در گفتار پیشین گفتیم: ممکن است برخی اشکالها در مورد تقیه شیخ طوسی در بغداد به ذهن برسد و تعدادی از آنها را بیان کردم. اشکال دیگری که ممکن است به ذهن برسد این است که در زیارت عاشورا میخوانیم: «اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنوامیه و ابن آکلة الأکباد اللعین بن اللعین»؛ در این عبارت «ابن آکله الاکباد» مورد لعن قرار گرفته است.
در اینجا ممکن است تصور شود که مراد از «ابن آکله الاکباد» معاویه باشد که فرزند هند جگرخوار بوده است. سپس این اشکال پیدا شود که اگر معاویه مورد تقیه شیخ طوسی بوده، چگونه نفرین بر «ابن آکله الاکباد» که مراد از آن معاویه است در همان نسخه نقاش رازی در زیارت عاشورا وجود دارد؟
در پاسخ عرض میکنم: گرچه عبارت «ابن آکله الاکباد» به ظاهر منطبق بر معاویه است؛ اما مراد از آن «یزیدبن معاویه» علیهم االلعنه است؛ در این عبارت ممکن نیست مراد از «ابن اکله الاکباد» معاویه باشد؛ زیرا در ابتدای عبارت میخوانیم: «اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنوامیه»؛ امروز، روزی است که بنیامیه به آن تبرک جستند؛ یعنی بنیامیه و ابن اکله الاکباد به روز عاشورا تبرک جستند؛ بنابراین، این تبرک جستن مرتبط با روز عاشوراست و روشن است که بعد از عاشورا آن روز را مبارک دانستند نه قبل از عاشورا؛ درحالیکه معاویه در سال 60 هجری از دنیا رفت و تبرک جستن به روز عاشورا بهوسیله او معنا ندارد؛ بنابراین مراد از این عبارت، یزید است که نوه آکله الاکباد است. در عرف عربی فراوان از «نوه» به «ابن و فرزند» یاد میشود.
اگر کسی اشکال کند: گفتید مراد از «ابن آکله الاکباد» یزید است؛ پس مراد از «اللعین بن اللعین» باید یزید پسر معاویه باشد؛ در اینصورت در این عبارت معاویه لعن شده است و با تقیه شیخ طوسی در زیارت عاشورا هماهنگ نیست.
در پاسخ عرض میکنم: در اینجا میتوان گفت: مراد از «اللعین بن اللعین» یزید، پسر معاویه نیست تا اشکال وارد شود؛ بلکه مراد یزید، فرزند ابوسفیان است؛ یعنی در این عبارت، یزید به پدر بزرگش ابوسفیان منتسب شده است. یزید هم نوه آکله الاکباد است و هم نوه ابوسفیان؛ بنابراین هیچ اشکالی متوجه شیخ طوسی و تقیه او نیست.
اشکال دیگر اما این است که گفتهاند: عبارت «اللهم خص انت اول ظالم...» اشکال ادبی دارد؛ زیرا ابتدا از خدا میخواهیم یک، اولی که نکره و نامشخص است را بهشکل خاص مورد لعن قرار دهد؛ سپس درخواست لعن میکنیم برای «الثانی و الثالث و الرابع» که معرفه و شناخته شدهاند. از نظر ادبی درست نیست که چند اسم معرفه به یک اسم نکره عطف بشود.
در پاسخ عرض میکنم: خدا میرزا ابوالفضل طهرانی را رحمت کند ، ایشان در کتاب ارزشمند «شفاء الصدور فی شرح زیاره العاشور» عبارت پایانی زیارت عاشورا را اینگونه بیان کرده است: «اللهم خص انت اول ظالم»؛ خدایا اولین ستمگر را از رحمت خودت دور کن؛ و نفرین به او را در نخستین مرحله آغاز کن؛ سپس دومی را در دومین مرحله و به همین شکل ادامه مییابد تا از خداوند میخواهیم یزید را در مرحلۀ پنجم از رحمت خویش دور کند. در این عبارت، «الثانی» عطف به «اول ظالم» است، نه عطف به «اولا» تا اشکال پیدا شود. در این عبارت «اولاً» مفعول فیه است؛ یعنی در حقیقت عبارت این گونه بوده است: «اللهم خص انت اول ظالم باللعن منی و ابدأ به اولاً و الثانی ثانیاً و الثالث ثالثاً ...»؛ در اینجا کلمات نکره ظرف و مفعول فیه است و «الثانی» و «الثالث» عطف به «اول ظالم» شدهاند؛ بنابراین در این عبارت هیچ اشکال ادبی وجود ندارد.
اشکال دیگری که ممکن است مطرح شود این است که احتمال دارد نقاش رازی خودش از روی تقیه عبارات پایانی زیارت عاشورا را حذف کرده و این حذفها ارتباطی با شیخ طوسی نداشته باشد.
بنده در مورد این اشکال در کتاب «زیارت عاشورا از آغاز تا امروز» بیان کردهام که نقاش رازی در جایی در مصباح المتهجد بعد از نام یزید بن معاویه نوشته است: «علیهما لعنه الله و غضبه»؛ درحالیکه در نسخههای فراوان مصباح المتهجد این تعبیر را بعد از نام یزید بن معاویه در آنجا نمیبینیم. این را بنده در خلال کتاب توضیح دادهام که نقاش رازی این عبارت را به مصباح المتهجد افزوده است.
از این موارد فراوان داریم که کاتبان پس از نام برخی افراد، «علیهالرحمه»، «علیهالسلام» یا «علیهاللعنه» و مانند آنها را میافزودند. وقتی نقاش رازی خودش این عبارت را به این کتاب افزوده، چگونه ممکن است از روی تقیه عبارتهای پایانی زیارت عاشورا را حذف کرده باشد؟
اشکالات بر تقیه شیخ طوسی را تقدیم کردم. انشاالله در گفتارهای آینده، مطالب دیگری را عرض خواهم کرد.
انتهای پیام