به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از اصفهان،
دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان؛ ماه رمضان را رزقهایی است و روزیهایی که از جانب خداوند و تربیت کنندهای مهربان و آگاه به همه نیازهای ما فراهم آمده است. روزیهایی که بخشنده و مهربان در این ماه سرازیر کام جانهای عطشناکمان میشود. فقط ای کاش ظرفهای ما در این بارش لطیف رو به آسمان قیام کرده و ایستاده باشند و نه پشت کرده به آن و بر روی افتاده! اینک در این هشتمین روز پس از رزقهایی که در روز سوم طلب کردیم یعنی ذهن بیدار و هشیار رزقهایی دیگر را میطلبیم، رزقهایی مقسوم و مغفول.
مهربانی: رزقی است که عاطفه و احساسمان را سرشار میکند، پس آن را از او میخواهیم و برای نیازمندترینهای از بندگانش، یتیمان. گویی مهربانی دروازه ورود به بقیه این باغ دلگشاست، دروازهای که تنها به دست یتیم میتواند به یکبارگی بر پاشنه بچرخد و تا انتها گشوده شود. آری گویی فقط این دست کوچک یتیم است که میتواند چنین معجزهای بزرگ بیافریند! و دروازه سنگین دلهای دنیا زده و سودایی و یهوداییمان را بگشاید. چقدر قدرت در این دستهای کوچک و بی پناه گذاردهای و چه سرشارند اشکها و دلتنگیهای غمگنانهِ گاه و بی گاه شان....
اطعام: یادمان هست سوره ماعون را بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم* أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ ﴿١﴾ فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ ﴿٢﴾ وَلا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿٣﴾ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ﴿٤﴾ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿٥﴾ الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ ﴿٦﴾ وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿٧﴾
بنا به تفسیر و برداشتی، این سوره نشانی آنانی که توسط و با حربه دین(بالدین) به تکذیب حق و رسول حق پرداخته اند را میدهد که کیستند و چگونهاند. اولین نشانه این سنگر گرفتگان در پشت دین، راندن با خشونت و همراه طرد و جفای یتیمان است و این که بر احقاق بدیهیترین حق مساکین که غذای آنان است بر نمی انگیزانند. این نماز گزاران ریایی ( نه در= فی صلاتهم بلکه بر=علی صلاتهم) نمازشان سهل انگارند یعنی نه در اجزا و نحوه نماز بلکه بر کل آن دروغ و ریا میورزند. و نه تنها خود به مساکین کمک نمیکنند بلکه دیگران را نیز از مساعدت آنان باز میدارند (یمنعون به جای یبخلون).
آری اطعام طعام وجهی اجتماعی و اقتصادی دارد و هم وجهی درونی برای فرد اطعام کننده، که بخل را از او جدا میکند و لذت هم خوراکی و تقسیم روزی را به او میچشاند و از دایره بسته خویشش به در میکشد و هم در وجه اجتماعی به تحکیم پیوندهای عاطفی در بین جامعه میانجامد و هم به لحاظ اقتصادی بخشی از نیازها را پاسخ میگوید.
افشا سلام: فاش کردن دوستیها و محبتهاست به نیت تحکیم پیوندهای قلبی و صلح و مودت و وداد در بین مومنین که سلام گفتاری است از جانب خدا. فاش گوییِ دوستی و محبت، سد خجالتها و منیتها و کدورتها را میشکند و نیاز جامعه سرد و بیروح و از هم گسیخته و بی ارتباط را پاسخ میگوید.
صحبه الکرام : در جامعه سرد و بی روح و از هم کنار! فضیلتهای اجتماعی نیز چندان محیط رشد مناسبی نخواهند یافت.کرامت فضیلتی است که در جمع و ارتباط انسانها تعریف میشود و شکل میگیرد، فضیلتی است اجتماعی و این فضیلت رخ نخواهد داد تا آنگاه که از دروازه مهربانی وارد این جامعه نشده باشیم (بعد روانی و اخلاقی) و از خود گذشتگیِ انفاق را تجربه نکرده باشیم و به رسیدگی مساکین تحریص نکرده باشیم (بعد عدالت اجتماعی )و به فاش کردن و ظهور دوستیها اهتمام نورزیده باشیم (اخلاق اجتماعی) آری با انجام این مقدمات است که مصاحبت بزرگواران میسر میشود .
بطولک: واینها همه را از صفت «طول» خداوند میخواهیم. طول در لغت به معنای بخشش و زیادت و فزونی و سعه مال و وفور نعمت و بخشش است و در آن مفهوم منت نهفته است، چرا که اعطای بیش از استحقاق است و این تفاوت آن است با «فضل» که بخششی است بدون منت. گویی در اینجا با آوردن این صفت الهی در همه آنچه گفته شد او را منت گزار اصلی میبینیم و برای خود در این امور منتی بردیگران قائل نمیشویم .
خواندن خداوند با نام ملجاء الاملین (پناه آرزومندان) بار دیگر تاکیدی است بر وجود آرزومندان و نیازمندان پناه جوی بیپناه و درمانده در بین ما و هشدار بر مسئولیتمان در قبال آنان به عنوان جانشینان خداوند در زمین. و تاکید دوباره بر این مهم که جامعه بدون مهربانی و دوستی و از خودگذشتگی و انفاق جامعهای بدون کرامت و بیپناه است.
دعای روز نهم ماه مبارک رمضان
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِيهِ نَصِيبا مِنْ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَةِ وَ اهْدِنِي فِيهِ لِبَرَاهِينِكَ السَّاطِعَةِ وَ خُذْ بِنَاصِيَتِي إِلَى مَرْضَاتِكَ الْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِكَ يَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِينَ؛ خدايا براى من در اين ماه بهرهاى از رحمت گستردهات قرار ده، و به جانب دلايل درخشانت راهنمايى كن و به سوى خشنودى فراگيرت متوجه كن، به محبتت اى آرزوى مشتاقان».
در این روز ابتدا از خداوند بهره و نصیبی از بخششهای گسترده او را طلب میکنیم، گویی بخششها و ریزشهایی از آسمان رحمت وسیع او سرازیر است و ما به دنبال بهره خویش از آن میگردیم. این حالت بهره جویی و نصیب خواهی ما را در وضعیتی از آمادگی و هشیاری جذب و کسب آن فیوضات و بخششها قرار میدهد که لازمه اعطای خداوندست.
سپس هدایت شدن برای براهین درخشان و تابنده او را میخواهیم. در این جملات براهین و دلایل خداوند، درخشان و تابنده نامیده شده است. آشکار و بی هیچ ابهامی. همچون علامتهایی که در مسیر جاده در شب میدرخشند و راه را بر رهروان نشان میدهند، خطرات را هشدار میدهند، فاصله را تا مقصد بیان میکنند و سرعتت را تنظیم میکنند و ... تنها تو باید به راه بیفتی ، علامتها در راه نهاده شدهاند.
کلمه «اهدنی» اشاره اش به همین برهانها و هدایتهای ناشی از آنها در مسیر است. هدایت، خواست انسان به راه افتاده و در حرکت است او که ایستاده است و مقصدی ندارد هدایتی هم نمیخواهد و نشانهها و علامتهای روشن و درخشان هم به کارش نخواهد آمد و اضافی مینماید پس یا وسیله بازی کلامی او میشود یا به جحد و انکارش میپردازد و یا به تمسخرش میگیرد و در بهترین حالت نسبت به آن بیاعتنا میشود،که مسئلهاش نیستند!
ازسوی دیگر در پشت واژههای هدایت و برهان، مفهوم انتخاب راه و مسیر و انتخاب نحوه حرکت مستتر است. این درخواست نشانگر انسان مختار و انتخابگرِ قرار گرفته در چند راهیهای در مسیر است.
در فراز بعد«خذ بناصیتی...» یعنی گرفتن موی پیشانی و کشیدن به سویی، تعبیر کنایی از زمام اختیار را به دست کسی دادن، از خدا میخواهیم که او زمام اختیار ما را به دست گیرد و به سوی رضایت جامع خود ببرد همان که معنای تفویض امر به دست خداوند است.
ما همه اینها را با مدد از محبت او میطلبیم. چگونه این همه با محبت خداوند حاصل میشود؟ در پاسخ باید گفت ما گرفتار جبرها و عادتها و معبودهایی هستیم که روح ما را به بند کشیدهاند و پایمان را بستهاند و چشمهایمان را خیره و گوشهایمان را سنگین کرده و قلبهایمان را در مشت گرفتهاند، برای رهایی از این جبرها یک راه مقایسه است و سنجش معبودها با خداوندکه اینها همه ما را خرج خود میکنند که محتاجند و نیازمند و اگر چیزی میدهند صد چندان بیشتر باز میستانند و خود در معرض نابودی و افولند و نا مهربانند و نا پایدار و بی وفا و ....و در مقابل این همه او بی نیاز و مهربان و بخشنده و ...راه دیگر برای آزادی ،عشق است !آری عشقهای بزرگتر ما را از عشقهای کوچکتر آزاد میکنند که به خاطر محبوبی بزرگتر بارها از خور و خواب و حتی جان خود (عشقهای کوچکتر)گذشتهایم.
این است که محبت و عشق خداوند که زیباترین است و بالاترین و مهربانترین و ما را برای خودمان میخواهد و از ما نمیکاهد که خرج خود کند و .... وسیله آزادی ماست. آزادیای که هم لازمه و مقدمه تعقل و برهان است و هم نتیجه آن، آزادیای که از عشق زاده میشود و با تعقل و سنجش و برهان به اختیار میانجامد و در وقت عجز به اعتصام و تفویض و سپردن امور به او دست میدهد.
آری زمام عاشق در دست معشوق است و موی پیشانیش در چنگ او و او آرزو و تمنای این عاشق مشتاق است...
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
« اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْفَائِزِينَ لَدَيْكَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ إِلَيْكَ بِإِحْسَانِكَ يَا غَايَةَ الطَّالِبِينَ؛ خدايا مرا در اين ماه از توكل كنندگان، و از رستگاران نزد خود، و از مقرّبان درگاهت قرار بده، به احسانت اى هدف جويندگان».
از خداوند میخواهیم که ما را در جرگه توکل کنندگان بر خودش و کامیابان بهرهمند در نزدش و نزدیکان مقربش قرار دهد.
نکته اول اعتماد به نفسی است که در خواندن این فقرات به انسان دست میدهد و جراتی است که در طلب این مقامات پیدا میکنیم. اینها مراحلی از وجودند که روندگان راه رشد قبل از رسیدن و عبور از آنها ابتدا باید جرات درخواستشان را بیابند و آنگاه با پای طلب به سویشان حرکت کنند. توکل، سپردن کارهاست به دست خداوند و وکیل گرفتن او در کارها.
«وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا (۲) وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا(3) .سوره مباركه طلاق
آری او همه رزق ما را اینچنین در اختیارمان میگذارد تا دیگر وابسته غیر خودش نشویم. چون ضعیفیم با گرفتن از دیگران و محدود شدنمان به یک مجرای واحد، تکیهمان نیز به او خواهد شد. پس رزق آنهایی را که به او تکیه و توکل کردهاند خود بهعهده میگیرد و از جایگاههای حساب نشده میفرستد تا اسارتهای ما به آن وسایل را قطع کند تا دیگر واسطهها حاکممان نشوند. توکل یعنی آزادی از وسایل و تکیه بر وسیله ساز و البته معنای آن این نیست که وسایل را بکار نگیری و فراموش کنی، بلکه آنست که با داشتن آنها مغرور نشوی و در نبودشان مایوس نباشی.
طبیعی است که چنین انسان متوکلی فوز و بهره مندیش در نزد خداوند نیز گستردهتر و کاملتر خواهد رسید که رزقش بدست اوست و این رزق معنایی گسترده در همه ابعاد و در همه حالات و آنات و مراحل حیات ما در هر دو جهان خواهد داشت.
فوز و فلاح مترادف هم آمدهاند اما هر یک را معنایی مخصوص به خود است. فلاح شکافتن موانع و شکفته شدن نتیجه مطلوب را گویند که در این دنیا تعریف میشود و فوز، برنده شدن و بهره مندی از انواع خیرات است و در دنیای دیگر. فوز قطعی در جای دیگری است و نهایت آن رضای به قضای خداوند است. فوز در مقابل خوض است و خائض در مقابل فائز کسی است که در دنیا فرو رفته و بلعیده شده است اما فائز از آن برخاسته و با مقدمه کوشش و فلاح و رستگاری در این دنیا پیروز و برنده و بهره مند در سرای دیگر است.
و اینها همه با احسان و نیکی خداوند به بندگانش میسر خواهد شد. نیکی و بخششی که بیش از حق و استحقاق ماست و بیش از جود و عدل است. بخشش عادلانه و بر اساس عدل به میزان استحقاق و مزد معادل تلاش است و جود، بخشش بیش از استحقاق اما از جنس مال و علم. اما احسان اعم از جود است. این است که اعطای مقام متوکلین و فائزین و مقربین از این صفت او میسر است و لذا درخواست میشود.
و خواندن او به نهایت طلب طالبین نشانه آن است که باید برای رسیدن به این مقامات ابتدا در مقام طلب درآمد و سپس در این مرحله نیز نماند که در انتهای همه این مراحل و منازل باید غایت آن یعنی خداوند را طلب کنی تا از هر مرحله بالاتر بروی و در آن نمانی.
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان