»، پرسید: «اگر با حواس پنج‌گانه درک‌شدنی نباشد بازهم می‌فرمایید وجود دارد؟»

ایشان فرمودند: «اگر از درک چیزی عاجزی نباید آن را رد و انکار کنی، زیرا او (الله) وجودی متفاوت و فراتر از هر درکی است.» این شخص دوباره پرسید: «خدا چه زمانی بوده است؟» حضرت فرمود: «تو به من بگو خداوند کى نبوده است تا بگویم از کى بوده است (حدوث و قدم خالق).» پرسید: «دلیل شما بر اثبات وجود خدا چیست؟» ایشان فرمود: «وقتی اعضا و جوارح خلق‌شده خودم را بررسی می‌کنم، با اطمینان می‌گویم خلاقیت و هوشمندی‌ غیر از هوشمندی بشری آن را طراحی نموده است.» در ادامه شبیه همه همان پاسخ‌هایی که به این پرسش‌ها داده‌اند، خلقت آسمان و زمین، گردش ابر و باد و ماه و خورشید را به او یادآور می‌شود.

این بار از ایشان پرسید: «خالقی با چنین ویژگی‌ها چرا دیده نمی‌شود و پنهان است؟» فرمودند: «نشانه‌های او همیشه هست؛ اما بی‌اعتقادی ماست که آن را بر ما پنهان نموده است. ولی یادت باشد هیچ‌چیز پنهانى در شب و روز برایش پنهان نیست. او ریزترین اشیا در تاریک‌ترین شرایط مانند دانۀ خردل در سنگ سیاه را می‌بیند و چشم و دیدن ظاهری جزو نیاز‌های مخلوقی است که او خلق کرده، پس او بی‌نیاز از چنین نیازی است. جایگاه او بالاتر از دیده شدن و اداراک بشری است.» دوباره پرسید: «پس او قابل توصیف است؟» امام لطف، محبت، دانایی، کمال مطلق، بینایی و شنوایی خالق را متفاوت از مخلوقات توصیف نمود و به جماعت بی‌دینان اثبات این ادعا را که او قابل وصف و یا تعریفی برای وصفش نیست به عمل آورد.

البته این خاستگاه امام چندان در جامعه محل بروزی نیافت و کمی بعد جریان‌های فکری معارض با حکومت بغداد برای خود رهبر یا رهبرانی غیربشری در غالب یک نگاه ماورایی ترسیم نمودند که خاستگاهی الهی دارند و به چشم نوع بشر نمی‌آیند؛ از آن جمله خرمدینان، باطنیه، ظاهریه، نظاریه و... به وجود آمد؛ که تاکنون نیز در شاخه‌های متنوع تصوف خود را ابراز می‌نماید.

انتهای پیام
captcha