بخشعلی قنبری، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و پژوهشگر نهجالبلاغه، در گفتوگو با ایکنا؛ به توضیح درباره جایگاه جهاد و مقاومت در نهجالبلاغه پرداخت و اظهار کرد: در نهجالبلاغه هم موضوع مقاومت مطرح شده است و هم موضوع جهاد. البته دامنه مقاومت گستردهتر از جهاد است؛ چون در برابر خیلی چیزها میتوانیم مقاومت کنیم. بعضی جاها مقاومت خوب و پسندیده است و بعضی جاها ناپسند است.
وی در تشریح موارد مقاومت ناپسند بیان کرد: برای مثال مقاومت در برابر فرمان خدا از منظر نهجالبلاغه بسیار ناپسند است. مقاومت در برابر درخواست معقول و منطقی نفس خودمان قابل قبول نیست. مقاومت در مقابل خواستهای معقول دیگران قابل قبول نیست. در مقابل، مقاومتهای مثبت هم داریم؛ مثلا مقاومت در برابر سختیها به خاطر خدا بسیار پسندیده است. مقاومت در برابر نفس پسندیده است. مقاومت در مقابل ظلم و جور دیگران بسیار پسندیده است. بنابراین دایره مقاومت گسترده است.
وی افزود: جهاد در فرهنگ اسلامی ما دو نوع است؛ نخست جهاد دفاعی و دیگری جهاد ابتدایی. برخی میگویند که جهاد ابتدایی هم همان جهاد دفاعی است. در واقع در فرهنگ اسلامی مفهوم جهاد در دو قالب جهاد اکبر و جهاد اصغر تعریف شده است که جهاد اکبر اصل است، ولی جهاد اصغر که بیشتر از آن یاد میکنیم، اصالت ندارد، بلکه این «صلح» است که اصالت دارد. دین مبین اسلام هیچ وقت آغازگر جنگ نیست. به آیات قرآن نگاه کنید، بدون استثنا میگوید که اگر دیگران شروع به تیراندازی نکردند، شما تیراندازی نکنید. عین این فرمایش را امیرالمومنین(ع) در نامههای مختلف بیان میفرمایند. ایشان میگویند هر وقت دشمنان اولین تیر را انداختند، شما دومین تیر را بیندازید و هرگز آغازگر تیراندازی نباشید. در نتیجه در دین اسلام اصالت با صلح است. اصالت در اسلام با جهاد نیست.
راههای جلب اعتماد عمومی در شیوه حکومتی امیرمؤمنان(ع)/ لزوم پرهیز از پنهانکاری
حضور عارفان، تجلی الهی در جامعه است
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی ادامه داد: از همینجا مخاطبان شما را به مطالعه خطبههای 4 تا 35 نهجالبلاغه دعوت میکنم. انسان وقتی این خطبهها را نگاه میکند، دقیقاً مواضع جهاد برایش مشخص میشود؛ مثلاً امیرمؤمنان(ع) در خطبه 24 میفرمایند: «وَ لَعَمْرِي مَا عَلَيَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ اَلْحَقَّ وَ خَابَطَ اَلْغَيَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لاَ إِيهَانٍ؛ به جان خودم سوگند، در نبرد با كسى كه مخالفت حق كند و طریق گمراهى سپرد، نه مداهنه مىكنم و نه سستى.». در اینجا حضرت به صراحت میفرمایند که در مقابل ظالم سکوت نمیکنیم؛ منتها ظالمی که ما را هدف قرار داده است.
قنبری با بیان اینکه هرگاه امیرالمومنین(ع) احساس میکردند که مظلومپروری میشود، در آنجا اجازه جهاد میدادند، اظهار کرد: حضرت اصلاً با فرهنگ و فلسفه مظلومپروری موافق نیست، لذا میفرمایند که نباید اجازه دهید که مظلوم شوید. وقتی کسی به قلمرو اسلامی حمله میکند، حضرت میفرمایند که اگر شما مقاومت نکنید، من در آن لحظه آرزوی مرگ میکنم. چرا؟ دلیلش را در خطبه 27 نهجالبلاغه بیان میکنند که اگر در این زمینه مقاومت نکنید، شما خوار خواهید شد و مردن بهتر از زیستن همراه با ذلت است.
وی در ادامه یادآور شد: به حضرت خبر رسید، برخی یاران معاویه به بخشی از شهرهای عراق حمله کردند و به یمن رسیدند. حضرت علی(ع) به شدت از اینها انتقاد میکند و میفرمایند که چرا وقتی این افراد به شهر شما وارد شدند، اقدامی نکردید؟ میخواهم این را بگویم تا تکلیف امروز ما روشن شود. بعد حضرت میفرمایند که با این تنبلی و پراکندگی که شما دارید و این اجتماعی که اصحاب معاویه دارند، با این اطاعتی که آنها از رهبر خودشان میکنند و این سرپیچی که شما از امام خودتان میکنید، حتم دارم که حکومت را از دست شما خواهند گرفت و اجازه نمیدهند که صدای حق به گوش کسی برسد.
قنبری ادامه داد: بالاترین نمونه از این دست سخنان را حضرت در خطبه 27 بیان فرمودند. خطبه 27 یکی از خطبههای غرّا و زیبای نهجالبلاغه است. این خطبه برای دیروز و امروز نیست و همواره باید خوانده شود. به حضرت خبر دادند که لشکر معاویه به شهر انبار حمله کردند و مردم از خودشان دفاع نکردند. همچنین لشکر معاویه هنگام خروج از شهر، به خانه یک مسلمان و یک یهودی حمله کردند و جواهرات آنها را به یغما بردند. وقتی این خبر به امیرالمومنین(ع) رسید، حضرت مردم را به مسجد دعوت کردند و یک سخنرانی کاملاً هیجانی، حماسی و در عین حال انتقادی بیان میکنند. شاید در جای دیگر نهجالبلاغه، انتقادی به این صراحت سراغ نداشته باشیم.
وی افزود: حضرت میفرمایند: «لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ اَلرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى اَلْمَرْأَةِ اَلْمُسْلِمَةِ وَ اَلْأُخْرَى اَلْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلاَّ بِالاِسْتِرْجَاعِ وَ اَلاِسْتِرْحَامِ. ثُمَّ اِنْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلاً مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لاَ أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ اِمْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً؛ اطلاع یافتهام یکى از سربازان معاویه به یک زن مسلمان حمله کرده و دیگرى به زنى غیر مسلمان که با مسلمانان هم پیمان بوده است و سپس طلاهاى او را از بدنش بزور بیرون آورده است و زن تنها وسیله دفاعش التماس، خواهش و گریه و درخواست کمک بوده است. سربازان معاویه بدون رنج و زحمت و بدون ریختن یک قطره خون و زخم دیدن با دست پر بازگشته اند. اگر مرد مسلمانى از این پس از روى تأسف و غصه بمیرد سزاوار است و سرزنش نمىشود.»
نتایج ترک جهاد از منظر امیرمومنان(ع)
وی در ادامه توضیح داد: بعد حضرت برای اینکه مردم را به جهت نظری برای انجام فریضه جهاد توجیه کند، میفرمایند: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ؛ بيترديد جهاد دری است از درهای بهشت كه خداوند به روی ویژگان از دوستانش برگشوده است. آری، جهاد لباس برازنده پاكدامنی و پرهیزكاری، و زره امان بخش الهی، و سپر محكم اوست.»
قنبری با بیان اینکه امیرمؤمنان(ع) در ادامه نتایج پرهیز از جهاد را برمیشمارد، گفت: حضرت فرمودند: «فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَةُ الْبَلَاءُ وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ وَ سِيمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصْفَ؛ آن كس كه از جهاد بگریزد خداوند تنپوش ذلّت بر او پوشانَد، و در طوفان فتنه و بلا سقوط كند، و در زیر چكمه فلاكت خرد و زبون شود، و عقل خود را از دست دهد، و به كیفر فرار از جبهه، حق از او روی گردانَد، و سختی و مشقّت بر او فرود آید، و عدالت از او روی برتابد».
پژوهشگر نهجالبلاغه اظهار کرد: همچنانکه حضرت فرمودند، اولین نتیجه جهاد نکردن این است که خوار میشوید. شما نگاه کنید الآن برخی کشورهای عربی که جهاد را رها کردند چقدر حقیرانه زندگی میکنند. آمریکا هرکاری بخواهد با آنها انجام میدهد. این اوج ذلت برای یک مسلمان است. قرآن کریم میفرمایند مسلمانان حق ندارد حقیرانه زندگی کنند، چون اینها خدا دارند: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ؛ عزت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مؤمنان است» (منافقون/8). مگر میشود مومن ذلیلانه زندگی کند؟
وی ادامه داد: امیرالمومنین(ع) یک جملهای دارند که خیلی جالب است. میفرمایند اگر شرق و غرب عالم با من دشمنی کنند و من بدانم حق با من است و آنها باطل هستند از این میدان فرار نمیکنم. در جایی دیگر میفرمایند اگر عرب با تمام امکانات و قوای خودش به جنگ من بیاید به شرطی که من حق باشم و آنها باطل، من هیچ وقت عقبنشینی نمیکنم. در خطبه 34 یک جملهای دارند که خیلی زیباست. حضرت میفرمایند: «ايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِرَاجَ الرَّأْسِ؛ به خدا سوگند، آنان كه یكدیگر را واگذاشتند و یارى نكردند مغلوب شدند. پندارم كه چون جنگ درگیر شود و كشتار به غایت رسد، چنان از گرد پسر ابو طالب پراكنده شوید كه دیگر بازگشتى برایتان نباشد، بدانگونه كه سر بریده دیگر به بدن نچسبد.». حضرت در ادامه میفرمایند شما بدانید اگر کسی به دشمنش اجازه دهد به سرزمین او بیاید، این دشمن گوشت او را میخورد، استخوان او را میشکند، پوست او را میکند و اینجا خواهید دید که چقدر ذلیل خواهید شد و چقدر حقیر است آن عقل و قلبی که در درون سینه شماست.
قنبری در پایان گفت: حضرت در ادامه میفرمایند: «فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ وَ تَطِيحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ ذَلِكَ ما يَشاءُ؛ امّا من، به خدا سوگند از پاى ننشينم و قبل از آن كه دشمن فرصت یابد با شمشیر آبدیده چنان ضربهاى بر پیكر او وارد سازم كه ریزههاى استخوان سرش را بپراكند، و بازوها و قدمهایش جدا گردد و از آن پس خدا هر چه خواهد انجام دهد.» این مقاومت علوی است. این درس مقاومتی است که در نهجالبلاغه آمده است.
انتهای پیام