به گزارش ایکنا؛ نخستین کنفرانس بینالمللی «اخلاق، الهیات و بلایای فراگیر» امروز، هجدهم شهریورماه با سخنرانی جمعی از اندیشمندان، به صورت مجازی آغاز به کار کرد. غلامرضا اعوانی، چهره ماندگار و استاد برجسته فلسفه، در این کنفرانس به ایراد سخن با موضوع «ترابط طب و حكمت الهی» پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
قدما هرگونه علمی را حکمت میدانستند، اما طب را به صورت خاص حکمت تلقی میکردند، برای اینکه هر علمی موضوعی دارد. مثلاً موضوع علم ریاضی، کمیت است. برخی از علوم هم به موجوداتی مانند جمادات و نباتات میپردازند و برخیها موضوعشان حیات است. اما علم پزشکی علمی است که موضوع آن شریفترین موجود است که بدن و نفسش، شریفترین است. بنابراین کار آنها سلامت و حفظ و بقای سلامتی انسان است و به همین دلیل شریفترین علم در میان علوم پزشکی است.
اما خود حکمت چیست؟ حکمت به علم به حقایق اشیا تعریف شده است. همچنین علم به مبادی وجود هم گفته شده است که مراد وجود مطلق و حضرت حق است و باید آن را خداشناسی نامید که به چند روش امکان دارد آن را تحصیل کرد و یکی از طرق، سیر و سلوک، یعنی رفتن و رسیدن به حضرت حق است که از آن به تأله تعبیر میکنند. اصطلاح تأله را هم سهروردی به کار برد و هم ملاصدرا و قبل از آنها هم افلاطون این لفظ را به کار برده است که تشبه به خدا یا تأله و به معنای خداگونه شدن است. یا به تعبیر حکما، متألهان اشیاء را آنچنان میبینند که گویی خدا را میبینند. حکما یک تعبیری دارند به نام اینسری دیدن و آنسری دیدن و حکیم کسی است که همه چیز را از دیدگاه حضرت حق میبیند.
بالاترین حکمت هم برای انبیاء(ع) است. چون آنان از خود هیچ ندارند، جز چیزی که خدا به آنها القا کرده است. لذا قرآن کریم، انبیاء(ع) را آموزگار حکمت نامیده است و جای تعجب است که پیامبران را کمتر حکیم میدانیم، در حالی که قرآن تمام انبیاء(ع) را آموزگاران حکمت و کتاب دانسته است و بنابراین جامع حکمت انبیاء(ع)، قرآن است.
اما به ایثار بپردازیم. ایثار یعنی ترجیح دادن چیزی بر چیز دیگر که برخیها مال، جاه و ثروت را میدهند، اما ایثار حقیقی این است که قرآن میگوید و آن «وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» است. یعنی کسانی که دیگران را بر خود ترجیح میدهند و در اینجا این ایثار هم مراتبی دارد و بالاترین مرتبهاش فدا کردن جان برای دیگری است که انصافاً پزشکان ما و تمام کادر پزشکی و تمام پرستاران، این کار را به درستی انجام دادند و آنچه ما به زبان میگوییم آنها به عمل انجام دادند.
یک آیهای در قرآن است که بعینه در تورات هم آمده و قرآن این را از تورات نقل میکند که تمام انبیاء(ع) بر این بودند و آن اینکه: «مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ». میگوید ما بر بنیاسرائیل واجب کردیم که اگر کسی را بکشند، بدون اینکه فسادی در زمین کرده باشد، در حقیقت کشتن یک فرد بیگناه مانند کشتن همه نوع بشر است و زنده کردن یک نفر هم به منزله زنده کردن تمام بشر است و در ادامه فرمود تمام فرستادههای ما و پیامبران ما با بینه آمدند. پس این یک اعتبار جهانی دارد و اختصاص به تورات و قرآن هم ندارد، بلکه آموزه انبیاء(ع) است.
اشخاص بصری اجزای یک حقیقت هستند و انسانیتی که در همه هست، در یک نفر نیز هست و یک فرد انسان، به لحاظ حقیقت انسانی که با خود دارد، با تمام افراد فرقی ندارد. لذا قتل یک نفر به منزله قتل جمیع افراد است. اما علت فلسفی آن چیست؟ در قرآن فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ» یعنی ای مردم تقوا پیشه کنید نسبت به پروردگاری که شما را از یک نفس و حقیقت واحده خلق کرده است و فرمود: «مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ». بنابراین ما یک حقیقت هستیم.
همچنین یک دلیل منطقی هم داریم که معنای انسان تقسیمپذیر نیست و وقتی میگوییم زید انسان است، تمام حقیقت انسانیت در آن تحقق دارد. قرآن تعریفی که از انسان دارد، جامعترین تعریفی است که در هیچ کتاب فلسفی هم نیامده است و آن اینکه انسان مظهر تمامی اسماء و صفات الهی است و این تعبیر «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» یعنی انسان مظهر همه اسماء است. بنابراین حقیقت الهی است و کشتن ناحق یک نفر مخالفت و منازعت با مقام ربوبیت است و مانند این است که او مقام ربوبیت را زیر سوال برده است.
خداوند فرمود: «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»، خدا که میخواست آدم را خلق کند، اول تمامی عناصر را به حد اعتدال رساند که با طب نیز مرتبط است و در وجود انسانی، تمام اجزا در حد اعتدال است و تمام چیزها در زمین هم به اعتدال رسیده است. بعد از اینکه بدن به حال اعتدال رسید، در آن روح دمیده شده است، لذا وقتی مرضی مانند کرونا آمد، این اعتدال را به هم میزند و مریض باید این اعتدال از بین رفته را برگرداند.
یک معنای دیگر «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» این است که بدن انسان جامعیت دارد و همانطور که روح او مظهر تمام اسماء حسنای الهی است، بدن او نیز با آن روح مطابقت دارد و حکما گفتهاند این جامعیت را میتوانید از غذای آدم بفهمید. لذا این جامعیت وجود انسان در بدن او هم پیدا است و انسان حامل امانت الهی است که فرمود: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا»،. بنابراین طب شریفترین علم است و دلیلش هم این است که وجود و بدن انسان جامعیت دارد و خداوند میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ». یعنی خداوند به خودش آفرین گفته است و هیچ علمی در علوم زمینی، شریفتر از این علم نیست که حافظ سلامتی انسان است.
اما هر علمی غایتی دارد و غایت این علم، شفا دادن است. این شفا با علم نبوت هم ارتباط دارد. در قرآن شفا به دو معنا آمده است؛ یکی شفای در جسم است که برای پزشکان است و یکی هم شفای در روح که برای انبیاء(ع) است و غایت هر دو شفا است و گفتهاند «العلم علمان؛ علم الابدان و علم الادیان». کمال علم ابدان، علم پزشکی است و کمال علم ادیان حکمت است و کمال حکمت نیز نبوت و رسالت است. یکی جسم انسان را از مرض نجات میدهد و یکی هم روح را نجات میدهد. لذا حکما از تولد دوم صحبت کردهاند. تولد اول تولد به جسم است و تولد دوم مربوط به روح است.
احیای به جسم کار طبیب و احیای روح کار پیامبران(ع) محسوب میشود و قرآن میفرماید: «أَوَمَنْ كَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُیِّنَ لِلْكَافِرِینَ مَا كَانُوا یَعْمَلُونَ». یعنی آیا کسی که مرده بود و او را به نور ایمان زنده کردیم که با این نور در میان مردم حرکت میکند، با کسی که در ظلمات است و هرگز هم خارج نمیشود، برابری میکند؟ نزد پزشکان ما ثابت شد و به ما درسی دادند که این هر دو حیات در آنها وجود دارد و در حقیقت مردم را به جسم و روح احیا میکنند و از جان خود گذشتن برای بهبود دیگران را در عمل نشان دادند.
اما در مورد کرونا هم باید بگویم که از جنود خدا است. فرمود: «وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَكِیمًا». انسان امروز چنان در برابر خدا سرکش شده که موجب شده یک زنگ خطری برای او به وجود آید تا متوجه باشد که خدا و آخرت را فراموش کرده و آنچنان به علوم زمینی روی آورده که باعث نسیان شده است. اما خداوند فرمود: «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ». یعنی مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا هم کاری کرد که خودشان را فراموش کنند. بنابراین بشر در موقعیت خطرناکی است و باید بدانیم که خدا را فراموش نکنیم.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام