کد خبر: 4315076
تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۴۰۴ - ۰۰:۲۰
خانواده؛ محور زندگی و آگاهی/ 3

نقش خانواده در ایجاد انگیزه و امید در زندگی نوجوانان

فرهنگ خانوادگی زمانی زیبا و اثرگذار است که اعضای آن از «من بودن» به «ما شدن» رسیده باشند. یعنی روح جمعی در خانواده شکل گرفته باشد؛ جایی که دیگر من و تو معنا ندارد، بلکه «ما» معنا پیدا می‌کند.

شیوا مقدم

در دنیای پرشتاب و پیچیده امروز، خانواده به عنوان کانون آرامش و پایگاه اصلی تربیت، با چالش‌ها و فرصت‌های بی‌شماری روبرو است. نقش خانواده در شکل‌دهی به شخصیت، تأمین سلامت روان و ایجاد یک جامعه پویا بر کسی پوشیده نیست. اما چگونه می‌توان این نهاد مقدس را در برابر طوفان‌های فکری و فرهنگی این عصر، استحکام بخشید و بر غنای آن افزود؟

مؤسسه خانواده اسلامی و تربیت معنوی «خاتم» در همکاری با خبرگزاری ایکنا با باور به اینکه خانواده اسلامی، سنگ بنای تمدن نوین اسلامی است، مجموعه‌ای ارزشمند از درس گفتارهای تخصصی را با عنوان «خانواده؛ محور زندگی و آگاهی» تولید کرده است.

در این سلسله گفتارهای آموزشی، اساتید و صاحب‌نظران برجسته به بررسی ژرف‌ترین مباحث در حوزه‌های سلامت روان، تربیت نوجوان، تحکیم بنیان خانواده و سواد رسانه‌ای و ... خواهند پرداخت. با ما در این سفر معرفتی همراه شوید تا بیاموزیم چگونه می‌توان خانواده را به کانونی امن، پرنشاط و پایدار برای پرورش نسل فردا تبدیل کرد.

شیوا مقدم، پژوهشگر حوزه خانواده در سومین قسمت از مجموعه آموزشی «خانواده؛ محور زندگی و آگاهی» به موضوع «ایجاد انگیزه و امید به زندگی در نوجوانان» پرداخته است که در ادامه با هم می‌بینیم و می‌خوانیم.

امروز در خدمت شما هستیم با موضوعی مهم و سرنوشت‌ساز؛ ایجاد انگیزه و امید در زندگی نوجوانان. نوجوانان در مسیر رشد خود با نهادها و گروه‌های مختلفی در ارتباط‌ هستند؛ از جمله گروه همسالان، شبکه‌های اجتماعی و خانواده. هر یک از این عوامل تأثیر ویژه‌ای بر شکل‌گیری شخصیت و رفتار نوجوان دارند؛ اما در میان همه این نهادها، امروز می‌خواهیم به نقش خانواده در ایجاد انگیزه، امید و پویایی در نوجوانان بپردازیم.

هر خانواده‌ای دارای یک فرهنگ است، فرهنگی که روح حاکم بر روابط اعضای خانواده را تشکیل می‌دهد. این فرهنگ باورها و ارزش‌های خانواده را می‌سازد و براساس همین باورهاست که روابط خانوادگی شکل می‌گیرند و اصول رفتاری اعضا تدوین می‌شود.

فرهنگ خانوادگی زمانی زیبا و اثرگذار است که اعضای آن از «من بودن» به «ما شدن» رسیده باشند. یعنی روح جمعی در خانواده شکل گرفته باشد؛ جایی که دیگر من و تو معنا ندارد، بلکه «ما» معنا پیدا می‌کند. در چنین خانواده‌ای خوشی هر فرد در گرو خوشی دیگران است و پیشرفت هر عضو، پیشرفت جمع محسوب می‌شود.

تحقیقات جدید نشان می‌دهد که با وجود گسترش فضای مجازی و رسانه‌ها، هنوز هم خانواده مؤثرترین نهاد در تربیت و رفتار نوجوانان است. اما این تأثیرگذاری زمانی شکل می‌گیرد که خانواده دارای اصول، ساختار و فرهنگ مشخصی باشد.

یک خانواده‌ اثرگذار باید دارای اصول روشن و نوشته‌شده باشد؛ قوانینی که همه اعضا از آن آگاه‌ هستند و براساس آن رفتار می‌کنند. اهداف مشخصی داشته باشد؛ اینکه این خانواده قرار است به چه سمتی حرکت کند، چه خدماتی به جامعه ارائه دهد و چه نوع فرزندانی تربیت کند و مهمتر از همه خانواده باید محیطی امن، با ثبات و امیدآفرین باشد.

چنین خانواده‌ای است که می‌تواند در نوجوان انگیزه، احساس ارزشمندی و امید به آینده را زنده نگه دارد. فراموش نکنیم که هیچ تمدنی بر پایه‌ی خانواده فروپاشیده شکل نمی‌گیرد. هیچ نهاد اجتماعی نمی‌تواند جایگزین نقش خانواده در تربیت و رشد انسان شود. خانواده رکن اساسی هر جامعه و زیربنای شکل‌گیری نسل‌های آینده است. پس اگر می‌خواهیم جامعه‌ای سرشار از امید، انگیزه و پیشرفت داشته باشیم، باید خانواده‌هایمان را مستحکم، آگاه و امیدآفرین بسازیم.

اصول اساسی خانواده

گفتیم که اصولی بر خانواده حاکم است؛ اصولی که بنیان و رکن اساسی یک خانواده سالم و مؤثر را شکل می‌دهد. اما این اصول اولیه و اساسی خانواده چیست؟ خانواده قرار است نهادی باشد که اعضای آن با یکدیگر روراست، مهربان و صمیمی باشند. در آن آغوشی باز برای استقبال از یکدیگر وجود داشته باشد و عشق، بی‌قید و شرط جریان داشته باشد. فضای این خانواده باید سرشار از معنویت باشد؛ چراکه معنویت، پیوند دل‌ها را عمیق‌تر می‌کند.

وجود گسترش فضای مجازی و رسانه‌ها، هنوز هم خانواده مؤثرترین نهاد در تربیت و رفتار نوجوانان است. اما این تأثیرگذاری زمانی شکل می‌گیرد که خانواده دارای اصول، ساختار و فرهنگ مشخصی باشد

این‌ها اصول اساسی خانواده هستند. تمام فرزندان باید بدانند که ما در خانواده‌ خود به این اصول پایبندیم. زمانی که فرزندان ببینند والدینشان به اصول خانوادگی خود پایبند هستند، این پایبندی برای آن‌ها ارزشمند می‌شود، به قانون احترام می‌گذارند و خود نیز قانون‌مدار می‌شوند.

اما هنگامی که فرزندان بزرگ‌تر می‌شوند، آن‌ها نیز برای خود اصولی، روش‌هایی و اهدافی دارند. در این مرحله، خانواده زمانی موفق است که بتواند اصول اساسی خود را با اهداف و ارزش‌های فرزندان همسو و همگن کند.در سطح جامعه نیز چنین است. 

در جامعه با دو نوع فرهنگ روبه‌رو هستیم: فرهنگ رسمی که از قوانین و سیاست‌های ما نشئت می‌گیرد و فرهنگ عمومی که میان مردم جاری و ساری است. جامعه‌ای موفق و منسجم است که این دو فرهنگ به یکدیگر نزدیک باشند. خانواده نیز همین‌گونه است. باید در خانواده، با فرزندان خود گفت‌وگو کنیم، گفت و شنود داشته باشیم، اهداف و خواسته‌های آنان را بشنویم و اصول و قوانین خود را نیز برایشان توضیح دهیم.

فرزندان ما برای خود اصولی دارند؛ از جمله زمان ورود و خروج از خانه، نوع ارتباط با دوستان، نحوه‌ حضور در شبکه‌های اجتماعی و بسیاری از مسائل دیگر که برایشان اهمیت دارد. در مقابل، والدین نیز براساس تجربه و مسئولیت خود، قوانینی دارند. باید هر دو طرف دیدگاه‌ها و قوانین خود را مطرح کنند و در یک فضای آرام و محترمانه، به نقاط مشترک برسند.

خانواده زمانی موفق است که اصول اساسی والدین با اهداف و ارزش‌های فرزندان هم‌جهت باشد. همان‌گونه که در جامعه، سیاست‌گذاران باید فرهنگ رسمی و غیررسمی را به هم نزدیک کنند تا جامعه‌ای پایدار داشته باشیم، در خانواده نیز والدین باید با گفت‌وگو، همدلی و پذیرش، اصول خود را با قوانین فرزندان همگن کنند.

هر اندازه که میان والدین و فرزندان در این زمینه‌ها شکاف و فاصله ایجاد شود، انسجام خانواده کاهش می‌یابد. اما خانواده‌ای منسجم است که بتواند این اصول را به هم نزدیک کند. اگر رفتار ما براساس قوانین و اهداف خانواده باشد، در خانواده اخلاق‌مداری و اخلاق‌سالاری شکل می‌گیرد. در چنین فضایی، فرزندان احساس امنیت، اعتماد و آرامش خواهند کرد و می‌دانند که می‌توانند بر خانواده‌ خود تکیه کنند؛ زیرا خانواده‌ای که به اصول و قوانین خود باور دارد، برای فرزندانش ارزشمند و تکیه‌گاه واقعی است.

عشق خالصانه در خانواده

عشق خالصانه و بی‌قید و شرط نیز قوانینی دارد. پذیرش فرزندان به جای رد کردن آن‌ها، درک کردنشان به جای داوری و همکاری به جای سلطه و کنترل، از اصول این عشق است. باید به یاد داشته باشیم که برای درک شدن، ابتدا باید درک کنیم.

باید فرزندانمان را با تمام ویژگی‌هایشان بدون هیچ قید و شرطی دوست بداریم و به آنان عشق بورزیم؛ چراکه این عشق، به آن‌ها احساس امنیت می‌بخشد. البته عشق و پذیرش به معنای چشم‌پوشی از خطاها و غفلت از رفتارهای نادرست نیست، بلکه تمرکز ما باید بر ارزش‌های ذاتی و نهان فرزندانمان باشد. پسر من بسیار مهربان است. دختر من بسیار ایثارگر و با درک است.

این مهربانی و همراهی با دوستانش ممکن است گاهی سبب شود در گفتن «نه» دچار دشواری شود. اما تمرکز بر همین ارزش‌های درونی و گفت‌وگو درباره‌ آن‌ها، سبب می‌شود فرزندان نیز به ارزش‌های درونی خود توجه کنند و به‌تدریج از رفتارهای نادرست فاصله گیرند. 

باید فرزندانمان را با تمام ویژگی‌هایشان بدون هیچ قید و شرطی دوست بداریم و به آنان عشق بورزیم؛ چراکه این عشق، به آن‌ها احساس امنیت می‌بخشد

خانواده باید درک کند که پذیرش فرزندان، منشأ امنیت روانی آن‌هاست. زمانی که ما در نقش داور یا قاضی با فرزند خود سخن می‌گوییم، باید بدانیم که سخنانمان هرگز مورد پذیرش او قرار نمی‌گیرد. فرزندان از ما قضاوت نمی‌خواهند؛ آن‌ها درک و توجه می‌خواهند. درک شدن، نخستین نشانه توجه است و هر انسانی در زندگی خود به توجه نیاز دارد. فرزندان ما نیز عشق می‌خواهند، توجه می‌خواهند، و این عشق و توجه می‌تواند برای آنان امنیت و آرامش به ارمغان آورد.

بیایید چراغ راهنمای فرزندانمان باشیم. فرزندان باید بدانند که خانواده، اولویت نخست ماست. گرچه ممکن است شاغل باشیم یا در جلسات مختلف حضور داشته باشیم، اما باید به فرزندان خود اطمینان دهیم که همیشه در دسترس آنان هستیم. هر زمان با ما تماس می‌گیرند، پاسخگو باشیم. اگر در جلسه‌ای هستیم، به آنان اطلاع دهیم که در زمان مناسب حتماً با تو گفت‌وگو خواهم کرد و به صحبت‌هایت گوش خواهم داد. این رفتار، برای فرزندان ما احساس امنیت ایجاد می‌کند.

می‌دانم که خانواده قوانینی دارد، اما در عین حال باید فرزندان بدانند که ما در هر زمان که بخواهند، در کنارشان هستیم. وقتی آن‌ها بدانند خانواده اولویت نخست ماست، در دلشان امید، انگیزه و آرامش شکل می‌گیرد. خانواده‌ای که سرشار از عشق باشد و فرزندان در آن عشق دریافت کنند، بی‌تردید به خانواده وابسته‌تر و دل‌بسته‌تر خواهند شد.

اما باید توجه کنیم که هر یک از فرزندان بر اساس سن و ویژگی‌های شخصیتی خود، نوع خاصی از عشق را نیاز دارند. هر کودک یا نوجوان ویژگی‌های خاص خود را دارد و باید براساس همان ویژگی‌های سنی و عاطفی با او رفتار کنیم. همچنین، لازم است برای هر یک از فرزندان، خلوت‌های جداگانه و گفت‌وگوهای اختصاصی داشته باشیم، خلوت مادر با دختر، مادر با پسر، پدر با دختر، و پدر با پسر.

همچنین، همسران نیز باید اوقاتی را برای گفت‌وگوی دو نفره با یکدیگر در نظر بگیرند. گردش‌های خانوادگی بسیار مهم‌ هستند، اما در کنار آن، لازم است گاهی دو نفره و خصوصی برای یکدیگر وقت بگذاریم. من با فرزندانم به‌صورت جداگانه و همسرم نیز با هر یک از فرزندان به‌صورت جداگانه گفت‌وگو داشته باشیم.

گاهی ممکن است فرزندان برخی مسائل را راحت‌تر با مادر در میان بگذارند و گاهی ارتباط بهتری با پدر برقرار کنند. بنابراین، داشتن این خلوت‌های اختصاصی، گفت‌وگوهای دو نفره و حتی صرف یک وعده شام یا ناهار جداگانه می‌تواند تأثیری عمیق بر روابط خانوادگی بگذارد. چنین برنامه‌هایی باعث می‌شود فرزندانمان زندگی شاد، امن و پرمحبتی را تجربه کنند.

حق تقدم کارهای مهم در زندگی

یکی از موارد بسیار مهم در زندگی، تشخیص و رعایت حق تقدم کارهای مهم است. در خانواده‌ من، در زندگی من و در جهان من چه چیزی اهمیت بیشتری دارد؟ اولویت من چیست؟ کارم؟ تحصیلم؟ یا خانواده‌ام؟ بی‌تردید همه این‌ها مهم‌ هستند، اما اولویت‌بندی کردن میان آن‌ها نقشی حیاتی دارد.

لازم است برای هر یک از فرزندان، خلوت‌های جداگانه و گفت‌وگوهای اختصاصی داشته باشیم، خلوت مادر با دختر، مادر با پسر، پدر با دختر، و پدر با پسر

با توجه به جایگاه اساسی و ارزشمند خانواده در جامعه و جهان باید گفت اولویت نخست همه‌ی ما، خانواده‌ی ماست. زمانی که بحث اولویت مطرح می‌شود، لازم است برای نشان دادن این اولویت، کارکردها و نشانه‌هایی عینی در زندگی خود ایجاد کنیم. یکی از مهمترین این نشانه‌ها این است که هفته‌ای یک‌بار حتماً همه‌ اعضای خانواده در کنار یکدیگر جمع شوند.

درست است که خانواده به‌طور معمول در کنار هم زندگی می‌کند، اما تعیین زمانی خاص در هفته، برای دورهمی خانوادگی، اهمیت ویژه‌ای دارد. در این زمان مشخص، همه‌ اعضای خانواده باید بدانند که حضور در این جمع خانوادگی یک اصل است و هیچ چیز نباید جای آن را بگیرد.

مسئله‌ دوم، داشتن خلوت‌های جداگانه میان والدین و فرزندان است. شام‌های خانوادگی و دورهمی‌های منظم، برای ایجاد امنیت، امید و انسجام در خانواده نقشی اساسی دارند. پرداختن به آداب، رسوم و سنت‌های خانوادگی نیز از دیگر عوامل مهم در تقویت پیوندهای عاطفی خانواده است. این سنت‌ها که ریشه در فرهنگ ملی و مذهبی ما دارند، همواره با دورهمی‌های صمیمی و مناسبت‌های دینی همراه بوده‌اند. 

در این گردهمایی‌ها اعضای خانواده در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، تقسیم کار می‌کنند، فرزندان در انجام کارها مشارکت دارند و از این طریق احساس اهمیت و تعلق می‌کنند. در چنین فضاهایی، فرزندان مهارت‌های اجتماعی را می‌آموزند و این دورهمی‌ها زمینه‌ساز امید، نشاط و انسجام خانوادگی خواهند بود.

موضوع مهم دیگر، خلوت‌های اختصاصی خانوادگی است. ضروری است والدین برای گفت‌وگو و ارتباط مؤثر با فرزندان، برنامه‌ریزی هدفمند داشته باشند. مادر و دختر، مادر و پسر، پدر و دختر، پدر و پسر؛ هر یک باید زمانی ویژه برای گفت‌وگو، گردش یا تفریح دو نفره داشته باشند. همچنین، همسران نیز باید برای خود خلوت‌های آرام و زمان‌های دو نفره در نظر بگیرند.

چنین برنامه‌ریزی‌هایی موجب می‌شود خانواده‌ای مستحکم، بانشاط و پویا داشته باشیم؛ خانواده‌ای که اعضایش در کنار یکدیگر احساس خوشبختی، امنیت و همدلی می‌کنند. خانواده‌ای که دارای فرهنگی زیبا و مستحکم باشد، خانواده‌ای است که نشاط اعضا از نشاط یکدیگر سرچشمه می‌گیرد.

خانواده، یک واحد منسجم است و اگر یکی از اعضا احساس رضایت و آرامش داشته باشد، این احساس در سراسر خانواده جاری می‌شود، و برعکس، اگر عضوی دچار نارضایتی باشد، این نارضایتی در کل خانواده تأثیر می‌گذارد.

باید به یاد داشته باشیم که هیچ‌ کدام از ما کامل نیستیم، من کامل نیستم، همسرم کامل نیست و فرزندانم نیز کامل نیستند. ما در کنار هم قرار گرفته‌ایم تا یکدیگر را کامل کنیم و با همراهی هم رشد کنیم. نقاط ضعف و قوت ما، در کنار هم، امنیت‌آفرین هستند. ممکن است در زمینه‌ای ضعف داشته باشم، اما همسرم در همان زمینه قوی است. وقتی کنار هم قرار می‌گیریم، نقاط قوت و ضعف یکدیگر را جبران می‌کنیم و همین تکامل متقابل، عامل رشد و تعالی خانواده می‌شود.

انتهای پیام
نویسنده:
مجتبی افشار
captcha