به گزارش ایکنا؛ دومین نشست تخصصی واکاوی عملکرد دانشکده های الهیات و معارف اسلامی در ایران، امروز، ۲۵ شهریورماه، به صورت مجازی برگزار شد و فروغ پارسا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست با موضوع «چگونگی رشتهها و گرایشهای دانشکدههای الهیات و معارف اسلامی در آینده» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
در سال 1344 در تهران، دانشکده معقول و منقول به دانشکده الهیات تغییر نام داد و همگام با تغییرات در تهران، در سال 1337، در مشهد نیز تغییراتی رخ داد و در دانشگاه فردوسی مشهد دانشکده معقول و منقول را داشتیم که با دو رشته فلسفه و فقه توسعه پیدا کرد. در سالها بعد نیز گروههای آموزشی دیگری به آن اضافه شدند. پیدایی گرایشهای مختلف دانشکدهها بعد از انقلاب اسلامی، از سال 1362 شمسی آغاز شد. براساس مصوبات وزارت علوم، از سال 1365 شاهد تأسیس پنج گرایش در دانشکدههای الهیات بودیم که عبارت از فقه و مبانی حقوق، فلسفه و کلام، علوم قرآنی و حدیث، تاریخ و تمدن ملل اسلامی و ادیان و عرفان تطبیقی بودند. روند گسترش دانشکدههای الهیات و رشتههای مرتبط با آن در دانشگاههای مختلف ایران، از آن زمان تا امروز رو به افزایش است. علاوه بر دانشگاههای دولتی، دانشگاه آزاد اسلامی و چند دانشگاه غیرانتفاعی نیز در شهرهای مختلف اقدام به تأسیس دانشکدههای الهیات کردند.
هر ساله شاهدیم شمار زیادی دانشجو در رشتههای مختلف الهیات جذب شدهاند و در مقاطع مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تحصیل میکنند. این روند به نوبه خود امر مهمی است و در حین این توسعه، شاهد آن بودیم که فعالیتهای آموزشی و پژوهشی ارزشمندی خلق شده و این روند گسترش به نوبه خود مبارک و بیانگر علاقه جمعی به الهیات است. افزایش کمی دانشجویان و پایاننامهها نیز در شمار نقاط قوت دانشکدههای الهیات است.
در عین حال ناگزیر هستیم این تحول را آسیبشناسی کنیم؛ یعنی برای اینکه به تحول برسیم و بتوانیم دست به اصلاح و ارتقای وضعیت دانشکدههای الهیات بزنیم، باید آسیبشناسی را مد نظر قرار دهیم. در هر یک از پنج گرایش دانشکدههای الهیات که بیشتر هم شدهاند، با رشتههای مطالعات تفسیری و یا مطالعات حدیثی مواجه بودیم و در هریک از این گرایشها، سرفصلهای مشخصی از جانب وزارت علوم تدارک دیده شده است.
باید اعلام کنیم که آن سرفصلها حتماً نیاز به اصلاح و ارتقا دارد. بعد از گذشت چهار دهه از تغییر و تحولاتی که در دانشکده الهیات در دوران پس از انقلاب اسلامی صورت گرفته، به نظر میرسد باز هم نیاز داریم که گرایشهای مختلف در دانشکدههای الهیات را با توجه به شاخصهای مختلفی که نیاز به بررسی بیشتر دارد، مورد بازنگری قرار دهیم.
مطلبی که در بحث رشتههای مختلف دانشکدههای الهیات قابل توجه است اینکه پیش از این فارغالتحصیلان مقاطع مختلف رشته الهیات در سالهای پیش از شکلگیری گرایشهای مختلف، با موضوعات و مسائل موجود در حوزه الهیات، معارف و عقاید آشنا بودند و با توجه به سطح دروس این رشته، مهارت استفاده از متون تخصصی الهیات و توانایی حل برخی از شبهات الهیاتی را نیز دارا بودند.
این در حالی است که بعد از گرایشی شدن دانشکده الهیات و ایجاد گرایشهای مختلف در این رشته، دانشجویان در گرایش مربوط به خودشان آموزش میبینند و با دیگر مباحث الهیات بیگانه هستند. مباحث فلسفی و کلامی مربوط به توحید، نبوت و برهانهای اعتقادی اصلاً مورد توجه دانشجویان گرایشهای مختلف دیگر نیست. در گرایشهای خود نیز ما با این مسئله مواجهیم که سرفصلهای تخصصی نیز کمبودهایی را دارند.
دانشجویان ما با میراث سنتی رشته خودشان آشنایی ندارند. همچنین از سوی دیگر با تحولات مختلفی که در رشته ما در جهان معاصر رخ داده است، نیز بیگانه هستند. سرفصلها به گونهای تهیه شده است که دانشجویان ما نه از مباحث سنتی و پیشینه عمیقی که در سنت دانشوری وجود دارد میتوانند اطلاع حاصل کنند و نه اینکه میتوانند با بحثهای روزآمد آشنا باشند. بحث عدم توجه به روششناسی و عدم اطلاع از آن نیز یکی از اشکالاتی است که در هریک از گرایشهای این رشته وجود دارد.
تصور میکنم راهکار موفق جهت حل معضلات در رشتههای الهیات، توسعه رویکردهای میانرشتهای است. اگرچه در سال 1365 یعنی نزدیک به چهار دهه قبل تغییر و تحولاتی در نظام دانشکدههای الهیات ایجاد کردیم، ولی امروز بعد از چهار دهه باید با توجه به سرعت پیشرفت علم و تحولاتی که در تاریخ علم پیش آمده است، به سمت این برویم که باز هم بازنگری داشته باشیم.
اگر به طبقهبندی علوم در سطح جهانی ملاحظهای داشته باشیم، میفهمیم که امروزه مطالعات میانرشتهای اهمیت زیادی دارد. اگرچه از اواسط سده هفده به سمت تخصصی شدن علوم حرکت کردیم و دنیا به سمت تخصصی شدن علوم حرکت کرد، ولی در حوالی سده بیست تقریباً همه دانشگاههای دنیا به سمت وحدتگرایی علمی و مطالعات میانرشتهای رفتند و رویکرد میانرشتهای از اوایل سده بیست در پی اندیشه وحدتگرایی علمی و مقاومت در برابر تخصصی شدن علوم در برخی از دانشمندان غربی شکل گرفت و در بسیاری از دانشمندان، مطالعات میانرشتهای در آموزش و پژوهش به کار گرفته شده است.
این مطالعات نوعی فعالیت پژوهشی است که با هدف شناخت و فهم دقیق یک پدیده و مسئله پیچیده که خارج از ظرفیت یک رشته تخصصی است انجام میشود. در این مطالعه، روشها، بینشها، ابزار و فنونی از یک یا چند رشته با هم ادغام میشوند و به سمت حل مشکلات موجود در آن مسئله میروند. مسائل و مباحث الهیاتی در دنیای امروز از ابهاماتی رنج میبرد که هیچکدام از گرایشهای دانشکدههای الهیاتی به تنهایی قادر به مطالعه و تبیین این ابهامات نیستند.
در هر یک از گرایشهای نیاز داریم که از رویکرد میانرشتهای استفاده کنیم. این رویکرد در رشتههای دانشگاهی از سویی مشکل مباحث مختلف الهیات اسلامی را رفع میکند و از سویی بین گرایشهای مختلف با توجه به هدفشان انسجام ایجاد میکند. ما در بررسی گرایشهای مختلف رشته الهیات با این مسئله مواجهیم که به هیچ روی از مطالعات میانرشتهای استفاده نشده است.
با مسائل پیچیدهای در حوزه الهیات مواجه هستیم که فقط با یک گرایش خاص قادر به پاسخگویی به آنها نیستیم؛ لذا راهکار بنده برای آینده رشتههای مختلف دانشکدههای الهیات رفتن به سمت مطالعات میانرشتهای است. به اعتقاد من پیش از گرایشی شدن، در دانشکدههای مختلف با رویکرد چندرشتگی مواجه بودیم که شاید آن رویکرد چندرشتگی برای فضای علمی امروزی مناسبتر بود، اما باز هم تأکید میکنم که اگر بخواهیم روزآمد باشیم و بخواهیم الهیات روزآمدی داشته باشیم، بهترین و مناسبترین رویکرد، رویکرد مطالعات میانرشتهای است.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام