به گزارش ایکنا؛ عباس عبدی، پژوهشگر اجتماعی، روزنامهنگار و فعال سیاسی در نشست «صلح و دموکراسی» که دوشنبهشب، ۹ مهرماه، به همت گروه علمی تخصصی صلح انجمن جامعهشناسی ایران در مجموعه ایوان شمس برگزار شد، با نگاه جامعهشناختی به سخنرانی درباره روابط صلح و دموکراسی در سطح داخلی و بینالمللی پرداخت.
عبدی با بیان اینکه تحلیل من در جهان رئالیستی است و به این شکل نگاه نمیکنم که صلح یک چیز خوب است و باید باشد، اظهار کرد: جنگ یک واقعیت است که خیلی گریزی از آن نیست بلکه باید کوشش کرد که خود جنگ و هزینههای آن کمتر شود، وگرنه یک واقعیتی است که در طول تاریخ بوده است.
وی افزود: گفته استاد محبیان را قبول دارم در سطح بینالملل لزوما ارتباط مستقیمی بین صلح و دموکراسی نمیبینیم و مهمترین کشور قدرت دارد ایالات متحده است که هر جور که بخواهد برخورد میکند، اما یک ارتباطهای غیرمستقیم دارد و میبینم که مهم است. آن چیزهایی که مهم است را توضیح میدهم؛ دموکراسی به هر حال این امکان را دارد که مردم با جریان جنگی که وجود دارد، مخالفت کنند. در جنگ ویتنام بخش عمدهای محصول همان مخالفتها و بخش عمدهای بعدا رئیسجمهور و سیاستمدار شدند.
این پژوهشگر اجتماعی با بیان اینکه علت دیگر ین است که دموکراسیها یک گرایش به جهانی شدن دارند، تصریح کرد: به عنوان پذیرش یک ضوابط جهانی و نه فقط مقررات منصفانه بلکه مقررات مربوط به قضائی هم مهم است. مثلا اکنون دادگاه کیفری بینالمللی بسیار مهم است و البته هنوز هم در اوائل راه است، اما به هر حال این مسئول و دستاورد یک جریان دموکراتیک است. یا مقررات آب و هوا به هر حال فشارهایی است که تلاش میکند جهان را به مقررات منصفانه منضبط کند.
وی با بیان اینکه مقررات و قواعد منصفانه مبدأ صلح است، اظهار کرد: اگر قواعد منصفانه را در داخل و سطح بینالملل با دستگاه قضایی مستقل و داوری منصفانه داشته باشیم بخش عمدهای از مسیر جنگ را مسدود کردهایم. این دو مشخصه که از درون کشورهای دموکراتیک بیرون میآید. سومین مورد که قبلا به آن پرداخته شد، هزینه جنگ است. در دموکراسیها دو اتفاق میافتد که اهمیت دارد؛ یکی اهمیت پیدا کردن فرد و دیگری رشد اقتصادی. این دو در غیر دموکراسی شکل نمیگیرد.چرا هزینه جنگ ایالات متحده بالاست، چون باید تجهیزات سنگین بدهد و بخش عمده دیگر غیرمستقیم است و در نگهداری معلولان است، زیرا نمیتواند بجنگد و معلولان جنگ را رها کند.
عبدی افزود: مسئله دیگر افزایش سطح رفاه است. شما وقتی سطح رفاهتان بالا رفت دیگر فکر میکنید در صورت باخت در جنگ چیزهایی را از دست میدهید که بدون جنگ آنها را به دست میآورید. کسی که چیزی ندارد به راحتی میجنگد. اینکه در یمن نون خشک میخورد و جنگ میکند برای این است که چیز بیشتری ندارد؛ بنابراین دموکراسی موجب افزایش رفاه میشود. اگر این فرض را بپذیریم این افزایش رفاه از جهت هزینه و نیروی انسان مانع جدی است.
وی در ادامه به رابطه دموکراسی و جنگ پرداخت و گفت: اگر کشوری در داخل خشونت را نپذیرد، احتمال کمتری دارد که به نسبت یک کشور دیگر وارد جنگ شود؛ بنابراین ریشه صلح و جنگ را باید از درون کشورها دید. اینکه دموکراسی چگونه میتواند به صلح کمک کند، من ۵ مورد را میشمارم.
این روزنامهنگار و فعال سیاسی با بیان اینکه خشونت یعنی تقابل منافع را از طریق روشهای شخصی حل کردن، اظهار کرد: مسئله نخست تقابل است و اینکه سعی میکنیم برای رفع آن از روشی بهره بگیریم که به نفع ما تمام شود؛ زیرا به دلایلی به روشهای قانونی اعتقاد نخواهیم داشت. این مسئله منشأ جنگ داخلی میشود. دموکراسی چگونه این را کم میکند؟ دموکراسی تضاد منافع را از بین نمیبرد بلکه آنها را روان میکند. شما در یک محیط غیردموکراتیک سرپوش میگذارید و در یک مقطعی که به اوج رسید دیگر کاری نمیشود کرد، اما در دموکراسیها در مراحل اولیه جلوی هم میایستند، ولی چون تضاد منافع کوتاه است و به دلایل دیگری که میگویم به خشونت کشیده نمیشود و در سطح منافع پایین است.
وی ادامه داد: در کشورهای دموکراتیک همیشه دعوا وجود دارد، ولی سطح دعوا به جنگ ختم نمیشود، ولی در کشور غیردموکراتیک حتی اگر جزیره ثبات باشد، ولی در عرض یک سال کل آن سیستم دچار فروپاشی سیاسی میشود. دموکراسی سطح اختلاف نظر را به شکل محدود کاهش میدهند، همانند زلزلههای با ریشتر کم که تخریبات ندارد.
این پژوهشگر اجتماعی با بیان اینکه دومین مسئله این است که دموکراسی مبتنی بر مشارکت است، گفت: اساسا انسانی که اهل مشارکت نباشد درک و تفاهم پایینی دارد و قابل ارتباط مطلوب نیست و انسانیتی که ما میفهمیم را ندارد. این دموکراسی درک متقابل، اعتماد به یکدیگر و تفاهم را بیشتر میکند و اینها موجب میشود که حل اختلافات کمتر به سمت خشونت برود.
وی با بیان اینکه سومین اثر دموکراسی تدوین قوانین منصفانه است، گفت: فرض ما این است که دموکراسی مبتنی بر قانونی که مجلس نوشته و منتخب مردم است نوشته میشود. فرض میشود که نزدیکترین حالت به انصاف نوشته شود، وقتی منافع ما در تعارض است و مبنای قانون ما انصاف است میپذیریم که بر مبنای قانون منصفانه حل شود، چون از درون خودمان است.
عبدی افزود: نکته مهمتر از دموکراسی دستگاه قضایی مستقل است. اینکه قانون حقوق را تعیین کند کفایت نمیکند، در دعوا و اختلاف، دستگاه قضایی مستقل محل قضاوت است. استقلال قضایی یعنی اختلاف منافع ما را مبتنی بر قانون منصفانه و یک نهاد داوری مستقل قضاوت کند. اگر براساس این این دو فرض و فرضهای قبلی که انسان مشارکتجویی که تفاهم دارد و به دیگران اعتماد دارد، نگاه کنیم، خشونت جایگاه پیدا نمیکند و به حاشیه میرود.
وی با بیان اینکه دموکراسی در عین تقویت فردیت، هویت ملی را تقویت میکند، گفت: در برخی کشورها که مدعی فردگرایی هستند، میبینیم که وقتی پای منافع جمعی پیش بیاید خیلی بیشتر از بقیه از ملت خود دفاع میکنند، زیرا اساس دموکراسی بر همبستگی ارگانیک است؛ یعنی در عین حال که برای فردیت خودم احترام قائل هستم، به شدت به دیگران وابستگی منافعی دارم. دموکراسی کار مهمش این است که فراتر از منافع فردی منافع ملی تعریف میکند این مسئله موجب میشود اختلافات و تنشها در سطح فردی تحت سایه منافع کلی قرار بگیرد.
وی با بیان اینکه در دموکراسی هزینه خشونت خیلی بالا میرود، اظهار کرد: بنابر این در دموکراسی اختلافات در مسائل جزئی است و فرض بر این است که قانون منصفانه است و وقتی دسترسی به دستگاه قضایی مستقل وجود دارد، ارزش ندارد که خشونت ورزیده شود. هنگامی که درآمد بالایی دارید، در صورت ورود به چرخه خشونت آن را از دست میدهید. تمام اینها در توزیع و موازنه قدرت بازتاب پیدا میکند.
وی با بیان اینکه وقتی قدرت رسانهای، مالی، اجتماعی و... توزیع شده باشد، سلطهگری در سیستم داخلی به صرفه نخواهد بود، تصریح کرد: وقتی یک طرف قدرت بسیار زیاد دارد میتواند خشونت کند. البته این مسئله خللهای خود را دارد و ما با یک وضعیت متضاد مقایسه میکنیم. فکر میکنم که دموکراسی به حل اختلاف مسالمتآمیز کمک میکند و وقتی دموکراسی منشأ مقابله با جنگ و خشونت را کاهش میدهد، حتما میتوانیم تصور کنیم که در سطح بینالمللی هم به زندگی صلحآمیز کمک میکند البته هر چند قطعی نیست.
انتهای پیام