از هر طرف که رفتم جز حیرتم نیفزود
کد خبر: 3923909
تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۶
به بهانه انتشار کتاب «عصر حیرت»؛

از هر طرف که رفتم جز حیرتم نیفزود

همه ما می‌دانیم در صد و پنجاه سال گذشته، گیر ما سر مفهوم مدرنیته است. البته که همه چیز تغییر کرده است. زبان عوض شده، مناسبات اجتماعی و سیاسی تغییر کرده و افکار به شدت عوض شده است. آن چیزی که اسمش مدرنیته است، به هر حال بر فرهنگ عالم غالب آمده است. حالا هر چه هست، چند جور با مدرنیته برخورد کرده‌ایم.

به گزارش ایکنا، رسول جعفريان، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران و رئیس کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران در صفحه اینستاگرام خود به بهانه انتشار کتاب «عصر حیرت» نوشته مهدی نصیری یادداشتی منتشر کرده است. که بخشی از آن را با هم می‌خوانیم:

همه ما می‌دانیم در صد و پنجاه سال گذشته، گیر ما سر مفهوم مدرنیته است. البته که همه چیز تغییر کرده است. زبان عوض شده، مناسبات اجتماعی و سیاسی تغییر کرده و افکار بشدت عوض شده است. آن چیزی که اسمش مدرنیته است، به هر حال بر فرهنگ عالم غالب آمده است. حالا هر چه هست، چند جور با مدرنیته برخورد کرده‌ایم.

عده‌ای از اساس آن را الحاد دانسته و خوب و بدش یعنی همه چیزش را خلاف دین و شرع و زیست مومنانه ـ به اصطلاح روز ـ می‌دانند. مهم‌ترین تئوریسین این اندیشه همین شیخ فضل الله نوری است که بار‌ها این‌ها را گفته است و از سرتاپای غرب را نجس می‌داند و دقیقا هم می‌فهمد که چه می‌گوید. او شاهد است که با آمدن تجدد، چگونه باور‌ها تغییر کرده و نگاه‌ها به دین، متفاوت شده است. موقعیت روحانیت، متزلزل شده، و سخن برابری و آزادی به میان می‌آید.

عده دیگری در برخورد با غرب، فلسفی برخورد کردند و تفکر مدرن را بد دانستند. حالا یا مخالف فرهنگ شرقی دانستند، یا اساسا متفاوت با فلسفه‌های معنوی بشر دانستند و یا … و گفتند غرب، یک هویت فلسفی معارض و متفاوت با دین دارد و همه اصطلاحات، لغات، فلسفه، علم و همه چیزش مظهری از مظاهر مدرنیته و ظاهرگرایانه است. الهام بخش اینها، فلسفه‌های غربی و حتی آدم‌های غربی بودند که نیاز به اسم بردن از آن‌ها نیست. این اندیشه در ایران، برای خود مردانی یافت که سخت کوش بودند، بسیاری را تربیت کردند و توانستند در شرایط مساعد افکار خود را که همراهی با انقلاب و آرمان‌های او علیه غرب بود، نشر دهند.

عده‌ای ضمن آن که نیم نگاهی به بُعد فلسفی غرب داشتند، بیشتر به مظاهر غرب نگریستند و آن‌ها را معارض با اسلام و اخلاق انسانی دانستند. مثال‌ها از جنگ جهانی و فساد و تباهی آوردند. غرب را فاضلابی دانستند که جذابیت دارد و جوانان ما را از دختر و پسر اسیر خود کرده است. از غربزدگی گفتند و آن را نکوهیدند. پهلوی اول و دوم آن قدر گند کاشته بودند که این‌ها بسادگی بتوانند مثال بزنند و فضا را علیه آن بشورانند. اما راه خلاصی چه بود؟ بازگشت به خویش، یا فرهنگ ملی، یا اسلام، و به هر حال امید دادن به این که می‌شود جایگزینی یافت.

و، اما در این میان، عده‌ای به تدریج مقهور ارزش‌های فلسفی و سیاسی و اجتماعی غرب شدند. این‌ها نگاه عمل گرایانه داشتند و می‌دیدند که دیر بجنبند، همه چیز از دست خواهد رفت و از دنیا بیشتر عقب خواهند افتاد. مشروطه را پدید آوردند.

انتهای پیام
captcha