به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «الگوی تربیت سیاسی در قرآن کریم» امروز سهشنبه 29 فروردین از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
رضا عیسینیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید:
برای تربیت سیاسی به صورت کلی الگوهای مختلفی وجود دارد. یکی از الگوها خیالپردازانه منفعل است که در آن دانش مربی با واقعیت اجتماعی سازگار نیست بلکه فراتر از واقعیتهای اجتماعی است اما فرد نمیتواند این واقعیت را با قوانین سازگار کند و بتواند جهان خارج را تغییر دهد بنابراین به انفعال و خیالپردازی میپردازد. اسم الگوی دیگر را واقعگرایانه گداشتهام که شخص به این مطلب آگاهی دارد که در راهبری مردم با یک شقاق میان خود و جهان خارج مواجه خواهد بود و در واقع نوعی عدم پذیرش را در وهله اول مشاهده و آن را پذیرش میکند اما به این هم باور دارد که رفع این فاصله و شقاق امکانپذیر است لذا تلاش میکند با تفهیم و تحکیم باورها بتواند به تحقق آن الگو نائل شود. در این الگو هیچ وقت راهبر، مربی یا هدایتکننده، خودش را جای شخص تربیتشونده نمینشاند. بنده بیشتر این الگو را میپذیرم و اعتقادم بر این است که الگوی تربیت سیاسی قرآن و انبیا(ع) همین مدل است.
نکته دیگر درباره ضرورت تربیت سیاسی و عناصر آن است. درباره ضرورت باید گفت تربیت امری لازم و ضروری است و از آن مهمتر، تربیت باید بر پایه یک الگو قرار بگیرد. این امر می تواند مهمتر از خود تربیت باشد. تربیت محدود به زمان و مکان خاصی نیست و تاریخ انقضاء ندارد بلکه انسان تا آخر عمر نیاز به تربیت دارد و به همین دلیل، تربیت به عنوان یک نیاز دیروز و امروز بشر در گذر زمان به شکلهای مختلفی اعمال شده و اعمال گوناگونی از تربیت جسمانی، اخلاقی، روانی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ... را به خود گرفته است.
الگوی تربیت سیاسی انبیا(ع) را بنده با ویژگیهایی میشناسم و معرفی میکنم. اولین ویژگی تربیت سیاسی آنها استقلال هویتی است، دومین مورد آزادی در انتخاب راه منوط به آگاهی، سوم رها نکردن در دنیای ظلمانی و آشنایی با آفات راه، چهارم توجه دادن به فطرت به عنوان مهمترین عامل در تربیت سیاسی انسان است که انبیا(ع) آن را دنبال کردهاند. در زمینه توجه به فطرت اصولی کلیدی فطرت، عقلانیت، عدالت، اختیار و مسئولیت وجود دارد. البته در نهایت خود کنشگر است که باید راه راست را انتخاب کند یا راه غیرمستقیم. لذا الگوی تربیت سیاسی انبیاء(ع) صرفاً یک الگوی ذهنی و حتی بیرونی و عینی و فردی نیست بلکه الگوی تربیت سیاسی انبیا(ع)، رویکردی ترکیبی است که سالکیت کنشگر را در پی دارد.
چهار مولفه نیز برای الگوی نظری تربیت سیاسی انبیاء(ع) وجود دارد که شامل رویکرد، اصول، گستره و حدود هستند. از حیث رویکردی، رویکرد آنها این است که تربیت برای فضیلتمحوری تربیتشدگان باشد و مثلا معتقدند اگر خانواده سالم داشته باشیم جامعه سالم را هم خواهیم داشت و این نشانه فضیلتمحوری است. همچنین میخواهند آمادگی لازم برای حضور در جامعه سالم را ایجاد کنند. در بحث اصول حاکم بر تربیت سیاسی انبیاء(ع) میتوانیم به موارد زیادی اشاره کنیم که از جمله آنها توجه به شایستگیهای سیاسی برای مشارکت و عمل آزادانه و آگاهانه به اضافه مدیریت زندگی فردی است. اصل گزینش سنتهای اجتماعی در بستر فرهنگ اصیل، تأکید بر قانونمندی و قانونمداری، تأکید بر اصل پذیرش ولایت الهی، استبدادستیزی و تأکید بر ظلمستیزی و ظلمناپذیری و خروج از خودکامگی و تأکید بر اصول مشترک انسانی و دینی، از دیگر اصول حاکم بر تربیت سیاسی انبیاء(ع) هستند.
همچنین در زمینه گستره باید گفت که این تربیت سیاسی، در جامعه انجام میشود و در خلأ صورت نمیگیرد. یکی دیگر از خصوصیات گستره در زمینه تبعیت از قانون الهی و احترام به ارزشهای الهی است. در زمینه قلمرو تربیت سیاسی در قرآن، رواداری، تساهل، تسامح و درک و فهم اجتماعی است که در تربیت سیاسی بسیار مهم است مثلاً آنجا که به حضرت نوح(ع) گفته میشود چرا پیروان تو پابرهنه هستند و به بیان دیگر در هفت آسمان یک ستاره ندارند اما آن حضرت علیه آنها شمشیر نمیکشد بلکه میگوید شما استدلال خود را بیاورید تا من هم بیاورم. این نشان دهنده منطق استدلال در تربیت انبیاء(ع) است.
مورد دیگر در زمینه ساحت تربیت سیاسی است که باید گفت این امر ناظر به رشد و تقویت مرتبه قابل قبولی از جنبه دینی در وجود آموزش گیرندگان و تربیتشوندگان است. یکی دیگر از ساحتهای تربیت سیاسی انبیاء این است که دنبال این هستند که همه تدابیر برای تربیت شونده به منظور ارتقای ایمان آنها و البته آن هم به صورت اختیاری باشد. همچنین تربیتشوندگان، دخیل در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی هستند و در واقع به عنوان نیروی ذخیره استفاده نمیشوند بلکه آموزش آنها باعث میشود از شهروندی منفعل به سمت شهروندی فعال و آگاه بروند.
معتقدم سرشت سیاست، عمل است که باید منجر به خیر شود اما مسئله این است که از چه راهی می توان به خیر رسید؟ وقتی سرشت سیاست را عمل به خیر اجتماعی در نظر بگیریم بنابراین هم در شناخت خیر و چگونگی عمل، نیاز به تفکر، اندیشیدن و تربیت داریم و در دستگاه فکری اسلامی و مخصوصا شیعی، دین و مخصوصا تربیت حتما باید توسط انبیا(ع) اتفاق بیفتد یعنی انبیا محور تربیت سیاسی و اخلاقمحوری، تزکیهمحوری و فطرتمحوری هستند و مدل تربیت سیاسی آنها خطی نیست بلکه تکاملی است.
همچنین حجتالاسلام والمسلمین سیدسجاد آل غفور، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه می خوانید:
ما قرآن را به عنوان مهمترین منبع معرفتی خود میشناسیم و سعی میکنیم وقتی به قرآن مراجعه کنیم بیشتر برای تیمم و تبرک باشد اما میتوانیم قرآن را به عنوان منبعی در نظر بگیریم که میتواند مشکلات زمانه ما را هم برطرف کند. کتابی با عنوان تفسیر معاصرانه قرآن وجود دارد که سؤال اصلی آن، این است که قرآن بیشتر از گذشته یاد کرده و نکاتی هم درباره آینده بیان میکند اما مسئله این است که چگونه مشکل زمانه را با استفاده از قرآن کریم حل کنیم و آیا اساسا این امر امکانپذیر است یا باید معصومی باشد که این مشکلات را برطرف کرد؟
مسئله دیگر انتخاب و فهم مسئله است. مهمترین کاری که محقق انجام میدهد انتخاب مسئله است اما یکی از سؤالات اصلی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم این است که آیا نظام جمهوری اسلامی ایران در چهل سال گذشته توانسته کارگزاران و شهروندانی را تربیت کند که به اهداف و شعارهای خود برسد یا خیر؟ معتقدم نقصانهایی وجود دارد و تربیت سیاسی در این چهل ساله مورد اغفال قرار گرفته است.
وقتی هم به تاریخ و مخصوصا دوران تمدن اسلامی نگاه میکنیم افرادی همانند هارون الرشید که بعضا با عنوان افرادی ظالم از آنها یاد میکنیم افرادی را برای تربیت حاکمان بعدی خود انتخاب میکرد. حتی سؤال وجود دارد که چرا حکومت صفویه بعد از شاه عباس یا افشاریه بعد از نادر نتوانستند به اقتدار خود ادامه دهند؟ علت این بود که به تربیت حاکمان برای بعد از خود و حتی تربیت سیاسی مردم توجه نداشتند.
انتهای پیام