به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) به نقل از پایگاه خبری شبکه العالم، خلیل کوثرانی، نویسنده روزنامه الاخبار لبنان در مطلبی نوشت:
«یکی از فعالان منطقه قطیف که با شیخ نمر النمر زندگی کرده بود، میگوید زمانی که منطقه کانون تظاهرات اعتراضآمیز بود، ایشان به جوانان شرکت کننده در تظاهرات تأکید میکرد که هیچ لزومی ندارد که نقاب بزنند و چهره خود را بپوشانند.
برخی از افرادی که در تظاهرات شرکت میکردند معمولا برای در امان ماندن از تعقیب و گریزهای امینتی صورت خود را میپوشاندند؛ البته کم نبودند افرادی که تصویرشان توسط دوربینها ضبط میشد و در نتیجه شناسایی شده و تحت تعقیب سرویسهای امنیتی قرار میگرفتند.
شیخ نمر دشمن را خوب شناخته بود و از خوی وحشیگری آن غافل نبود. کما اینکه اهل محاسبات اشتباه و ماجراجویی هم نبود. شیخ فقط میخواست تابوی آل سعود را بشکند و جرأت مخالفت با این رژیم را بین مردم زنده کند. ایشان به خوبی میدانست که رسواییها و زشتکاریهای این خاندان بسیار بیشتر از آن است که بتواند بر آن سرپوش بگذارند. لذا هر کلامی هر قدر کوچک و هر موضعی هر قدر مختصر، میتواند آنها را رسوا کند؛ زیرا اعتماد و محبت مردم به شیخشان همچون سلاحی این کلام کوچک را تقویت میکرد.
فرزند محله عوامیه شجاعت کلام داشتفرزند محله عوامیه شجاعت کلام و عمل را با هم داشت. او در چشم مریدانش، رهبری نبود که فقط به ارشاد فرهنگی و سیاسی از پشت منبر یا با قلم یا از ورای صفحه تلوزیون بسنده کند. شیخ نمر با آن قامت بلند و حرکات سریعش - که از ویژگیهای شاخض او بود – در تظاهرات شرکت میکرد، در مراسم تشییع شهدا حاضر میشد و به دیدار خانواده شهدا میشتافت. شیخ نمر برای احقاق حقوق مظلومان به پا خواست و صدای صاف و رسایش با آن خطبههای مسحور کننده به گوش همه مردم میرسید.
قامت کشیده شیخ نمر، خاطره روزهای قیام 1400 (1979) را برای نسل قدیم این محله زنده میکرد و یادآور روزهایی بود که شیخ نمر با همین قامت بلند در صف اول انقلابیون حرکت میکرد. و باز همین شیخ جلودار بود که اصرار داشت در تظاهرات 2011 پیشاپیش انقلابیون در صف اول با شجاعت هر چه تمامتر در مقابل زرهپوشهای آل سعود بایستد.
شجاعت او فقط برآمده از ریشههای نجدی(نجد: منطقهای در عربستان) او نبود؛ بلکه خاندان او ید طولایی در مبارزه با استعمار انگلیس داشتند.
از قیام 1979 تا 2011 با وجود یک دوره مصالحه در سال 1993، چهره انقلابی هیچ تغییری نکرد. گو اینکه رهبر جنبش الطلایع این مصالحه را رد کرده و حاضر نشد در هیچ یک از مجالس آل سعود زیر سایه بیعت با سلاطین آن حضور یابد.
اکنون در یک سو شهادت شیخ نمر به عنوان یک حادثه عظیم را داریم و در طرف مقابل چهره واقعی آل سعود را با تمام جاهلیت، که آنقدر ترسیده بود که اسم شیخ نمر را با عدهای از عناصر وابسته به القاعده در یک فهرست قرار داد.
تلاش بننایف برای تغییر دیدگاه شیخ نمر درباره پدرشیک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود میگوید که محمد بننایف شخصا بر روند شکنجه شیخ نمر در داخل زندانی در ریاض نظارت داشت. حضور وی مسئله را کاملا شخصی کرده بود. این منبع آگاه میگوید بن نایف وارد سلول شیخ میشد و سعی میکرد دیدگاه و مواضع او را نسبت به پدرش تغییر دهد و به نوعی با او سازش کند؛ اما وقتی که شیخ حاضر به همکاری نشد، این مجرم با یک ابزار فلزی دندان شیخ را از ریشه درآورد.
شاید نتوان این ماجرا را باور کرد؛ اما چهره واقعی بننایف و دیگر اعضای خاندان آل سعود همین است خودشان هم نمیتوانند این چهره را باور کنند. چند ساعت پس از اعدام شیخ، بننایف و محمد بنسلمان و متعب بنعبدالله، وزیر گارد ملی عربستان و یک عده دیگر از همین نوع افراد در مراسم مسابقه باشگاه سوارکاری در میدان سوارکاری ملک عبدالعزیز حضور یافتند و به این ترتیب جنایت خود را جشن گرفتند و بننایف با تمام تکبری که بر چهرهاش نمایان بود انتقام تحقیر پدرش را گرفت.
اما در سوی دیگر، آخرین تصویر از چهره شیخ نمر را هیچ کس ندید حتی به خانوادهاش اجازه ندادند با او خداحافظی کنند. به راحتی میتوان این چهره را تصور کرد. در طول سالهای گذشته هیچ تغییری نکرده بود. چشمانش به روی جلاد آل سعود باز بود در حالی که واپسین کلمات از ادبیات عاشورا را که دائما بر منبر مسجد عوامیه زمزمه میکرد بر لب داشت: تو فقط سر خود را جدا کردی .... و نابودی خود را جلو انداختی.»
اکنون در یک سو شهادت شیخ نمر را به عنوان یک حادثه عظیم
داریم، و در طرف مقابل چهره واقعی آل سعود را با تمام جاهلیت؛ نظامی که
آنقدر ترسیده بود که اسم شیخ نمر را با عده ای از عناصر وابسته به القاعده
در یک فهرست قرار داد.
به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، "خلیل الکوثرانی" در مطلبی در روزنامه "الاخبار" لبنان نوشت:
یکی از فعالان منطقه قطیف که با شیخ نمر النمر زندگی کرده بودند می گوید
زمانی که منطقه کانون تظاهرات اعتراض آمیز بود، ایشان به جوانان شرکت کننده
در تظاهرات تأکید می کرد که هیچ لزومی ندارد که نقاب بزنند و چهره خود را
بپوشانند.
برخی از افرادی که در تظاهرات شرکت می کردند معمولا برای در امان ماندن از
تعقیب و گریزهای امینتی صورت خود را می پوشاندند البته کم نبودند افرادی
که تصویرشان توسط دوربینها ضبط می شد و در نتیجه شناسایی شده و تحت تعقیب
سرویسهای امنیتی قرار می گرفتند.
شیخ نمر دشمن را خوب شناخته بود و از خوی وحشیگری آن غافل نبود. کما اینکه
اهل محاسبات اشتباه و ماجراجویی هم نبود. شیخ فقط می خواست تابوی آل سعود
را بشکند و جرأت مخالفت با این رژیم را بین مردم زنده کند. ایشان به خوبی
می دانست که رسوایی ها و زشتکاریهای این خاندان بسیار بیشتر از آن است که
بتوانند بر آن سرپوش بگذارند. لذا هر کلامی هر قدر کوچک و هر موضعی هر قدر
مختصر، می تواند آنها را رسوا کند زیرا اعتماد و محبت مردم به شیخشان همچون
سلاحی این کلام کوچک را تقویت می کرد.
فرزند محله عوامیه شجاعت کلام و عمل را با هم داشت. او در چشم مریدانش،
رهبری نبود که فقط به ارشاد فرهنگی و سیاسی از پشت منبر یا با قلم یا از
ورای صفحه تلوزیون بسنده کند. شیخ نمر با آن قامت بلند و حرکات سریعش - که
از ویژگی های مشخص او بودند – در تظاهرات شرکت می کرد، در مراسم تشییع شهدا
حاضر می شد و به دیدار خانواده شهدا می شتافت. شیخ نمر برای احقاق حقوق
مظلومان به پا خواست و صدای صاف و رسایش با آن خطبه های مسحور کننده به گوش
همه مردم می رسید.
قامت کشیده شیخ نمر، خاطره روزهای قیام 1400 (1979) را برای نسل قدیم این
محله زنده می کرد و یادآور روزهایی بود که شیخ نمر با همین قامت بلند در صف
اول انقلابیون حرکت می کرد. و باز همین شیخ جلودار بود که اصرار داشت در
تظاهرات 2011 پیشاپیش انقلابیون در صف اول با شجاعت هر چه تمامتر در مقابل
زرهپوشهای آل سعود بایستد.
شجاعت او فقط برآمده از ریشه های نجدی او نبود بلکه خاندان او ید طولایی در مبارزه با استعمار انگلیس داشتند.
از قیام 1979 تا 2011 با وجود یک دوره مصالحه در بین این دو تاریخ در سال
1993، چهره انقلابی هیچ تغییری نکرد. گو اینکه رهبر جنبش الطلایع این
مصالحه را رد کرده و حاضر نشد در هیچ یک از مجالس آل سعود زیر سایه بیعت با
سلاطین آن حضور یابد.
اکنون در یک سو شهادت شیخ نمر به عنوان یک حادثه عظیم را داریم و در طرف
مقابل چهره واقعی آل سعود را با تمام جاهلیت، که آنقدر ترسیده بود که اسم
شیخ نمر را با عده ای از عناصر وابسته به القاعده در یک فهرست قرار داد.
یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود می گوید که محمد بن نایف شخصا بر
روند شکنجه شیخ نمر در داخل زندانی در ریاض نظارت داشت. حضور وی مسئله را
کاملا شخصی کرده بود. این منبع آگاه می گوید بن نایف وارد سلول شیخ می شد و
سعی می کرد دیدگاه و مواضع او را نسبت به پدرش تغییر دهد و به نوعی با او
سازش کند اما وقتی که شیخ حاضر به همکاری نشد، این مجرم با یک ابزار فلزی
دندان شیخ را از ریشه درآورد.
شاید نتوان این ماجرا را باور کرد اما چهره واقعی بن نایف و دیگر اعضای
خاندان آل سعود همین است خودشان هم نمی توانند این چهره را باور کنند. چند
ساعت پس از اعدام شیخ، بن نایف و محمد بن سلمان و متعب بن عبدالله، وزیر
گارد ملی عربستان و یک عده دیگر از همین نوع افراد در مراسم مسابقه باشگاه
سوارکاری در میدان سوارکاری ملک عبدالعزیز حضور یافتند و به این ترتیب
جنایت خود را جشن گرفتند و بن نایف با تمام تکبری که بر چهره اش نمایان بود
انتقام تحقیر پدرش را گرفت.
اما در سوی دیگر، آخرین تصویر از چهره شیخ نمر را هیچ کس ندید حتی به
خانواده اش اجازه ندادند با او خداحافظی کنند. به راحتی می توان این چهره
را تصور کرد. در طول سالهای گذشته هیچ تغییری نکرده بود. چشمانش به روی
جلاد آل سعود باز بود در حالی که واپسین کلمات از ادبیات عاشورا را که
دائما بر منبر مسجد عوامیه زمزمه می کرد بر لب داشت: تو فقط سر خود را جدا
کردی .... و نابودی خود را جلو انداختی.
- See more at: http://fa.alalam.ir/news/1775956#sthash.9xhs5pxY.dpuf