به گزارش ایکنا؛ نهمین همایش بینالمللی «فلسفه دین معاصر» امروز، 9 خردادماه با سخنرانی جمعی از پژوهشگران و اندیشوران به صورت مجازی برگزار شد. زینب سالاری، دانشآموخته و پژوهشگر فلسفه دین در این همایش با موضوع «تحلیل مفهومی و تولید محتوا در فلسفۀ دین تحلیلی: مورد یوجین ناگازاوا و لیندا زگزبسکی» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
بحثی که پیشرو دارم این است که دو نوع واکنش انتقادی در قبال فلسفه دین تحلیلی را مطرح میکنم و به دسته دوم انتقادات جواب میدهم. براساس یک تقسیمبندی مشهور، فلسفه دین به تحلیلی و قارهای تقسیم میشود. عموماً یکسری نقدهایی در ادبیات داخل و خارج ایران داریم که به حوزه تحلیلی در فلسفه دین مطرح میشود و یک دسته از نقدها نیز شدیدتر هستند و این افراد میگویند فلسفه دین تحلیلی، یک رویکرد نظری است و چون به دور از زیست عینی مومنین و مناسک دینی است، ناتوان از شناخت و تحلیل جامع این پدیده؛ یعنی دین است. دسته دوم افراد که یک مقدار همدلانهتر هستند، فلسفه تحلیلی را در سطح روششناسی مفید میدانند و میگویند در نهایت نمیتوانیم انتظار داشته باشیم در این حوزه محتوای ژرفی تولید شود و این حوزه برای روشهای مرسومی که از آن استفاده میکند، مانند استدلالهای منطقی مفید است، اما محتوای ژرف فلسفی را ندارد.
میخواهم به دسته دوم نقدها که ادعا میکنند در فلسفه دین تولید محتوا صورت نمیگیرد، پاسخ دهم. از طرفی معتقدم روششناسی خیلی مهم است، اما اینکه روششناسی چطور به تولید محتوا میانجامد را بر اساس دیدگاه لیندا زگزبسکی توضیح میدهم. لیندا زگزبسکی در ایران مشهور است و کتاب فضائل ذهنش در ایران چاپ شده و حوزه جذابی است که بحثهای معرفتشناسی و فضیلت را باهم تلفیق کرده و یکسری محتواهای بدیع و بکر را در اخلاق و معرفتشناسی دارد. ایشان میگوید مفاهیم معرفتشناسی بار اخلاقی دارند و با مسئولیت معرفتی و ... مواجه هستیم، اما عموماً این رویکردهای معرفتشناسی اگر در اخلاق مطالعه شدند، براساس رویکردهای عملمحور بودهاند که تبعات سویههای اخلاقی اعمال را مطالعه میکنند و این در حالی است که اگر با تمرکز بر ساحت شناختی فاعل اخلاقی و خصائص درونی آن پیش برویم، به نتیجه میرسیم که از آن غفلت شده است.
ایشان میگوید این خلأ را با اخلاق فضیلت در معرفتشناسی و اهتمام به مفهوم فضیلتهای فکری میتوانیم رفع کنیم و میتوان گفت جانمایه کلامشان این است که باید شیوههای تولید باور که مسئله اصلی در معرفتشناسی است را بیاوریم و در سلوک اخلافی مطالعه کنیم و میگوید این شیوه کمک میکند که خیلی از مفاهیم را بازتعریف کنیم و به خیلی از معضلات پایخ دهیم.
اما برای اینکه نشان دهیم مواجهه ما چطور میتواند دقیق باشد، باید حوزههای مختلف را تفکیک کنیم و ببینیم این متفکر چه سیر استدلالی را داشته و نوآوری او چطور بوده است. هر چقدر که این مسائل را دقیقتر مطرح کنیم، کار آموزش را کیفی کردهایم. آثار لیندا زگزبسکی زیاد است، اما باید اینها را با یک نگاه دقیق بنگریم. برای نمونه یک دستهبندی کردهام که چه نوآوریهایی داشته است. مهمترین آن معرفتشناسی فضیلت است. بحثهای مربوط به فضائل با افرادی وارد معرفتشناسی شده، اما اینکه به صورت مشخص یک حوزهای تحت عنوان معرفتشناسی فضیلت داشتنه باشیم، به لیندا زگزبسکی برمیگردد. نخستین تلاش جامع در راستای بهره جستن از اخلاق فضیلت در معرفتشناسی پروژه لیندا زگزبسکی است.
مسئله بعدی بحث مفهوم فضیلت فکری است. وقتی ادبیات آن را بررسی میکنیم میبینیم هندبوکهایی که تحت این عنوان نوشته شده و مجموعه کتب و ... ، به همین بحثهای لیندا زگزبسکی برمیگردد و ایشان با تبیین جالبی که از این فضائل دارد، بحثهای زیادی را مطرح کرده است. میگوید اینها صورتهایی از فضیلتهای اخلاقی هستند، اما از سوی دیگر، نخستین مؤلفه هنجاری باور، معرفت نیز به شمار میآید و موجه بودن معرفت در گرو ارتباط آن با فضیلتهای فکری است. از طرفی ادعا میکند فضیلت فکری، هیچ هدفی بهتر از رسیدن به معرفت ندارد و میبینیم چطور سویههای اخلاقی و معرفتی فضائل را تحلیل میکند و از این ارتباط برای غنیتر کردن مفاهیم بهره میبرد.
در معرفتشناسی این بحث مطرح است که تمرکز بر باور موجه و معرفتی است و از چیزی مانند فهم و حکمت غفلت شده است و این بحثهای لیندا زگزبسکی زمینه مناسبی شده است و خودش نیز از این زمینه بهره برده و سعی کرده این مفاهیم را غنا ببخشد. یک نوآوری دیگر، تقویت رویکرد مسئولیتپذیرانه است. عموما بحثهایی که با فضیلت عجین هستند، رویکردهای اعتمادگرایانه است، اما ایشان یک رویکرد جدیدی را تحت عنوان مسئولیتپذیرانه مطرح کرده که تولید محتوای مهمی است. یک مسئله مهمتر، تبیین نظریه فضیلت است و اگر قرار باشد با فضیلت کار کنیم، باید یک تئوری داشته باشیم و ببینیم فضیلت را چطور تعریف و دستهبندی میکنیم و کار ایشان از جمله تلاشهای مهم در این زمینه است که این مفهوم فضیلت را با در نظر گرفتن ابعاد انگیزشی مطرح کند و اینکه فضیلت میتواند از جنبه اعتمادگرایانه در معرفتشناسی مطرح باشد که به انگیزههای مورد بحثش اعتماد داشته باشیم که تلفیق جالبی از ابعاد درونی و بیرونی است که میتواند نزاعهای بحثهای درونگرایانه و برونگرایانه را جواب دهد.
نکته دیگر، توجه به بنیادهای اجتماعی معرفت است؛ چون فضیلتها عموما از سنخ مسائل اجتماعی هستند که در جوامع کسب میشوند و توجه به فضائل میتواند این خلأ را پُر کند و ایشان میگوید فضیلت با صدق نیز در ارتباط است و میتوانیم فضائل را خصلتهایی بدانیم که افرادی که در جستوجوی صدق هستند، از آنها بهرهمندند.
تأثیرات دیدگاه وی نیز خود میتواند دلیلی باشد بر اینکه چقدر از آثار ایشان محتوا تولید شده که فلسفی هستند. همچنین بازنگری در اهداف محوری معرفتشناسی صورت گرفته و بحث دیگر اینکه لیندا زگزبسکی بیشتر دیدگاهش را از فضیلت ارسطو گرفته و موجب شده به سنتهای دیگری در عهد باستان نیز توجه شود. یک نکته دیگر نسبتهای جالبی است که بین معرفتشناسی فضیلت و معرفتشناسی فمینیستی وجود دارد و یا حتی مطالعه موردی فضیلتهای دیگر که از جمله فروتنی است که تحلیل دقیقی داشتهاند که بسترش را این بحثها فراهم کرده است.
اما در اینجا باید به نظرات یوجین ناگازاوا بپردازم که فیلسوف دین جوانی است که آثار بسیاری دارد و قلمش بسیار آموزنده است. ادعای وی این است که میگوید برهان وجودی، مبنای اصلیاش الهیات موجود کامل است و میگوید تمام مباحث اصلی در مورد وجود و ماهیت خدا در فلسفه دین مبتنی بر این شکل از الهیات است و در این الهیات، برهان وجود جایگاه کلیدی دارد، اما خیلی هم این برهان مورد انتقاد بوده است و سعی دارد رویکرد جدیدی ارائه دهد و تغییراتی ایجاد کند و نکته مهمش این است که میگوید در این برهان وجودی وقتی میخواهیم برتری موجود متافیزیکی را مطرح کنیم این را با توصیفات مطرح میکنیم که خدا عالم است و ... ، اما میگوید به جای خدای مطلق و با صفات مطلق، از مفهوم خدای مَکسیمال یا اعلی استفاده کنیم و میگوید این خدا موجودی است که در بردارنده عظیمترین مجموعهای از صفات است.
چیزی که شایع است تمرکز بر یکسری محتواها است و در مورد برخی محتواها تمرکز میکنند و وقتی بحث جدیتر شود، به مقایسهها میرسیم، اما چیزی که فلسفه دین تحلیلی برای ما روشن کرده و آموزنده بوده، این است که درهم تنیدگی بین محتوا و روش وجود دارد و هیچکدام بدون دیگری بهدرستی شناخته نمیشود و محتوای اندیشهای یک فیلسوف را بدون درک روش او نمیتوانیم بفهمیم.
انتهای پیام