تلاش فیرحی برای ارائه تفسیری دموکراتیک از دین
کد خبر: 3934921
تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۰

تلاش فیرحی برای ارائه تفسیری دموکراتیک از دین

به اعتقاد میرموسوی، پروژه فکری مرحوم فیرحی را به اختصار می‌توان گونه‌ای نواندیشی دینی دانست که نظریه‌پردازی درباره دولت و ارائه تفسیری دموکراتیک از دین با بهره بردن از امکانات فقه در کانون آن قرار دارد.

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام میرموسوی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید، در یادداشتی به بررسی پروژه فکری مرحوم فیرحی پرداخته است. به نظر او استاد فیرحی کوشید با نگاهی درون‌فقهی و نقادانه از امکانات فقه در راستای ارائه الگویی از حکومت، که پاسخگوی نیازها و مسائل دوران کنونی باشد، بهره ببرد و برداشتی سازگار با اقتضائات و الزامات دولت مدرن در چند مرحله ارائه دهد. متن یادداشت از نظر می‌گذرد؛

«پروژه فکری مرحوم استاد دکتر فیرحی که در مجموع آثار وی بازتاب یافته است، را به اختصار می‌توان گونه‌ای نواندیشی دینی دانست که نظریه‌پردازی درباره دولت و ارائه تفسیری دموکراتیک از دین با بهره بردن از امکانات فقه در کانون آن قرار دارد. او در این پروژه کوششی بسیار ارزشمند و شایسته تقدیر در نقادی سنت فقهی موجود و ارائه تفسیری سازگار با ارزش‌های جهان جدید از فقه، به انجام رساند. فهم و بررسی این پروژه نیازمند مقدمه‌ای کوتاه در ارتباط با زمینه ها، مبانی و پیش‌فرض‌های آن است.

همگام با رشد جریان‌های اسلام‌گرا در جهان اسلام و کشور‌های عربی، در ایران نیز در پی ناکامی گفتمان مشروطه و در واکنش به گفتمان تجدد آمرانه، اسلام سیاسی ظهور یافت. این گفتمان در مرحله نخست، همچون یک ایدئولوژی انقلابی با تأکید بر ظرفیت‌های مقاومت در اندیشه شیعی، توانست الگویی برای مبارزه با استبداد ارائه کند. با پیروزی انقلاب اسلامی، اسلام سیاسی به ایدئولوژی قدرت تغییر شکل یافت و ارائه طرحی برای حکومت و اداره جامعه بر اساس اسلام در دستور کار قرار گرفت. اقتضاء‌ها و الزامات ساختار اقتدارگرایانه قدرت به تقویت عناصر اقتدارگرایانه در تفسیر آموزه‌های سیاسی دینی منجر شد و اقتدارگرایی دینی را در پی داشت. با توجه به جایگاه برتر فقه در بین علوم عملی اسلامی، اقتدارگرایی دینی از آن مایه گرفت و کوشید خود را به عنوان تنها مدل نظام سیاسی مطلوب در فقه معرفی کند.

در واکنش به این دیدگاه دو رویکرد در بین روشنفکران و نواندیشان طرح شد. رویکرد نخست پیوند میان فقه و الگوی اقتدارگرایانه را نفی می‌کند و با تأکید بر ظرفیت‌ها و توانایی‌های فقه برای تعامل با تجدد، می‌کوشد تفسیری دموکراتیک از آن ارائه کند. رویکرد دوم با تاکید بر محدودیت‌ها و تنگنا‌های فقه، نگرش فقهی را برای پاسخگوی نیاز‌های زندگی کنونی نمی‌داند و راه‌حل را در فرارفتن از افق فقه و بهره‌مندی از عقلانیت و دانش‌های جدید به ویژه علوم انسانی و اجتماعی جستجو می‌کند. پروژه دکتر فیرحی در چارچوب رویکرد نخست امکان طرح می‌یابد و بر چند پیش‌فرض یا مقدمه استوار است:

یک. تجدد صورت‌های گوناگونی دارد و آنچه در اروپای غربی محقق شد تنها یک صورت از آن است.

دو. گذار به تجدد در چارچوب شرایط تاریخی و فکری هر جامعه‌ای و از درون سنت‌های موجود در آن رخ می‌دهد.

سه. این گذار از یک سو نیازمند بهره‌مندی از امکانات درون سنت و از سوی دیگر نیازمند نقادی آن بر اساس پرسش‌های نو و تازه است.

چهار. با توجه به جایگاه فقه در سنت اندیشه اسلامی، بهره بردن از امکانات فقه به همراه نقادی سنت فقهی در پرتو پرسش‌های نو و نیاز‌های جدید گامی لازم و ضروری در گذار به تجدد است.

استاد فیرحی بر اساس این رویکرد کوشید با نگاهی درون فقهی و نقادانه، از امکانات فقه در راستای ارائه الگویی از حکومت که پاسخگوی نیاز‌ها و مسائل دوران کنونی باشد بهره ببرد و برداشتی سازگار با اقتضائات و الزامات دولت مدرن ارائه کند. او این پروژه را در چند مرحله پی گرفت:

در مرحله نخست او با بهره بردن از روش فوکویی کوشید تا پیوند دانش سیاسی مسلمانان با ساختار و روابط قدرت را نشان دهد و وجوه اقتدارگرایانه سنت را به عنوان بازتابی از روابط قدرت در موقعیت خاص تاریخی گذشته تبیین کند.

در مرحله بعد با نگاهی به تاریخ تحول دولت در اسلام، چگونگی شکل گیری دولت مدنی پیامبر و تحول تدریجی آن به نظام‌های استبدادی بررسی کرد. او بر نقش قرار داد و رضایت عمومی در تاسیس دولت مدینه تاکید می‌کرد و دوری از آن را انحراف از سنت پیامبر می‌دانست. او همچنین سیر شکل گیری و تحول نظریه‌های شیعی و اهل سنت در باره نظام سیاسی را تا دوران معاصر مورد بررسی قرارداد.

در ادامه او با توجه به چالش‌های اندیشه سیاسی در دوره معاصر، به بررسی چگونگی عرضه پرسش‌های جدید سیاسی به فقه و پیدایش گرایش‌ها و رویکرد‌های متفاوت پرداخت. او با توجه به تلازم حق و تکلیف در سیاست جدید و تقدم حق بر تکلیف، کوشید در سنت فقهی نیز مبنایی برای طرح چنین دیدگاهی بیابد و برای آن نظریه پردازی کند. در این راستا او منازعات فقه سیاسی در عصر مشروطه مورد بررسی قرار داد و با تأکید بر رویکرد اجتهادی فقهای مشروطه‌خواه، به احیای اندیشه نائینی و زمینه سازی برای نائینی گرایی جدید روی آورد.

در نهایت با تحلیل نظریه‌های مطرح شده در مورد حاکمیت در عصر جمهوری اسلامی کوشید تا بین فقه و دموکراسی پیوند برقرار کند. در این راستا چگونگی توجیه نهاد‌های دموکراسی مدرن همچون تحزب بر پایه رویکرد فقهی را مورد توجه قرارداد. دکتر فیرحی زندگانی کوتاه، اما پربار علمی خود را صرف کاوش «راه سوم» در بین جریان‌های اسلام‌گرا و تجددگرا کرد و در این راه گام‌های بسیاری برداشت. روحش شاد و راهش پررهرو باد.»

انتهای پیام
captcha