به گزارش ایکنا؛ حج نمايشى پرشكوه، از اوج رهايى انسان موحد از همه چيز جز او و عرصه پيكارى فرا راه توسن نفس و جلوه بىمانندى از عشق و ايثار و آگاهى و مسئوليت، در گستره حيات فردى و اجتماعى است. پس حج تبلور تمام عيار حقايق و ارزشهاى مكتب اسلام است. مؤمنان گرچه با اين عبادت الهى، آشنايى ديرينه دارند و هر سال با حضور شورانگيز از سراسر عالم، زنگار دل، با زلال زمزم توحيد مىزدايند، و با حضرت دوست تجديد ميثاق مىكنند و گرچه ميراث ادب و فرهنگ ما، مشحون از آموزههاى حياتبخش حج است، اما هنوز ابعاد بیىشمارى از اين فريضه مهم، ناشناخته و مهجور مانده است تا بتوانیم حجی عارفانه داشته باشیم. در این نوشتار به تبیین ابعاد حج عارفان در مشاعر مقدس میپردازیم.
وقوف در عرفات
عرفات سرزمين بسيار مقدسى است كه خداوند كريم، آنجا را براى ضيافت و پذيرايى از ميهمانان خود مقرر فرموده است و سفره خاص انعام و اكرامش را در دامن كوه رحمت گسترانيده و از كافه ميهمانانش، دعوت به عمل آورده است كه در ساعت معين، همه با هم بر گرد خوان نعمت بىدريغش بنشينند و از بحر مواج كرم و رحمت بىكرانش، به قدر ظرفيت و استعداد خويش برخوردار گردند. پس عرفات، سرزمين عشق است و شور؛ نور است و سرور؛ توبه است و تقوا؛ ارتباط است و اتصال؛ درد است و درمان؛ خداى است و خدا.
عرفات، عاشق دلسوخته مىخواهد؛ عرفات، سالك بيدار دل مىطلبد. عرفات، عارف فرزانه مىجويد؛ عرفات، عابد مشتاق مىخواهد؛ پس سزاوار است كه عاشقانه و عارفانه به اين سرزمين مقدس قدم نهيم و از اين دستورالعملهاى اخلاقى و عرفانى توشهاى برگيريم و در آنجا به كار بنديم.
وقوف در مشعر
پيشواى ششم امام صادق(ع) فرمودهاند: زائران خانه خدا، بايد از ظهر روز نهم تا غروب، در سرزمين عرفات بمانند و همين كه غروب شد، از آنجا به سوى مشعرالحرام، كه تقريبا 12 كيلومترى عرفات و در مسير مكه است، كوچ كنند.
آن شب، شب زارى و ضجه است. شب ناله و سوز و مناجات است. شب توبه و بازگشت است. شب آشتى و صلح با خداى جهانيان است. مشعر، نشانه شعور و درك انسان گسسته از هوا و هوسهاست. مشعر، مكان راز و نياز زائران دلسوخته و پريشان است. در آنجا شيفتگان حضرت بارى تعالى، با كنار گذاشتن خواب دنيوى، به شب زندهدارى مىپردازند و از روزهاى سخت هجران، لب به شكايت مىگشايند.
در اين شب، بيداردلان عاشق سر بر خاك عبوديت مىسايند و اظهار بندگى و فروتنى مىكنند و از اينكه حضرت خداوندگار آنها را قبول كرده و اجازه شرفيابى به بارگاه عزتش داده، شكر و سپاس مىگويند. صاحبدلان تائب، اشكهاى بىپيرايه خود را به عنوان شاهدى بر پشيمانى و توبه خود و حسرت درونى را به عنوان ضمانتنامه اين بازگشت قرار مىدهند.
منا
حجگزار در منا چند عمل انجام مىدهد، از جمله: رمى جمره عقبه، قربانى، حلق و رمى جمرات سه گانه.
منا قربانگاه عاشقان و محل اتصال واصلان است. در اينجاست كه تو شايستگى حضور پيدا مىكنى و با قربانى كردن هواهاى نفسانى و ذبح ذبيحه، اعمالت را به پايان مىبرى و از جمله آمرزيدگان واقع مىشوى. در منا «منيت» را كنار بگذار و غرق در حضرت رحمان شو. تو در حال دادن آخرين امتحانها هستى. به تمام دستورات حضرت رب الارباب گوش فرا دادهاى: نماز گزاردهاى، احسان و انفاق كردهاى، خمس و زكات واجبت را پرداختهاى، در مساجد الهى حضور يافتهاى، به ولايت خاندان وحى چنگ زدهاى، تولى و تبرى کردهای، روزه گرفتهاى، خوش برخورد و خوشكردار بودهاى، با قرآن انس داشتهاى، صله رحم انجام دادهاى، به پدر و مادرت نيكى كردهاى، شبزندهدارى کردهای، راستگو و درستكار بودهاى، با همسايگان و يتيمان به نيكى رفتار كردهاى، در هر حال به ياد خدا بودهاى، غيبت كسى را نكردهاى، به كسى تهمت و بهتان نزدهاى، حق كسى را غصب نكردهاى، اگر گناهى نيز مرتكب شده بودى، توبه كرده و به سوى خدا بازگشتهاى، حال نيز به حج آمدهاى، احرام بستهاى، طواف خانه خدا را انجام دادهاى، سعى بين صفا و مروه كردهاى، در عرفات و مشعر اقامت گزيدهاى، اشك حسرت و ندامت از چشمانت جارى كردهاى و در آخر در منا حضور يافتهاى و اعلام كردهاى كه اى خداى بزرگ! اينك منم، بنده روسياه و پشيمان تو، دستوراتت را انجام دادهام، تو نيز مرا بپذير و در بارگاه قرب خود، جايم ده و با پاكى و طهارت مرا بميران. من نيز با تو پيمان مىبندم كه در هر حال پا بر هوا و هوسهاى نفسانى گذاشته و فقط در راه پاك تو گام بردارم.
رمى جمرات
آيتالله جوادى آملى گويد: «اگر مسأله رمى جمرات و سنگزدن به جمرهها مطرح است، در حقيقت ديو درون و بيرون را رمى كردن و شيطان انس و جن را راندن است. تا انسان فرشته نشود، شيطان از حريم او بيرون نمىرود. اگر فرشته خوى شد، آن گاه است كه از گزند شيطنت مصون مىماند.
قربانى
اگر مىخواهى عزت دنيا و آخرت را به دست آورى، پاى بر خواهشهاى نفسانى خود بگذار و همان طور كه پيشوايت فرموده، گردن آنها را الىالابد قطع كن و با خدايت پيمان بند كه در گلشن وجود خود، ديگر مجالى براى يكهتازى شيطان باقى نخواهى گذاشت و اين قربانى را، سرآغاز تقرب به خدا قرار بده و با نزديك شدن به آن يار دلنواز، حلاوت و شيرينى ايمان و محبت را درياب.
نقل است كه: «بايزيد بسطامى يك شب در خلوتخانه مكاشفات، كمند شوق را بر كنگره كبرياى او انداخت و آتش عشق در نهاد خود برافروخت و زبان را از در عجز و درماندگى بگشاد و گفت: بار خدايا؛ تا كى در آتش هجران تو سوزم؟ كى مرا شربت وصال دهى؟ به سرش ندا آمد كه بايزيد؛ هنوز تويى تو همراه تو است؛ اگر خواهى كه به ما رسى «دَعْ نَفسَك وَتَعالَ» خود را بر در بگذار و در آى».
انتهای پیام