به گزارش ایکنا؛ ششمین جلسه از سلسله جلسات تفسیر قرآن شریف لکزایی، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، با محوریت آراء و اندیشههای امام موسی صدر در کتاب «برای زندگی»، شب گذشته، 30 فروردینماه، با محوریت سوره «کافرون» برگزار شد که در ادامه مشروح آن از نظر میگذرد:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ* لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ * وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ».
در مورد شأن نزول سوره کافرون باید گفت: این سوره سخن از گفتوگویی است که میان پیامبر(ص) و مشرکین در میگیرد و آنها پیشنهادی را برای پرستش مشترک خدایان مطرح میکنند، اما رسول خدا(ص) با قاطعیت این پیشنهاد را رد میکند. این تقاضا به نوعی معامله با پیامبر(ص) بود و آن هم پس از ناامیدی از مبارزه سختافزارانه با پیامبر(ص) و ناامیدی از ایجاد ممانعت در گسترش اسلام. این پیشنهاد به تعبیر مثبت صلحطلبانه و به تعبیر منفی سازشکارانه بود که گفتند ای پیامبر(ص) آنچه که تو میپرستی و آنچه ما میپرستیم یک مشترکاتی دارد. البته اینها به خدا ایمان داشتند، اما برای این خدا شرکایی را قائل میشدند که نقطه تمایز اسلام و مشرکین است.
بنابراین، خداوند در این سوره به پیامبر(ص) دستور میدهد که برائت خود را از آیین بتپرستی علنی کند و بگوید به دین آنها گرایش پیدا نمیکند. آیات این سوره هم به نوعی سخن از مأموریت پیامبر(ص) برای برائت از کافران است و دومین بخش از آیات هم تفاوت معبود و شریعت پیامبر(ص) با معبود و آیین کافران است. آنها پیرو آیینی هستند که خود ساختند، اما پیامبر(ص) پیرو آیین و شریعت الهی است. هیچوقت هم معبود پیامبر(ص) و کافران در طول تاریخ یکی نبوده و نخواهد شد.
نکته مهم این است که مشرکین از فعالیتهایی که در راه دعوت پیامبر(ص) ایجاد کرده بودند به نتیجه نرسیدند. آنها در مسیر منع دعوت پیامبر(ص) انواع فشارها را آوردند و حتی پیامبر(ص) را ساحر و مجنون معرفی کردند، اما این کارها پاسخ نداد و البته توطئه لیلةالمبیت هم به وجود آوردند که مشرکین قصد داشتند رسول خدا(ص) را به قتل برسانند. پیامبر(ص) با وجود همه این فشارها فرمودند هیچ پیامبری به اندازه من آزار و اذیت ندید، لذا اینها یک نوع صلح و سازشی را به پیامبر(ص) پیشنهاد میکنند که هم تو خدای ما را بپرست و هم ما خدای تو را میپرستیم و یا یکسال تو خدای ما را بپرست و یکسال ما خدای تو را میپرستیم.
اما پیامبر(ص) این پیشنهاد را رد میکند و یکی از دلایل این عدم پذیرش، تفاوت معبودها است. معبودهای متفاوت، سبکهای زندگی متفاوت را ایجاد میکند. به تعبیر امام موسی صدر معبود رسول خدا(ص) خالق و قوی است، اما معبود کافران ضعیف است و یا معبود پیامبر(ص)، او را به سوی حق و پاکی میخواند اما معبود آنها به باطل فرامیخواند و یا خدای پیامبر(ص) از او حمایت میکند، اما کافران از خدایانشان حمایت میکند لذا این پیشنهاد از نظر پیامبر(ص) یک پیشنهاد مردودی بود. حتی نکات دیگری هم وجود دارد و آن اینکه رسالت پیامبر(ص)، وسیلهای برای رزق و روزی و ... پیامبر(ص) نبود بلکه خود پیامبر(ص) جزئی از این رسالت بود و خودش را فرع آن رسالت قرار میداد، بنابراین در این رسالت، پیامبر(ص) با مشرکین هیچ وجه اشتراک نظری نداشت و این مطلب رد شد.
نکته دیگر این است که بهرغم اینکه آیات صریحاً این اشتراک دیدگاه را در معبود کافران و پیامبر(ص) رد میکند، اما پیامبر(ص) حرف آنها را شنید و با آنها به گفتوگو پرداخت و پیشنهاد آنها را استماع کرد و سپس رد کرد. گفتوگو در این سطح نشان میدهد که گفتوگو از جانب رهبران دینی و شنیدن پیشنهاد امر معمولی است، ولو که با آن پیشنهادها مخالف باشند لذا رهبران دینی نمیتوانند خود را از این مسئله برکنار بدانند و این مسئله به آیه 125 سوره نحل نیز استناد داده شده است که فرمود: «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ».
نکته دیگر، شیوهها و انواع فعالیتهای مشرکین در مبارزه با دعوت پیامبر(ص) در مکه و توطئههای آنان علیه پیامبر(ص) است، اما آنچه روشن است اینکه، فعالیتی که آنها داشتند ثمری نداشت و اینها به این سمت رفتند که پیشنهاد سازشکارانهای ارائه کنند و شأن نزول سوره نیز همین است.
اما آیه: «لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ» دلالت بر حال دارد و الآن را نفی میکند که من چیزی که شما میپرستید را نمیپرستم، ولی آیه: «وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ»، شدت دوام و ثبات استمرار در آینده را نشان میدهد. جمله نخست جملعه فعلیه است، اما این جمله بر آینده و استمرارش تأکید دارد که هیچوقت چنین اتفاقی نیفتاده و نخواهد افتاد اما آیه یک نتیجه تربیتی بسیار مهمی دارد و آن این است که صلح و همزیستی مسالمتآمیز و یا هر مذاکرهای که بین تعدادی وجود داشته باشد که در اینجا گروه کافران بودند و طرف مقابل رسول خدا(ص)، باید اصولی وجود داشته باشد.
ما اصولی داریم که در همزیستی مسالمتآمیز و صلح نباید زیرپا گذاشته شود. اینجا اگر اسلام میآمد و بر معبود خود و «الله» معامله میکرد، چیزی باقی نمیماند، چون «الله» همهچیز اسلام تلقی میشود. بنابراین، این قاعده، یک قاعده مهمی است و یک سنگ بنا برای این است که ما بر اساس یک اصولی مذاکره میکنیم. اصل اساسی و غیر قابل گفتوگو، «الله» تلقی میشود که قابل معامله و مصالحه نیست لذا در مذاکره نباید اصول اساسی پایمال شود.
نکته دیگر خود آیه ششم است که میفرماید: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ». امام موسی صدر اشاره نکردهاند اما بر اساس آنچه در تفاسیر مطرح شده، برخلاف آنچه که برخی از مفسرین و یا دیگران گفتهاند،آیه به این معناست که پیامبر(ص) هرگز به دین آنها گرایش پیدا نمیکند و اینجا بحث اختیار و آزادی انتخاب میان دو دین نیست، بلکه برخلاف آنچه گفته شده، این آیه یعنی پیامبر(ص) هرگز به دین آنان گرایش پیدا نمیکند و آنان هم دعوت حق را نمیپذیرند. علامه طباطبایی هم میگویند آیه دلالت بر آزادی انتخاب دین ندارد که هر کس خواست شرک را انتخاب کند و یا به پیامبر(ص) دستور دهد به دین مشرکین کاری نداشته باشد. البته افراد میتوانند هرکدام خواستند را انتخاب کنند، اما شرک پذیرفتهشده نیست، لذا پیامبر(ص) هیچوقت به دین مشرکین گرایش پیدا نمیکند.
انتهای پیام