بخشعلی قنبری، عضو هیئت علمی گروه ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) گفت: پروژه فکری که هم اکنون مشغول آن هستم سه بخش کلی دارد در بخش نخست؛ روابط انسان از منظر 13 متفکران غربی مورد بررسی قرار میدهد. تالیف این بخش به پایان رسیده است اما هنوز به چاپ نرسیده است و فکر میکنم سال آینده آماده چاپ شود.
وی افزود: در بخش دوم این پروژه روابط متفکرین از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار میگیرد. در قسمت پایانی بین این دو پژوهش مقایسهای به عمل میآورم که هنوز بخش دوم و سوم این پروژه هنوز به پایان نرسیده است. و سه بخش در یک مجلد از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و جهاد دانشگاهی به چاپ خواهد رسید.
روزآمدی قرآن با توجه به دغدغههای عصر
وی در ادامه گفت: مبنا و معیار گزینش من برای انتخاب متفکرین غربی، شهرت و نفوذ این متفکرین در دنیای اندیشه و هم چنین در دسترس بودن آثار آنها است؛ می دانید که آثار این متفکرین جز آثار مهم فرهنگ غرب محسوب میشود به علاوه این متفکرین انسان را از دید دین نیز مورد مطالعه قرار دادهاند.
قنبری در پاسخ به این پرسش که آیا وی میخواهد بین فلسفه و دین نسبت ایجاد کنید گفت؟ اصل نگاه فلسفی است؛ منتها افرادی که انتخاب کردم به جزء افلاطون و ارسطو بقیه به نوعی با دین سر و کار دارند حتی فروید که دین را یک پندار میداند و تمام تلاش خود را معطوف به این میکند که انسان را از این پندار نجات دهد با دین سر و کار دارد چرا که مرتب دین را انتقاد میکند. بنابراین از این جهت میتوان گفت: ارتباط وی با دین چه از نظر ایجابی و سلبی وصیق است.
وی افزود: همان طور که میدانید بعضی از این متفکرین جزء متولیان دین خود به حساب میآیند به عنوان نمونه آگوستین و آگویناس از بزرگترین متولیان دین مسیح هستند. الهیات آگویناس بیش از 6 هزار صفحه است از این جهت انسان شناسی او با فردی مثل نیچه متفاوت است. نیچه به خدا معتقد نیست این عدم اعتقاد باعث شده است رابطه انسان با انسان وی با رابطه انسان با هم نوع خود از دیدگاه آگوستین متفاوت باشد اگوستین وقتی به انسان نگاه میکند میگوید انسان ها هم بنده هستند اما نیچه چون وجود خداوند را قبول ندارد انسانها بنده به حساب نمیآورد.به همین دلیل محصول این تحقیق را نمیتوان صرفا فلسفی نیست و رنگ وبوی دینی دارد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در واقعه انگیزه من ایجاد نسبت بین انسان فلسفی و انسان دینی است. من میخواهم با استفاده از روشهای مختلف روابط انسانی را از دل قرآن استخراج کنم و بتوانم ارتباطی بین واژگان جدید و واژگان قرآنی برقرار کنم از این جهت لازم دانستم تا با سوالات و معضلات اندیشمندان غربی آشنا شوم یعنی صرفا قرآن را مطالعه نکنم. به همین خاطر یک پیشینه از مغرب زمین ارائه میدهم. تصورمن این است که اگربا چنین دیدی قرآن را تفسیر کنیم میتوانیم بین قرآن و مسائل روز ارتباط برقرار کنیم در این ارتباط خواننده امروزی خواهد توانست با الهام گرفتن از پرسشهای جدید پاسخهای را از قرآن بدست بیاورد و آنها را با زندگی امروزی خود تطبیق دهد؛ در ضمن در این حالت ما از مطالعات صرف خارج م شویم و پژوهشهایمان جنبه کاربردی نیز پیدا میکند.
بهرهگیری از روش توصیفی، تفسیری، تحلیلی
وی در پاسخ به این پرسش که نظر کدام متفکر غربی به انسان با نظر قرآن به انسان نزدیکتر است گفت: از این متفکرین چند نفر به تعالیم قرآن بسیار نزدیک هستند از جمله آگوستین و آگویناس (که صبغه دینی و مسیحی دارند) البته در بعضی موارد آگویناس از آگوستین نزدیک تراست.انسان پاسکال و ویلیام جیمزهم به نوعی به انسان قرآن نزدیک است جیمز از این جهت که بر تجربه و عمل تاکید میکند به قرآن بسیارنزدیک می شود.
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی افزود: اگر بخواهیم سوال شما را به شکل دیگری طرح کنیم که کدام متفکرین از انسان شناسی قرآن فاصله دارند، باید بگویم فروید به گونهای به روابط انسانی نگاه میکند که نه تنها با قرآن سازگاری نیست بلکه با هیچ اندیشه دینی دیگری هم، هم خوانی و قرابت ندارد. انتخاب این متفکرین از روی عمد بوده است تا از زوایای مختلف بتوانیم این رابطه را بدست بیاوریم تا خواننده بتواند از جمیع جهات به موضوع نگاه کند.
وی افزود: مبانی انتخاب این متفکرین صرفا تائید آنچه در قرآن آمده است نیست. من به هیچ عنوان چنین هدفی ندارم و نمیخواهم بگویم این متفکرین آنچه میگویند قرآن نیز آن را تاکید کرده است؛ یا بالعکس. این متفکرین نماینده چند دوره مغرب زمین هستند. افلاطون و ارسطو نمایندگان پیش از میلاد مسیح هستند؛ آگویناس و آگوستین مربوط به قرون وسطی هستند؛ اراسموس دوره اصلاح دینی است؛اسپینوزا، پاسکال و کانت نماینده عصر روشنفکری هستند و کیر که گور، ویلیام جیمز، نیچه، فروید و کارل بارث تقریبا معاصر هستند(منظور از معاصر 150 سال گذشته است).
وی در آخر گفت: برای پیشبرد این پژوهش روش توصیفی، تفسیری، تحلیلی را انتخاب کردم. البته تا جایی که توانستم از روش «معنا شناسانه» هم بهره گرفتم؛ منتها استفاده از این روش چندان پر رنگ نیست واقعیت این است که این روش زمان بر است به همین خاطر تا حد امکان از این روش استفاده کردم.