به گزارش خبرنگار ایکنا، کرسی «پیوند ظاهر و باطن قرآن با تکیه بر آیات و روایات» امروز، سوم آذرماه، با حضور محمدحسین بیات، مدیر گروه قرآن و حدیث دانشگاه علامه طباطبایی؛ حسین کلباسیاشتری، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و حجتالاسلام والمسلمین مصطفی بروجردی، پژوهشگر قرآنی، برگزار شد. متن سخنان محمدحسین بیات در ادامه میآید؛
در باب قرآن و ابعاد وجودی آن هرچه بگوییم، کم گفتهایم. بحث امروز ما در پیوند ظاهر و باطن قرآن است؛ لذا به سه نکته اساسی در این زمان اندک اشاره میکنم. فیالجمله علمای بزرگ و متفکران جهان اسلام که عارفان و فیلسوفان نامدار اسلامی هستند، بر این باورند که قرآن باطن و ظاهر دارد و این از بدیهیات دین ماست؛ گرچه برخی با این عنوان که قرآن به زبان عربی است، میگویند که قرآن باطن ندارد که البته حرف آنها علمی نیست.
در قرآن کریم چهار آیه اصل است که تصریح دارد، قرآن همین الفاظ ظاهری نیست. در آغاز سوره زخرف آمده است که قرآن را به زبان عربی قرار دادیم؛ یعنی در قالب زبان ریختیم تا مردم در آن تعقل کنند؛ یعنی از طریق الفاظ میتوانند به باطن برسند، اما اصل قرآن امالکتاب است. سپس فرموده «لدینا» یعنی مسئله وحدت صفات ذاتی مطرح است؛ بنابراین قرآن طبق ذیل این آیه، عین ذات خداوند و متصل به صفت حکیم، یعنی سراسر علم و خرد است.
خداوند متعال در آیات 77 به بعد سوره واقعه نیز فرموده است: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ» در واقع قرآن فرموده که هرکسی نمیتواند آن را مس کند؛ یعنی فقط مطهرون که به مکنون قرآن علم دارند میتوانند آن را مس کنند. «مکنون» به اذعان فلاسفه اسلامی قلب حقیقت محمدی و لوح محفوظ است. در آیه 33 سوره احزاب نیز به مطهرون اشاره شده که در رأس آنها پیامبر(ص) و سپس معصومان(ع) هستند. آیه دیگر در آغاز سوره هود است که قرآن را به مرحله اِحکام و تفسیر تقسیم کرده و احکام یعنی مرحله مکنون و تفسیر مرحله الفاظ است. این چهار آیه قرآن را در مرحله امالکتاب قرار داده است.
تعابیر دیگری در قرآن به کار رفته و از جمله فرموده است، این قرآن در امامالمبین یا در کتاب است که با توجه به علم معناشناختی، کتاب در اینجا به معنای الفاظ نیست، بلکه به معنای علم خداوند است. معلوم میشود که علم خداوند که کتاب حقیقی یعنی قرآن است، نازل شده و مرحله نازله آن همان الفاظ است. در قرآن کریم مرحله نزول یعنی از مرحله علم خداوند به مرحله الفاظ نزول کرده و در واقع وجود اعتباری ضعیفترین وجود است. این موضوع بیش از 230 مورد تکرار شده و در آغاز سوره بقره نیز اشاره شده که قرآن از آن مرحله بالا به سمت پیامبر(ص) متنازل شده است. انزال و تنزیل نیز متفاوت هستند. گفته شده که انزال به معنای نزول دفعی و تنزیل به معنای نزول تدریجی است؛ لذا از نظر خود قرآن، قرآن دارای باطن و ظاهر است.
احادیث نیز در این باب که قرآن باطن و ظاهر دارند بسیار هستند. در این زمینه احادیث نبوی راهگشا هستند. پیغمبر اسلام(ص) فرمود که این قرآن مطلع و سرمنشأ است و ظاهر و الفاظ نیز مظاهر مرحله مطلع هستند. امیرمؤمنان(ع) در نهجالبلاغه فرمود: این قرآن تجلی خود خداوند است؛ یعنی وحدت با ذات دارد. امام صادق(ع) یا امام باقر(ع) نیز میفرمایند که قرآن در قالب زبان ظاهر میشود، اما زبان توان درک آن را ندارد. احادیثی که در مورد ظاهر و باطن قرآن آمده دو قسم است و به همین جهت برخی معتقد به ظاهر و باطن و متأسفانه برخی به اشتباه باطن قرآن را انکار کردهاند. قرآن معانی نامتناهی دارد که برای درک باطن آن نیاز به تفسیر معصوم(ع) است. در واقع باطن عرضی و طولی قرآن خارج از مدالیل الفاظ است.
عارفان نیز در این باره سخنانی دارند و از جمله عارف بزرگی همانند مولوی وجود قرآن و حضرت محمد(ص) را نیز به ظاهری و باطنی تقسیم کرده است. وی میگوید آنچه در خاک یثرب خفته است، جسم حضرت محمد(ص) است. در باب قرآن هم فرمود که حرف قرآن ظاهر است و جز خدای بینظیر کسی توان درک آن را ندارد؛ لذا قرآن قائم به ذات حقتعالی است. در این زمینه ابنعربی و قیصری نیز به ظاهر و باطن قرآن اشاره میکنند. قیصری میگوید که قرآن به مرحله باطن و غیرباطن تقسیم میشود و در مرحله مطلع یا باطنِ باطن، قرآن عین ذات خداوند است.
ملاصدرا که در اسفار از فلسفه به سمت عرفان حرکت کرده است نیز درباره ظاهر و باطن قرآن میگوید که قرآن، کلام خدا و هم کتاب خداست؛ برخلاف کتب پیشین که فقط کتاب خدا و در مرحله فرقان هستند، اما قرآن در مرحله جمع است و آن مرحله عندالله و باطن قرآن را فقط خداوند میداند که چیست؟ وی همچنین میگوید: عندالله همان ذات خداست؛ سپس میگوید کسی که میخواهد حقیقت خدا را درک کند باید به مرحله بقای بعد از فنا برسد.
دیدگاه علامه طباطبایی نیز شبیه قیصری، ابن عربی و ملاصدراست، با این تفاوت که میگوید که قرآن تأویل دارد. وی معتقد است که تأویل قرآن همان باطن قرآن است که در تمام قرآن وجود دارد و این تأویل صرفاً مختص به متشابهات نبوده و از مدالیل الفاظ نیست و الفاظ قرآن نازلترین مرحله آن است. سپس علامه به سان دیگران عالمان و فیلسوفان دیدگاه خود را به احادیث متصل میکند.
نتیجهگیری این است که ارتباط ظاهر و باطن قرآن در همین گفتهها معلوم شد که ارتباط ظل و ذیظل است. حقیقت واحده در یک مرتبه، وجود الهی دارد و در واقع ارتباط اینها همانند مرحله عالی و دانی است که البته در مرحله الفاظ ممکن است تضادی وجود داشته باشد، اما در مرحله عالی صرفاً وحدت است.
انتهای پیام