گروه معارف و اندیشه ایکنا قصد دارد در این ایام که با یاد، نام و ذکر مصیبت اهلبیت (علیهمالسلام) عجین شد به سراغ اهل معرفت رفته و هر بار از ساحتی به واقعه عاشورا و نهضت سیدالشهدا(ع) نگاه کند تا در پرتو این نگاه، حیات معنوی و عقلانی ما جان دوبارهای بگیرد.
محسن طیبنیا؛ پژوهشگر دینی و نویسنده کتابهای متعدد در حوزه معارف اهلبیت(ع) است. او با نسخهها و منابع تاریخی مختلف مواجهه داشته و عمر علمی با برکتش را در همین مسیر سپری کرده است. او در برخی از آثارش، برای بیان آنچه که میخواهد بگوید لحن و بیان داستانی را انتخاب میکند و در این زمینه از کتب تاریخی و مقاتل معتبر سود برده و همانطور که اثرش نظر به معرفت تاریخی دارد، قلبمان را مملو از احساسی میکند تا قیام سیدالشهدا(ع) را در اوج شدائد، در قله شکوه ببینیم. از ویژگیهای بارز کتاب، مخاطب ساختن وجود مبارک امام حسین(ع) است. از این پژوهشگر آثار بسیاری به دست ما رسیده از جمله؛ مثنوی حیدری، زیباترین فرجام، رادمهر، سیمای جهان تاب، عجایبی از صحاح و... همچنین آثار او به زبانهای انگلیسی، اسپانیایی ترجمه شده و در اختیار اهل معرفت در سراسر دنیا قرار گرفته است. طیبنیا در این گفتوگو پیام حماسه عاشورا را گریستن، متوقف نکردن و با سرعت به سمت جلو حرکت کردن دانست که میتواند تا ابد انسانساز باشد.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانیم.
معاصرسازی قیام سیدالشهدا(ع) همان زنده نگهداشتن اهداف امام حسین(ع) در حرکت اصلاحطلبانه جامعه آن حضرت است. حرکت سیدالشهدا برای احیای سنتهای اصیل اسلامی بود که روح آن در جامعه مرده بود. معاصرسازی حرکت به سمت احیای سنتهای الهی و اسلامی که متأسفانه در خیلی از جنبهها در بین مردم گم شده است، احیای شعائر، مشترک بین همه اعصار در گذشته، اکنون و آینده خواهد بود.
با توجه به روایتهای نورانی اهل بیت(ع) در خصوص امام حسین(ع) و شهادت ایشان و خصوصا روایات بسیاری که در کتاب کامل الزیارات ابن قولویه قمی آمده، اولین چیزی که باید در نظر گرفته شود، زنده نگهداشتن این مصیبت عظماست که اگر بر آسمانها فرود میآمد، آسمانها را متلاشی میکرد.
در روایات اهلبیت(ع) به عزاداری و اشک ریختن بر امام حسین(ع) و به بیان مصیبتهایی که در کربلا اتفاق افتاده؛ مثل بستن آب بر امام و اصحاب و فرزندانشان، حمله به خیمهها و شهادت امام و یارانشان تأکید شده است. برخی القا میکنند که عزاداری باید فرع بر قیام امام حسین(ع) و واقعه عاشورا باشد، این سخن از جهتی غلط است، هدف قیام امام حسین(ع) را باید در نظر داشته باشیم، اما اینکه بگوییم عزاداری را کم کنیم، اشک ریختن و برپایی مجالس را کم رونق کنیم، سیره اهلبیت(ع) این گونه نبوده است. روایات بسیاری در خصوص اشک ریختن و به سر و سینهزدن برای اباعبدالله(ع) و اینکه آمرزش و رحمت خدا شامل عزاداران میشود، وجود دارد. شاید یکی از علتهای زنده نگهداشتن مصیبت اهلبیت(ع) این باشد که اهداف امام حسین(ع) زنده بماند.
بله، اما فقط بحث عاطفه نیست. عزاداری فقط جنبه عاطفه ندارد، بخش کوچکی از آن عاطفه است. مسئله، مصیبت بزرگی است که با توهین، هتک حرمت و فاجعه عظیم تقابل با امام زمان آن عصر صورت گرفته است که یک وجه آن عدم اطاعت مطلق از حضرت است و این خود بزرگترین مصیبت به شمار میآید و فاجعه عظیم به بار میآورد. از اینرو در عمق عواطف و احساسات معرفت و حرکت نهفته است.
مبنای حرکت برای امام حسین(ع) گریستن است. برخی معتقدند گریه باید در مرحله آخر باشد اما من بر این باور هستم که گریه در مرحله اول و مهمترین مسئله درباره احیای امر امام حسین(ع) است که سبب حرکت میشود، حرکتی که منجر به اصلاح و رو به جلو رفتن باشد، یعنی از فرد شروع شود و به جامعه میرسد، این حرکت متوقف نمیشود و تا ظهور امام زمان(عج) ادامه خواهد داشت.
بله، امری محتوم است که گزارش از غیب میدهد؛ حتی قبل از وجود نازنین پیامبر(ص) انبیای گذشته هم خبر از شهادت مظلومانه سیدالشهدا (ع) دادند و بر آن گریه کردهاند؛ چراکه از طریق وحی آگاه شدهاند. محتوم بودن یک چیز به معنای مجبور بودن نیست؛ زمانیکه خداوند گزارش میدهد به پیامبر اسلام(ص) در خصوص شهادت فرزندش، نبی مکرم اسلام(ص) بر این مصیبت گریه میکنند اما به این معنا نیست امری که در آینده اتفاق میافتد و یزید و یزیدیانی که لعنت خدا بر آنها باشد در کار خودشان مجبور بودند. محتوم بودن واقعه عاشورا از بابت غیبگویی الهی است؛ به عبارت دیگر خدا از غیب پرده برمیدارد و علم خداوند که این اتفاق در فلان زمان میافتد محتوم است و به معنای جبر نیست.
از دست دادن امام عصر خود یعنی سرگردانی، از طرفی شرایط جامعه بعد از شهادت امام حسین(ع) به شدت دشوار میشود و امام در دوران امویان خیلی محدود میتوانستند در بین مردم حضور داشته باشند. در دوران امام زین العابدین(ع) تمام جلسات درسی و موعظه تعطیل میشود. در زمان امام حسین(ع)، در مسجد بحث و مسئلهگویی داشتند و هدایتگری میکردند، اما بعد از قیام عاشورا خفقانی ایجاد میشود که امام زین العابدین(ع) معارف دینی و مسئله عظیم امامت را نمیتوانستند مطرح کنند جز اینکه، دعا را تعلیم دهند و به صورت غیر مستقیم مسائل هدایتگری را مطرح کنند.
امام حسین(ع) هنوز هم امام ما هستند، درست است که امام حی ما وجود مقدس امام زمان(عج) است اما قیام امام حسین(ع) تا ابد راهنمای بشر است و حضرت زمان ظهور به امام حسین(ع) اقتدا میکنند. باید بدانیم که امام حسین(ع) اکنون در بین ما هستند. اما چگونه؟ اهداف، سخنان، راه و گریستن بر مصیبت ایشان میتواند نجاتبخش باشد، شما میبینید که غیر مسلمان هم بر سیدالشهدا(ع) گریه میکند، امام سفینهالنجاه است برای مسلمان و غیر مسلمان، اگر یک مسیحی هم متوسل شود، گویی سوار بر سفینه سیدالشهدا(ع) شده و نجات پیدا میکند، حتی در آخرت هم از عذاب رها میشود. وجود امام حسین(ع) استثنایی در بین معصومین است، مثلا اگر کسی متوسل به امیرالمؤمنین(ع) شود، تا ولایت ایشان را نپذیرد نجات پیدا نمیکند، حتی اگر تمام زندگیش از امیرالمؤمنین(ع) بگوید. در این زمینه امام حسین(ع) منحصر به فرد است.
ثارالله به این معناست که خود خدا انتقام گیرنده خون حجت خداست، در روایات آمده است که ثارالله از آن جهت است که خداوند بر خودش فرض کرده انتقام از قاتلین امام حسین(ع) بگیرد.
یک شیعه به معنای واقعی باید دو بال داشته باشد؛ اول تولی؛ دوست داشتن اهلبیت(ع) که تبعیت را به دنبال دارد و دوم تبری؛ بیزاری از دشمنان اهلبیت(ع) و این مسئله بسیار مهم است. نه تنها در زیارت عاشورا بلکه در تمام ادعیه، اهلبیت(ع) لعن به دشمنان و غاصبین حقشان، کسانی که زمینه هتک حرمت اهلبیت را فراهم کردند و سبب به آتش کشیدن خانه حضرت زهرا(س) و فاجعه عظیم کربلا شدند، را به ما توصیه کردند. اگر این لعن نباشد تولی و دوست داشتن دور ریخته میشود و ذرهای انسان را در روز رستاخیز نجات نمیدهد. کسی که بگوید من فقط پیغمبر(ص) و آل او را دوست دارم و از دشمنان آنان بیزاری نجوید، آن محبت به درد نمیخورد. متأسفانه نقش تبری در جامعه ما ضعیف شده است و اگر این دو عقیده تولی و تبری در کنار هم باشند در عصر کنونی به بیراهه نمیرویم.
بله، برائت و مقام امامت. جامعه در این زمینه عقب است و در زمینه اعتقادات هم عقب نگهداشته شده است و ما نمیدانیم که در آستانه مقام امام معصوم(ع) کسی راه ندارد. امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه میفرمایند: هیچ کس با محمد و آل محمد(ص) قابل مقایسه نیست.
امامت یعنی همین. امام صادق(ع) در بستر شهادت در حالی که در تب میسوزند به خاطر زهری که به ایشان خورانده شده بود، میفرمایند بدانید که شفاعت ما اهلبیت(ع) به کسانی که نماز را سبک میشمارند نخواهد رسید. در آخرین لحظههای حیاتشان هم وظیفه امامت و هدایتگری دارند. امام حسین(ع) قبل از حرکت به سمت کربلا، بین راه و زمانی که به کربلا رسیدند طبق تاریخ سه مرتبه خطبه خواندند و بین دو سپاه ایستادند و این بیانگر نقش امام حسین(ع) تا آخرین لحظههای حیات مبارکشان در این دنیا را نشان میدهد.
انسان باید حواسش باشد اگر به ایمان خودش ببالد و متکبر شود و اصل و اساس را رها کند سقوط خواهد کرد. شما در زمان امام حسین(ع) انسانهایی را میبینید که سقوط کردهاند؛ همان کسانی که در رکاب رسول خدا(ص)، خداوند در شأن آنها آیه نازل کرده بود. اما چرا این گونه شدند؟ چون امام زمان خود را نشناختند. اکنون هم همینگونه است؛ اگر در عمق اعتقاداتمان مسئله امامت برایمان حل نشده باشد، همان سنتهای زمان سیدالشهدا(ع) تکرار میشود، باید وظایف و تکالیف خود را در عصر غیبت بدانیم، نه عقب بمانیم و نه جلوتر برویم. وظیفهای نسبت به خود، خانواده و جامعه داریم اما وظیفه ما این نیست که همه عالم را تغییر بدهیم و تحول ایجاد کنیم، باید نسبت به یک ظلمی که صورت میگیرد بیتفاوت نباشیم، به عبارت دیگر عقبنشینی از وظیفه نکنیم و بیش از آن هم عمل نکنیم، چیزی که در راوایات اهل بیت(ع)متواتر به ما رسیده است.
با معرفت میتوان به این تعادل رسید. باید اهل مطالعه و تحقیق بود. در زمان غیبت مأمور به جنگ نرم هستیم و باید از لحاظ اعتقادی خودمان را مستحکم کنیم تا بتوانیم بایستیم و پیروز باشیم.
گفتوگو از حدیث منتظری
انتهای پیام