
به گزارش خبرنگار ایکنا، کنفرانس بین المللی «ماجرای فکر فلسفی در اندیشههای غلامحسین ابراهیمی دینانی» به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با حضور اندیشمندان، فیلسوفان و پژوهشگران ایرانی و بینالمللی، روزهای ششم و هفتم دیماه برگزار شد. این کنفرانس با هدف بررسی روشمند میراث فلسفی و فکری استاد دینانی و تحلیل جایگاه او در تداوم و تحول تفکر فلسفی معاصر ایران و جهان اسلام شکل گرفت.
با توجه به تنوع رویکردها و گستره موضوعاتی که سخنرانان این نشست درباره اندیشه و آثار دکتر دینانی مطرح کردند، خبرنگار ایکنا در قالب سلسله گزارشهایی، به بازتاب و پوشش مباحث ارائهشده در این کنفرانس پرداخته است.
محیای فلسفی؛ عمومیسازی مسئولانه تفکر فلسفی در جامعه ایران
در ادامه نشست بهمن اکبری، استاد دانشگاه با محوریت تبیین کلانپروژه فکری و فلسفی دکتر دینانی سخنرانی کرد و گفت: پروژه فکری این مرد بزرگ را میتوان در یک جمله کوتاه خلاصه کرد. او هم نمادی از سنت بزرگ فلسفی اسلامی است و هم اندیشمندی که از حوزههای علمیه در تفسیر قرآن، فقه اسلامی، اصول فقه و قواعد فقه بهرهها برده و در آستان فلسفه، به میزبانی بزرگمردان و اندیشهورزان نشسته است.

اکبری افزود: دینانی فلسفه را دوباره بازخوانی کرد و پس از آنکه در سیر تحولات وجودی خود با فلسفه معاصر و فلسفه غرب آشنا شد، بیآنکه سنت فلسفی خود را کنار بگذارد، به همآوایی با فلسفه معاصر دست یافت. او فلسفه را برای فلسفه نیاموخت، بلکه فلسفه و فلسفهورزی را برای زیست انسان معاصر به میدان آورد.
وی ادامه داد: این پروژه را میتوان در چارچوب «اسفار» و سیرها و تحولات چهارگانهای که در عرفان نیز مطرح است تفسیر کرد. به نظر من، این مرد بزرگ الهی که هم حکمت متعالیه را به حقیقت دریافته و هم تفسیر مشائی و اشراقی را بهدرستی دریافت کرده است، امروز در «سفر زمین» قرار دارد؛ سیر فیالخلق معالحق بالحق. از همینروست که سخنان او بر دل مردم مینشیند و وقتی در قاب تلویزیون و رسانه ملی ظاهر میشود، با مردمی سخن میگوید که نیازمند شنیدن چنین پیامهایی هستند.
این پژوهشگر فلسفه سیاسی با تأکید بر جایگاه دینانی در اندیشه ایرانی تصریح کرد: دینانی در کلانپروژه اندیشهورزی فلسفی ما، دارای یک دستگاه فکری منسجم است؛ دستگاهی که سنت و میراث گذشته را بهخوبی دریافته و از خلال دریافت سنت، به معاصرت رسیده است. او اصالت، معاصرت و تجدد را با یکدیگر درآمیخته است.
اکبری غلامحسین ابراهیمی دینانی را یکی از مهمترین حلقههای پیوند میان حکمت اسلامی و نیازهای فکری انسان معاصر دانست و گفت: پروژه او نه صرفاً روایت تاریخ فلسفه است و نه شرح متون کلاسیک، بلکه احیای تفکر در جهان امروز است. احیایی که بر سه ستون استوار است: نخست، پرسشگری فلسفی بهمثابه جوهر انسان؛ دوم، عقلانیت ایرانی ـ اسلامی بهمثابه راه رهایی؛ و سوم، گفتوگو بهمثابه شیوه زیستن جمعی.
وی افزود: مقالهای که ارائه کردهام، با صورتبندی کلانپروژه فکری دینانی در چهار محور «فلسفه برای زندگی»، «بازسازی تاریخ فلسفه اسلامی»، «روششناسی و امکان گفتوگو» و «نسبت فلسفه با جامعه ایرانی» نشان میدهد که چرا باید دینانی را یکی از چهرههای مرکزی عقلگرایی در جهان اسلام و از معماران نو زایش فلسفی ایران دانست.
اکبری با اشاره به اینکه مسئلهای که دینانی در نیمقرن تدریس و تفکر خود دنبال کرده، صرفاً فلسفه به معنای فلسفیدن نبوده است، گفت: تلاش دکتر دینانی امکان اندیشیدن در جهانی بوده که در آن، مکانیزمهای رسانهای، ایدئولوژیهای سیاسی و سبکهای زیست مصرفمحور میل به تفکر را تضعیف کردهاند. پرسش مشهور او «فلسفه به چه درد من میخورد؟» صرفاً یک پرسش آموزشی نیست، بلکه بیانیهای هستیشناختی و دعوتی به بازگشت انسان به تفکر است.

وی تأکید کرد: از این منظر، دینانی را باید در سطح یک پروژه تمدنی خواند، نه صرفاً یک مدرس موفق یا مفسر سنت فلسفی. او سه کار بزرگ را بهخوبی انجام داده است: بازخوانی فلسفه اسلامی در افق عقل معاصر، ایجاد پیوند میان سنت و جهان امروز، و عمومیسازی مسئولانه تفکر فلسفی در جامعه ایران.
اکبری در بخش پایانی سخنان خود با اشاره به مفهوم «محیای فلسفی» گفت: ما یک «حیات فلسفی» داریم و یک «محیای فلسفی». حیات به خودِ زندگی اشاره دارد، اما محیا به نوع و گونه زیست. دینانی از خلال فاصله گرفتن از تظاهر به مکتبسازی و با همنوایی با جامعه، از محیای فلسفی سخن گفته و به مردم آموخته است که میتوان زیستی جمعی داشت و در عین حال فلسفی زندگی کرد.
وی با اشاره به شرایط معاصر ایران و نیاز به بازسازی روایت آینده، گفت: امروز فلسفه باید روایت آینده را به زبان حقیقت برای نسل جوان و جامعه معاصر ما بازخوانی کند. در اینجاست که نقش دینانی و دینانیها زنده میشود؛ زیرا انسانها با روایت زندهاند و آنگونه هستند که میاندیشند.
اندیشه دینانی امکان گفتوگوی تازهای میان عرفان، زبان و مطالعات اجتماعی میگشاید
در ادامه نشست، رضا ملایی دکتری فلسفه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم با تمرکز بر نسبت زبان، عرفان و مطالعات اجتماعی سخنرانی کرد و کوشید امکان گفتوگویی نو میان سنت فلسفی ـ عرفانی ایرانی و مطالعات اجتماعی معاصر را ترسیم کند.
وی در آغاز سخنان خود با قدردانی از اساتید حاضر گفت: بحث من ناظر به پیوند میان زبان و مطالعات اجتماعی است؛ پیوندی که تلاش دارم آن را در افق اندیشه و آثار استاد دینانی ترسیم کنم. اساس کار من، امکان گفتوگو با مطالعات اجتماعی از منظر یک سنت فلسفی بومی است؛ یا شاید دقیقتر بتوان گفت، سنتی عرفانی که به فلسفه صورتبندی شده است.
ملایی سپس سخنان خود را در سه بخش سامان داد: نخست، زبانیشدن فلسفه و مطالعات اجتماعی؛ دوم، ساحت سخن در آثار استاد دینانی؛ و سوم، امکان متفاوت گفتوگو با مطالعات اجتماعی.
وی با اشاره به تحولات فلسفه در دوران مدرن گفت: فلسفه در سیر تاریخی خود، از کاویدن هستی به معرفت و از کاویدن معرفت به سوی زبان چرخیده است. از آن پس، زبان بهمثابه عنصری تعیینکننده در نظام اندیشه، روش اندیشیدن، خلق معانی و حتی ساخت واقعیت هستی تلقی شد. در این نگاه، زبان نه صرفاً ابزار، بلکه ساختهدهنده هستی و اندیشه، بهویژه در ساحت اجتماعی آن، معرفی شد.

ملایی با توضیح این که این رویکرد در تفکر قرن بیستم اروپا در قالب جریانهای گوناگون انگلیسی، آلمانی و فرانسوی بروز یافته،گفت: از تحلیل زبانی ویتگنشتاین در انگلستان، تا پدیدارشناسی هایدگر در آلمان، و ساختارگرایی سوسور در فرانسه، هر یک از این رویکردها بازتابهایی جدی در مطالعات اجتماعی یافتند و در تبیین مفاهیمی همچون سوژه و ابژه، گفتمان، نماد، اسطوره، کنش و ساختار به کار گرفته شدند.
وی افزود: دیدگاه تحلیلی ویتگنشتاین از طریق اندیشمندانی همچون پیتر وینچ وارد مطالعات اجتماعی شد، نگاه پدیدارشناسانه هایدگر در اندیشههای ساختشکنانه ادامه یافت و دیدگاه فرانسوی از طریق ساختارگرایی و پساساختارگرایی، بهویژه در آثار متفکرانی چون رولان بارت، ژاک لاکان و میشل فوکو، حضوری گسترده در مطالعات اجتماعی پیدا کرد. نتیجه این روند، زبانیشدن بخش وسیعی از مطالعات اجتماعی، از جامعهشناسی گرفته تا مطالعات فرهنگی، ارتباطات و نقد ادبی بود.
ملایی در بخش دوم سخنان خود به تحولات فلسفی در ایران پرداخت و گفت: در دهههای آغازین قرن چهاردهم شمسی، بحثهای معرفتشناختی در دو روایت فلسفی و جامعهشناختی در ایران شکل گرفت. ترجمه آثاری چون «گفتار در روش» دکارت و تألیف «سیر حکمت در اروپا» زمینه طرح روایتی معرفتشناسانه از فلسفه غرب را فراهم کرد و همزمان، گسترش اندیشه اجتماعی مدرن و جامعهشناسی معرفت مارکسی، بر اجتماعیبودن معرفت تأکید گذاشت.
وی ادامه داد: در این فضا، علامه طباطبایی با ارائه خوانشی بومی از مباحث معرفتشناختی، نقش مهمی در تکامل فلسفه در ایران ایفا کرد. اثر «اصول فلسفه و روش رئالیسم»، بهویژه مقاله ششم آن، یکی از دستاوردهای مهم این رویکرد است. اگر علامه طباطبایی با چرخش زبانی فلسفه و بازتابهای آن در مطالعات اجتماعی مواجه میشد، احتمالاً همان کاری را میکرد که در برابر چرخشهای معرفتشناختی انجام داد؛ یعنی ارائه قرائتی بومی از فلسفه زبان.
ملایی با بیان اینکه ایران در دهههای اخیر با موجی از ترجمه فلسفههای زبانیشده و مطالعات اجتماعی متأثر از آن، بهویژه در قالب پساساختارگرایی، مواجه بوده است، گفت: این وضعیت، ماجرای فکر فلسفی در ایران را به سوی مرحلهای جدید سوق داده و مسئله نظریه بومی زبان را به مسئلهای مرکزی تبدیل کرده است.
سه روایت بومی از زبان در فلسفه ایران
وی سپس به سه روایت اصلی در تلاش برای ارائه نظریه بومی زبان در ایران اشاره کرد: روایت نخست، روایتی برخاسته از اصول فقه است که با بهرهگیری از تحلیلهای ادبی و استعاره، تلاش دارد بنیانی زبانی برای عقل عملی، اخلاق و سیاست فراهم آورد؛ مسیری که با علامه طباطبایی آغاز شد و توسط پیروان او ادامه یافت. روایت دوم، روایتی است که با بازگشت به فارابی و احیای آثار او، بهویژه رساله «الحروف»، در پی استخراج نظریهای زبانی با قابلیت گفتوگو با اندیشه اجتماعی مدرن است و اما روایت سوم، روایتی متفاوت است که نه متضاد، بلکه متمایز از دو روایت پیشین است.
ساحت سخن دینانی و امکان عرفانی
ملایی با تأکید بر جایگاه روایت سوم اظهار کرد: ساحت سخن در آثار استاد دینانی بخشی از گفتوگوهای زبانی ایران در مواجهه با فلسفههای زبانی مدرن است، با این تفاوت که در این روایت، خوانشی عرفانی از زبان ارائه میشود و روش تأویلی برای فهم معانی نهفته آن به کار گرفته میشود.

وی افزود: چه در زبان عامه و زندگی روزمره مردم و چه در زبان خاص فیلسوفان و جامعهشناسان، فهم لایههای پنهان زبان بدون نگرش ژرف عرفانی ممکن نیست. همانگونه که مفاهیمی چون «من»، «دیگری» یا «سوژه» در فلسفه و جامعهشناسی، بهشدت استعاریاند و بدون چنین نگرشی بهدرستی گشوده نمیشوند.
ملایی در پایان تأکید کرد: روایت استاد دینانی از ساحت سخن، ما را به عرفان ابنعربی بازمیگرداند؛ عرفانی که با فلسفه صدرایی صورتبندی شده و امکان گفتوگو با مطالعات اجتماعی زبانیشده مدرن را از پایگاه عرفانی فراهم میآورد. این امکان میتواند فهمی عمیقتر از زبان روزمره، زبان فلسفی و زبان جامعهشناختی ارائه دهد و افقهای تازهای پیشروی ماجرای فکر فلسفی در ایران بگشاید.
انتهای پیام