کد خبر: 3202534
تاریخ انتشار : ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۶
محمد خندان:

ساخت تمدن اسلامی منوط به ساخت عالم اسلامی است

گروه اندیشه: بررسی ارتباط اقتضائات تکنولوژی و تمدن اسلامی در مدرسه تمدن اسلامی مورد بررسی قرار گرفت.


به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، در دومین کارگاه تاریخ و فلسفه تکنولوژی که به همت موسسه مطالعاتی تمدن اسلامی برگزار شد، محمد خندان اظهار کرد: باید درنظر داشت تکنولوژی یک بعد از عالم است و برای ساخت تمدن اسلامی ابتدا بایستی عالم اسلامی ساخت. عالم اسلامی مقدم بر همه چیزهاست. 



در این نشست مباحثی همچون رابطه فلسفه با شعر و زبان، دوره گذار انسان از فلسفه به عقل، تفاوت حقیقت در تخنه و تکنولوژی و اقتضائات تکنولوژی و ارتباط آن با تمدن اسلامی نیز توسط خندان مورد بررسی قرار گرفت.

گفتنی است محمد خندان پیش‌تر مقالاتی از قبیل جایگاه مطالعه در تهذیب اخلاق از نظرگاه محیی الدین ابن عربی را نگاشته و استعلا در تفکر هایدگر را ترجمه کرده است.

خندان در ابتدای این کارگاه گفت: در رابطه فلسفه با زبان شعر و الهام بایستی بگویم، فلسفه همیشه مدعی بوده که یگانه سخن معتبر معقول است و بنابراین تنها سخن برهانی است و سایر انواع سخن اعم از شعر و خطابه یا مبتنی بر خیال‌اند یا جزء مشهورات‌اند و بهره‌ای از حقیقت ندارند. جدال فیلسوفان و شاعران در یونان بسیار دیده شده اما در قرن ۲۰ چنین جدالی خودساخته فیلسوفان دانسته شده است چرا که فلسفه مشهون از گفتار شاعرانه است.

وی ادامه داد: واژگان «سوژه» و «ابژه» در دوره مدرن هم ابتدائا ابداع دکارت نبود بلکه دکارت تنها معنای جدیدی به آن‌ها بخشید و از نو آن‌ها را نامید. سوبیکتوم لاتینی ترجمه هوپوکیمنون یونانی بود که ارسطو از آن بعنوان جوهر استفاده می‌کرد. جوهر یعنی موجود قائم بالذاتی که در وجود داشتن نیازمند چیزدیگری نیست. هوپوکیمنون یعنی زیرنهاد. در فلسفه مسیحی سنگ و کوه و دشت همه سوبیکتوم بود و ابیکتوم انسان بود. هر موجودی برای خودش یک موجود قائم به ذات حساب می‌شد که می‌توانست موضوع گزاره قرار بگیرد. اما پیدایش عالم مدرن یک تغییر زبان‌شناختی است. دکارت آمد گفت انسان سوبیکتوم است. یعنی انسان بنیاد هستی شده است و همه موجودات دیگر ابیکتوم‌اند. یعنی همه برابرنهاد انسانند.

خندان با بیان اینکه تکنولوژی مدرن مبتنی بر پیش فرض سابجکتیویسم است، گفت: به همین دلیل وجه مخرب پیدا می‌کند. تکنولوژی مدرن دیگر تخنه به معنای یونانی‌اش نیست بلکه به معنای مجال دادن به موجودات است تا خودشان را آنگونه که در موطن خودشان تقرر دارند ظهور بدهند. تکنولوژی مدرن مبتنی بر این تلقی انسان از رابطه خودش و سایر موجودات است. انسان وقتی تبدیل به سوژه می‌شود به خودش حق می‌دهد که هرطور که دلش می‌خواهد در سایر موجودات هم تصرف کند.

وی ادامه داد: حقیقت در تخنه یونانی با حقیقت در تکنیک مدرن بسی متفاوت است. وقتی ما واژه تخنه در یونان را تحلیل کردیم تخنه درونش تکنولوژی مدرن هم بوده است. اما باید دو هزار سال طی می‌­شد تا تعینش را پیدا کند.

خندان تصریح کرد: در نگاه اول حقیقت برای ما امری مربوط به گزاره‌هاست. اگر گزارههایی که ما در ذهن داریم با جهان خارج مطابقت داشته باشد، ما بدان حقیقت می‌گوییم. ما حقیقت را به مثابه مطابقت می‌فهمیم که بدان صدق هم می‌گوییم که بطور اصطلاحی برابر است با؛ Correspondence theory of truth نظریه تطابقی صدق. حقیقت برای ما در حال حاضر یک سابژکتیو (Subject) در ذهن و ابژکتیو (Object) در جهان خارج است.

وی با بیان اینکه در نزد یونانیان حقیقت یعنی Aleteia به این معنا نبود، گفت: یونانی حقیقت را به مثابه صدق گزاره نمی‌فهمید. حقیقت زمانی تحقق می‌یابد که چیزی از خفا به آشکارگی درآید. هایدگر از تعلق داشتن قلمرو‌ها به همدیگر صحبت می‌کند. مثلا می‌گوید آلتئیا به قلمرو Apophainestai تعلق دارد به معنای درخشش و درخشندگی. یعنی ما می‌توانیم حقیقت را بفهمیم چون حقیقت به قلمرو درخشش موجودات تعلق دارد. این‌ها همه یعنی موجوداتی که خودشان ظاهر می‌شوند. خود آ هستند. خودشان از خفا به درآمدند.

خندان ادامه داد: در یونان باستان پیشه و شغل معنای متفاوتی دارد. افلاطون و ارسطو درمورد مشاغل و پیشه‌ها حرف زده‌اند. اولین جمله‌ای که درباره پیشه­‌ها می‌­گویند این است که در هر پیشه‌ای خیری تحقق پیدا می‌کند. ما چه کاره‌ایم؟ اصلا سوژه‌ای وجود ندارد. شاید این فکر اینجا به ذهن بیاید که اگر حقیقت مساوی ست با هستی و اگر من ابزاری ساختم که طبیعت را تسخیر کرد، این ظهور هستی نیست. ظهور یک حقیقتی است که در تلقی انسان مدرن تحریف شده است. بله و این امر با درک تفاوت حقیقت در دو دوره یونان و مدرن مشخص می‌شود، فرایند ظهور حقیقت در یونان مساوی است با ۱٫ Tekhne ۲. Aleteia ۳. Poesis. اما در دوره مدرن این فرایند به گونه­ای دیگر است، ۱٫ Subject ۲. Object ۳. Technology. لذا در دوره مدرن آن حقیقت به جای bringing forth یا poesis این است و commonding forth تحت فرمان آوردن و تکنولوژی انکشاف «گشتلی» پیدا می‌کند. گشتل (Gestell) در انگلیسی به framing یا enfaraming چارچوب‌گذاری یا داربست ترجمه شده است. انسان همه چیز را با تکنولوژی قاب می‌گیرد.

وی ادامه داد: این انکشاف بدیعی است. شأنی که انسان برای خودش، برای جهان هستی، برای سایر موجودات قائل می‌­شود، همه این‌ها با هم یک کل واحد را به اسم عالم یا جهان می‌سازند درمعنای پدیدار‌شناختی. جهان مدرن اقتضائش این است که انکشاف تکنولوژی اینگونه باشد بشود انکشاف گشتلی. یعنی یک انکشاف تجاوزگرانه. انکشافی که همه چیز را می‌خواهد در یک قالب واحد محدود کند و تحت یک زنجیره تولید و مصرف دربیاورد.

خندان افزود: تکنولوژی ابزار است. ابزار یا instrumentum یعنی وسیله‌ای برای برآوردن هدفی. تکنولوژی ابزاریست که که ما آدمیان به کار می‌گیریم و می‌سازیم برای اینکه اهدافی را برآورده کنیم. برای اینکه به ماهیت تکنولوژی از طریق ابزار برسیم، باید بپرسیم خود تکنولوژی چیست؟ واژه یونانی برای علت aition بوده است. Aition درصورت فعلی به معنی مدیون بودن و مرهون بودن است. وقتی می‌گوییم چیزی aition چیز دیگری است یعنی چیزی که یک چیزی در وجودش به آن مدیون و مرهون است. تکنولوژی به مثابه aition، یعنی به مثابه ابزاری که باعث علت تحقق کاری می‌شود و مجال می‌دهد چیزی به ظهور برسد. تکنولوژی به مثابه aition باعث می‌شود چیزی در به ظهور رسیدن و رخ دادنش مدیون تکنولوژی باشد.

وی ادامه داد: آقای دکتر دینانی در کتابی به نام «قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی» یک قاعده‌ای تحت این عنوان: «الاول فی الفکر هو الآخر فی العمل» بیان می‌کنند، قاعده­ای که اولا تصدیق می‌کند که جدایی بین نظر و عمل نیست، آن چیز در مرحله تفکر اولین چیزیست که ظهور پیدا می‌کند. آن چیزی که آخر فی العمل است چیست؟ غایتی است که ما از انجام یک عملی در نظر داریم علت غایی مقدم بر همه چیز است. علت غایی را ما نمی‌توانیم بگوییم این ابزار ساخته شده غایتش را بعدا تعیین می‌کنیم.

خندان تصریح کرد: از طرفی با اینکه علت غایی اول است و فرم را علت غایی مشخص می‌کند اما یک مواقعی تکنولوژی که ساخته می‌شود حتی از علت غایی سازنده‌اش هم تخلف می‌کند. مثلا ساعت در غرب اول برای تنظیم وقت عبادی کلیسا بود و وقت شام و وقت سرود خانی و غیره را تعیین می‌کرد اما بعدا در دنیای مدرن کارکرد کاملا سکولاری پیدا کرد برای تنظیم وقت اداره و کارخانه استفاده گردید. اینگونه از علت غایی که ابتدای ساختش مدنظر بود تخلف کرد.

وی ادامه داد: پرسش مهمی که اینجا طرح می‌شود این است که پیچیده شدن تکنولوژی به چه علت رخ می‌دهد؟ ماکس وبر پاسخ را تفکیک می‌داند. عصر مدرن با تمایز‌یابی و تفکیک ساحت‌های مختلف زندگی بشر مشخص می‌شود. قلمروهای زندگی ست که غایت اشیاء را تعریف می‌کند و این غایت است که فرم را تعیین می‌کند. کار کردن مقدم بر ابزار است. غایت مقدم بر وسیله است. این جمله نباید ما را گمراه کند تکنولوژی عبارت است از وسیله‌ای برای هدفی. اهداف پیشاپیش وضع می‌شوند بعد فرم ابزار شکل می‌گیرد. جامعه پشاپیش شکل گرفته بعد ما در دل جامعه به دنیا می‌آییم. این به معنای جبر نیست. این به این معناست که آگاه شویم حیطه توانایی‌هایمان کجاست. بزرگ‌ترین هدیه‌ای که فلسفه می‌تواند به ما بدهد این است که از توهم دربیاییم بدانیم حیطه توانایی‌های ما کجاست. این توضیح به ما می‌­گوید در عصری که تکنیک بسیاری از اقتضائاتش را مشخص می‌کند اگر شما بخواهید عملگر مؤثر و انقلابی باشید باید راجع به آن فکر بکنید.

خندان گفت: این سخن که فرم ابزار این قابلیت را دارد تا از غایت آن تخطی نماید نشان می‌­دهد که تکنولوژی درجه‌ای از ولایت را داراست یعنی فرم اقتضاء می‌کند تا حیطه ابزار را گسترش دهد. اینجا سوال پیش می‌آید که اگر تکنولوژی به دلیل اینکه صرفا ابزار نیست و می‌تواند ولایت ایجاد کند و از طرفی ما در طرح تمدن اسلامی معتقد به ولایت خداوند هستیم آیا این بیان دارای تضاد نیست؟ پاسخ آنکه در تمدن اسلامی بحث اتحاد وِلایت (سرپرستی) و وَلایت (حب و دوستی) وجود دارد. تکنوپولی یعنی وِلایت یا سرپرستی تکنیک. وقتی ولا و دوستی و محبت تقدم پیدا کند، تکنیک هم تعبیر وِلایی صرفش را از دست می‌دهد، تعبیر وَلایی پیدا می‌کند. چه بسا در جامعه‌ای که وَلایی باشد در آن محبت و حب باشد ما احترام زمین و درخت را هم بیشتر داشته باشیم. کما اینکه در صدر اسلام هم همین طور بوده است. باید درنظر داشت تکنولوژی یک بعد از عالم است و برای ساخت تمدن ابتدا بایستی عالم اسلامی ساخت. عالم اسلامی مقدم بر همه چیزهاست.



یادآور می‌شود، دومین کارگاه تاریخ و فلسفه تکنولوژی با حضور دکتر محمد خندان روز شنبه ۲۹ فروردین در محل فرهنگسرای مهر کاشان برگزار شد.

captcha