به گزارش ایکنا، مراسم بزرگداشت روز جهانی فلسفه، امروز 10 آذرماه، به همت موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و به صورت مجازی برگزار شد. در این مراسم غلامرضا زکیانی، شهرام پازوکی، سیدمحمود یوسفثانی، آذرخش مکری، حسین شیخرضایی، مهدی معینزاده، اسماعیل علیخانی، علیرضا منجمی، سیداحمد غفاری قرهباغ، محمدجواد اسماعیلی، مسعود زنجانی و امیرحسین خداپرست به ایراد سخن پرداختند. در ادامه صحبتهای امیرحسین خداپرست، عضو گروه فلسفه غرب موسسه حکمت و فلسفه ایران را میخوانید؛
رویکرد قابلیتمحور یک رویکرد نظری هنجاری است که دو ادعا دارد؛ یکی اینکه آزادی افراد در دست یافتن به بهروزی اهمیت اخلاقی دارد و دوم اینکه این آزادی را در قابلیتهای افراد یعنی فرصتهایی که در اختیار آنها برای چگونه زیستن قرار میگیرد، باید دریافت کنیم. دو متفکر مشهور در رویکرد قابلیتمحور پیشگام بودند؛ یکی آمارتیا سن و دیگری مارتا نوسفوم. این رویکرد قابلیتمحور زمینههایی برای کاربرد داشته و در علوم اجتماعی و مطالعات توسعه با تمرکز بر توسعه انسانی و در مباحث رشد اخلاقی کاربرد داشته، اما متفکران دیگری این رویکرد را توسعه داده و آن را با سلامت مرتبط کردهاند.
فایده اول این رویکرد این است که میتوانیم از بهروزی انسانی ارزیابی داشته باشیم. دوم اینکه میتوانیم از تدابیر و تنظیمهای اجتماعی ارزیابی داشته باشیم. این رویکرد کمک میکند سیاستهایی را طراحی کنیم که با معیارهای توسعه انسانی انطابق بیشتری داشته باشد و فایده چهارم اینکه امکان مقایسههای بین شخصی و بین گروهی را فراهم میکند که میتواند همزمان باشد یا میتواند در زمانهای متفاوت باشد.
رویکرد قابلیتمحور، بهروزی انسانی را بر مبنای تحقق قابلیتهای مربوط به چگونه بودن و چطور عمل کردن میسنجد و این رویکرد بدیلی برای دو رویکرد دیگر است؛ یکی رویکردی که معطوف به ابزار دست یافتن به بهروزی است، مثلاً دیدگاههایی که به رویهها تأکید میکنند و به این معنا این رویکرد تأکیدی بر وسایل دستیابی به بهروزی ندارد و بر قابلیتها و کارکردها تأکید میکند و بهروزی را به عنوان یک هدف نهایی، مهمتر از ابزارها تلقی میکند. دیگر اینکه این رویکرد بدیلی برای دیدگاههایی است که در پی تعریف بهروزی هستند و عمدتاً بر وسایل عینی تأکید ندارند، بلکه در پی این هستند که بر مبنای امور انفسی بهروزی و شادکامی را تعریف کنند.
مارتا میگوید کسانی که در اندیشه خود رویکرد قابلیتمحور را پی گرفتهاند، پنج وجه مشترک دارند؛ اولی غایت گرفتن هر فرد است. هر فرد انسانی وسیله نیست، بلکه خودش غایت و هدف نهایی است. دوم تمرکز بر انتخاب و آزادی است و این رویکرد بر انتخابهای افراد تأکید تام دارد و نه بر دستیابی بر اهداف و موفقیتهایی که میتواند حاصل شود. سوم اینکه رویکرد قابلیتمحور قائل به کثرتگرایی در ارزشها است که در نهایت ارزشهایی داریم که اینها بههم قابل تحویل نیستند. این ارزشها به طور خاص هریک شأن مشخصی دارند که نمیشود آنها را در یکدیگر فروکاست یا ادعا کرد که یکی از این ارزشها به معنای مطلق، برتر از بقیه ارزشها است. چهارم اینکه این رویکرد، دغدغه بیعدالتیهای اجتماعی را دارد، لذا از یکسو پای در فلسفه و از سوی دیگر پای در علوم اجتماعی دارد. پنجم اینکه رویکرد قابلیتمحور به وظایف دولت و نحوه حکمرانی توجه خاص دارد و آنها را در تعیین خطمشیها دخیل میداند.
میشود برای این رویکرد چند شاخص برشمرد؛ اول اینکه این رویکرد بر دو امر تأکید دارد؛ یکی بر قابلیتها و دوم بر کارکردها. قابلیتها، آزادیها و فرصتهای واقعی هستند که افراد برای دستیابی به کارکردهایی در اختیار دارند. این کارکردها چطور بودنها و چطور زیستنهای افراد است و قابلیتها آن اموری هستند که ما را مستعد میکنند برای اینکه به کارکردهای خاص دست یابیم. این اندیشه پایه رویکرد قابلیتمحور است.
اندیشه دوم این است که این رویکرد معیاری برای مقایسههای بین شخصی و بین گروهی عرضه میکند که با نظر به قابلیتها است. ما میتوانیم با این رویکرد ببینیم قابلیت شادکامی در یک جامعه چطور در مقایسه با جامعه دیگر قابل ارزیابی است. یا چطور میشود استفاده از منابع را در یک جامعه با جامعه دیگر سنجید. ممکن است منابع در یک جامعه انسانی زیاد باشد، اما آن چیزی که مهم است نحوه استفاده و قابلیت استفاده از این منابع است. بنابراین ممکن است جامعهای حق انحصاری یک ماده را داشته باشد، اما نتواند این ماده طبیعی را استفاده کند.
اندیشه سومی که مطرح است، اندیشه تمایز هدف از وسیله است. در این رویکرد تأکید بر هدف است. البته نهاینکه وسیلهها مهم نیستند، بلکه مهماند، اما معیار خوبی برای مقایسه به دست نمیدهند و چیزی که معیار مناسبتری به دست میدهد، اهداف هستند، چون تفاوتهای فردی و اجتماعی گستردهای وجود دارد که تبدیل وسایل را به قابلیتها و به کارکردها محدود میکند. در جامعهای ممکن است وسایل به نحوی به قابلیتها تبدیل شوند که در جامعه دیگر متفاوت است. تأکید بر اهداف کمک میکند که به مقایسه ارزشهای ذاتی دست بزنیم و نه به مقایسه ارزشهای ابزاری که وسایلی هستند که ما را به اهداف میرسانند.
اما رویکرد قابلیتمحور به پدیدهای توجه دارد که میتوانیم آن را عوامل تبدیل بنامیم که کمک میکنند ما یک منبع را به یک کارکرد تبدیل کنیم. مثلاً ما در پی تحقق کارکرد تحرک هستیم. یک وسیلهای به نام دوچرخه امکانی برای تبدیل منبع به کارکرد به ما میدهد. اگر از این مثال استفاده کنیم متوجه میشویم که این عوامل تبدیل به سه شکل میتوانند باشند؛ یکی عوامل تبدیل شخصی است، مانند سلامت فیزیکی و یا روانی. نوع دیگر از عوامل تبدیل نیز اجتماعی هستند، یعنی چیزی که در دل اجتماع از طریق سلسلهمراتب و ... ایجاد میشود که به گونهای میتوانند دخیل باشند در اینکه چطور یک منبع تبدیل به یک کارکرد شود. نوع سوم نیز عوامل تبدیل محیطی هستند که از جمله عوامل ژئوپولوتیک است. هرچه این عوامل قویتر باشند، امکان تبدیل منبع به کارکرد و امکان قرار گرفتن افراد در موقعیتی که به اهداف خود دست یابند بیشتر میشود.
رویکرد قابلیتمحور، قابلیتهایی را برای دست یافتن به سلامت، قابلیتهای پایه میداند که صرفاً اموری نیستند که به این راجع باشند که مثلاً فرد از داروهای خاصی بهرهمند باشد، بلکه این قابلیتها میتوانند عوامل دیگری را شامل شوند، مثلاً بهرهمندی از زندگی در یک اجتماعی که تنوع فرهنگی را به رسمیت میشناسد یا زندگی در جامعهای که دموکراتیک اداره میشود.
در نتیجه گاهی از یک رویکرد به زندگی خوب انتظار این را داریم که پاسخ قطعی و پاسخ مسلم فوری به ما بدهد، اما رویکرد قابلیتمحور اینطور نیست و ما را در تصمیمگیریهای عاجل و دست یافتن به موفقیتهای فوری کمک نمیکند، اما در درازمدت فهم ما را از مقولاتی که در زندگی خوب دخیل هستند، از جمله سلامت بیشتر میکند و کمک میکند به وجوه مختلف سلامت پی ببریم و بفهمیم سلامت صرفاً به سلامت فیزیکی و جسمانی ما محدود نمیشود، بلکه سلامت جسمانی بخشی از یک کل گستردهتر است که شامل قابلیتهای متنوع ما و آزادی ما در تبدیل آن قابلیتها به کارکردها میشود و میتوان رویکرد قابلیتمحور را با اخلاق فضیلت پیوند داد.
انتهای پیام