محیطزیست از دغدغههای امروزین بشر است. نگاهی به چرخش ایام نشان میدهد انگار فصلهای چهارگانه به فصلهای سهگانه تبدیل شده است. پائیزهای کمباران جای خود را به زمستانهای بیبرف میدهد و در این میان توجه به میراث اخلاقی اسلام، برای نقد وضع موجود و وضع قوانین پیشگیرانه، اهمیت خود را نشان میدهد. زرین مناجاتی، دانشجوی پستدکترای دانشگاه مونیخ و پژوهشگر حوزه اخلاق در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) به نسبت اخلاق زیستمحیط در اسلام و ارزیابی فعالیتهای عمده انجام شده در این حوزه پرداخته است؛ او معتقد است که رویکرد معتزله به اخلاق میتواند راهگشا باشد.
مناجاتی بر آن است که بخش استدلال اخلاقی مبتنی بر نگاه اعتزالی است که اخلاق زیستمحیطی در واقع بر آمده از آن است، چیزی که میتوان از آنچه که تحت عنوان الهیات اسلامی است استخراج کرد، فقه است که نباید ذیل عنوان اخلاق زیستمحیطی اسلامی قرار بگیرد و باید تحت عنوان فقه محیط زیست قلمداد شود. در پی مشروح گفتوگوی ایکنا با مناجاتی را ملاحظه میکنید.
ایکنا: اخلاق زیستمحیطی اسلامی چه نسبتی با اخلاق اسلامی دارد. اگر ما کلیتی از اخلاق اسلامی داشته باشیم، اخلاق زیستمحیطی اسلامی چه نسبتی با این اخلاق و همینطور چه نسبتی با اسلام دارد؟
قبل از هر چیز باید در خصوص سوالتان نکتهای را بیان کنم. اینکه اخلاق زیستمحیط اسلامی اطلاقی کلی است که زیرمجموعه خیلی مفصل و متنوعی دارد. در عبارت اخلاق زیستمحیطی اسلامی، گویا یک اخلاقی با عنوان کلی زیستمحیطی وجود دارد که عبارت اسلامی به آن اضافه شده است، اما چیزی که بروز بیرونی این مفهوم است یک چیز یکدست و یکپارچهای نیست و حتی خارج از مجموعه ایران اگر در نظر بگیریم، تنوع زیادی ذیل همین عنوان داریم که با محصولات نظری و فکری عجین شده است و با آنچه ذیل عنوان بحث اخلاق اسلامی در ایران تولید شده است، تفاوتهایی دارند.
عنوان اخلاق زیستمحیطی اسلامی به عنوان مفهوم کلی استفاده شده اما لازم بود که بیشتر از این عنوان کلی روی آن کار شود و زیرمجموعههایش شناخته شود. نویسندگانی که ذیل این عنوان کار میکردند، میبایست عنوان خود را جزئیتر و دقیقتر میکردند. وقتی به صورت کلی میگوییم اخلاق زیستمحیطی، کسی متوجه نخواهد شد که ما در خصوص چه چیزی حرف میزنیم. وقتی بحث تخصصی میشود، کسی از این عنوان کلی استفاده نمیکند و همه از زیرشاخههای این مبحث حرف میزنند. رویکرد اخلاقی میتواند انسانمحور و یا کلنگر باشد اما در خصوص مباحث اسلامی این اتفاق نیافتاده است و ما شاهد مقالههای کلی در ذیل این عنوان هستیم که با عناوینی کمابیش یکسان وجود دارند.
در این خصوص که اخلاق زیستمحیطی اسلامی چه نسبتی با علم اخلاق اسلامی دارد باید گفت، اگر همگون با بحث اخلاق زیستمحیطی فارغ از بعد اسلامی خود، زیر شاخهای از علم اخلاق کاربردی است، به نظر میآید در اخلاق اسلامی ما شاهد چنین رابطهای نیستیم و اخلاق زیستمحیطی اسلامی دقیقا همان بحثهای استدلال اخلاقی که در سایر بخشهای اخلاق اسلامی روی میدهد را نمیبینیم. ما بحث بر سر معانی اخلاقی نمیبینیم. البته در حال حاضر و در سطح کلیات چنین است و ما در مواردی مانند کارهای آیتالله محققداماد، محسن شیرآورند، سروستانی و شاهولی سراغ داریم که هر کدام در حوزههایی مانند انسانشناسی اسلامی، فلسفه اسلامی و الهیات اسلامی، اخلاق زیستمحطی منتشر کردهاند. آیتآلله محققداماد به صورت ویژه رویکرد خود را الهیات اسلامی میخواند و در خصوص محیطزیست الهیات اسلامی بحث میکند.
بجز این موارد شاخص، ما با مجموعهای از آیات و روایات روبرو هستیم که برخی سعی میکنند از آن دستاوردهای مثبتی را که به رابطه انسان و محیطزیست کمک میکنند را استخراج کنند. با این رویکرد یک نظام اخلاقی زیرمجموعه این محصولات شکل نمیگیرد. ما به صورت حداقلی مجموعهای از آیات و روایات داریم که [نتیجه برداشتها] بعضا با هم همخوانی اخلاق ندارند. شما اگر یک جستجوی معمولی تحت این عنوان انجام دهید، متوجه میشوید که مقالات در این خصوص ذیل عنوان خلیفةاللهی انسان مطرح شده که به معنای سروری جهان نیست و به معنای مسئولیتمندی انسان است و به موازات این مقالاتی به آیات مربوط به میزان توجه میکند.
بحث میزان و مسئولیت اخلاقی میتواند استدلالهای متفاوتی را شکل دهد. مقالات به نوعی عمل کردهاند که گویی وظیفه اصلیشان بحث چیدمان آیات بوده است در حالی که این دو یعنی بحث خلیفةالله و بحث میزان ما را لزوما به یک نتیجه در بحث نمیرساند و شاید بهتر بود مقالهای مبتنی بر آیات میزان نوشت و مقالهای مستقل نسبت به مسئولیت انسان و خلیفةاللهی نوشته شود و لزومی نداشت که اینها کنار هم چیده شود و تنها اشاراتی به آیات شده و بدون بحث نظری جدی بحث رها شود.
ایکنا: مراد از آیات میزان چیست؟
آیات مربوط به قدر و میزان که در آنها میزان، تعادلبخش استفاده انسان از محیط زیست است و بحثی متفاوت از مسئولیت انسان در مقام خلیفةاللهی است.
ایکنا: مراد شما این است که هر یک از این آیات و یا احادیثی که وجود دارد، میتواند مبنای یک نظام و رویکرد کلان متفاوت اخلاقی در خصوص محیطزیست باشد؟
بله هر یک میتوانست مبنای یک رویکرد کلان باشد. وقتی تنوع رویکرد را در کنار هم قرار میدهند، نمیشود یک نظام اخلاق یک دست از آن بیرون کشید که بعدا در این خصوص بحث جدیی صورت بگیرد و انشاءالله از آن برای وضع قانونی استفاده شود که منابع طبیعی را حفظ کند. وقتی اینها با تفاوتهایشان کنار هم قرار میدهند، امکان ساخت نظام اخلاقی را از آنها میگیرند در حالی که بهتنهایی شاید با همخوانهای خودشان میتوانند سازنده یک نظام اخلاقی باشند.
ایکنا: شما در مقالهتان از رویکردهای عرفانی، فلسفی، الهیاتی و انسانشناختی در حوزه اسلامی به محیطزیست یاد کردید، تفاوت اینها چیست. آیا ما بحثهای محیطزیستی را در خلال میراث عرفانی، فلسفی و انسانشناختی اسلام میبینیم و یا اینها رویکردهای جدیدی هستند که از این مناظر به میراث اسلامی میپردازند.
هر کدام از این ها از زیرشاخههای نظری استخراج شدهاند. عناوینی که نهاده شده است مجموعه محصولاتی است که در خصوص اخلاق زیستمحیطی اسلامی ایجاد شده بودند، اما اخیرا در زیر شاخه عرفانی، فلسفی، الهیاتی و یا انسانشناختی مطرح شدهاند. رویکردهای یاد شده محصولات جدید است که از زیر مجموعههای یاد شده استخراج میشوند، اما بخش بزرگی از آنها با استناد به کتب سنتی اخلاق اسلامی، فلسفی و یا الهیاتی و ... هستند.
برای مثال بحث اخلاق زیستمحیطیاسلامی فلسفی یکی از شاخصترین نمونههاست که آقای شیراوند در مقالهای با این رویکرد، تاکیدش را روی مفهوم بسیطالحقیقة ملاصدرا گذاشته است و از این اصل سعی کرده است تا جهانبینی و رویکردی را استخراج کند که در واقع کلنگرانه نگاه میکند و نسبت نزدیکی با بحث ecocentrism (طبیعتمحوری) دارد که اتفاقا رادیکالترین رویکرد اخلاق زیستمحیطی است و کلینگری است که انسان را با همه اجزا دیگر جهان به لحاظ ارزشی برابر میداند.
یا در بحث اخلاق زیستمحیطی انسانشناختی اسلامی که یکی از شاخصترین کارهای این مجموعه است و آقایان سروستانی و شاهولی مقالهای در این زمینه نوشتهاند، تمرکز روی این است که ما یک دستور انسانشناختی اسلامی داریم که باید خودشناسی کنیم و این کار باید در پروسهای مرحله به مرحله به جهان شناسی برسد و اینکه ما جزئی از جهان هستیم و این هم به بحث رادیکال ecocentrism نزدیک میشود که سعی میکند انسان را جزئی از جهان تعریف کند. همه مجموعه مقالات جدید هستند ولی همهشان ارجاعاتی به منابع سنتی دارند.
ایکنا: ما دو گرایش اعتزالی و اشعری در حوزه اسلامی به ارزشهای اخلاقی داریم. آیا اگر این دو را مبتنی دو گرایش در فلسفه اخلاق بدانیم، آیا میتوانیم با مبنای قرار دادن دیدگاه اعتزالی، به اخلاقهای محیطزیست رایج جهانی نزدیک شویم؟
دقیقا به نکته جالبی اشاره کردید. بحث من در خصوص اخلاق اسلامی محیطزیست مبتنی بر نگاه اعتزالی است. در واقع توجه ما به نص بخش الهیاتی اخلاق را تشکیل میدهد که خیلی توجه به متن صریح آیات دارد، اما بخش استدلال اخلاقی مبتنی بر نگاه اعتزالی است که در واقع اخلاق زیستمحیطی بر آمده از آن است. چیزی که میتوان از آنچه که تحت عنوان الهیات اسلامی به شمار میرود استخراج کرد، فقه است و ذیل عنوان اخلاق زیستمحیطی اسلامی نباید قرار بگیرد و باید تحت عنوان فقه محیط زیست قلمداد شود.
فقه محیطزیست به نص توجه میکند و سعی میکند اصل فقهی استخراج کند و به اصول فقه سنتی توجه میکند، اما آنچه ما الان به آن نیاز داریم همان تمرکز بر بخش استدلال اخلاقی است که در واقع کاری است که در رویکرد اعتزالی انجام میشوند و به نظر من در حال حاضر هم ما نسبت جدی با گفتمان غالب برگزار میکنیم، بحث این است که از طرف نویسندگان، محققین و عالمان حوزه مربوطه این تذکر، اشاره و تاکید نیست که ما از کدام شاخهای حرف میزنیم که هم در گفتمان غالب در مورد آن صحبت میشود، هر چند ناگفته میماند و این ناگفتگی باعث میشود که به نظر برسد ما در حال صحبت کردن در خصوص دو چیز مختلف هستیم، اما چون از ادبیات مختلفی استفاده میکنیم، به نظر می رسد در خصوص چیز دیگری حرف می زنیم. ما در خصوص همان موضوع صحبت میکنیم اما ما از سنت اسلامی خودمان استفاده میکنیم و نتیجه همان است و اگر ما به صورت یکدست بتوانیم نظام اخلاقی داشته باشیم، نتیجه جامعی میتوانیم اتخاذ کرده و قوانین مرتبطی در این زمینه به دست بیاوریم.