به گزارش ایکنا از خوزستان، حجتالاسلام والمسلمين محمدرضا هدایتپناه، عضو هیئت علمی گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم شب گذشته، 13 آبان ماه در ششمین نشست از سلسله نشستهای مجموعه فرهنگی آیتالله معزی دزفول درباره تکلیف خلافت مسلمین در معاهده صلح امام حسن مجتبی(ع) سخن گفت.
وی با اشاره به سالروز شهادت امام حسن مجتبی(ع) اظهار کرد: بر اساس آماری که داریم در ارتباط با امام حسن مجتبی(ع) در مجامع علمی ما کارهای متوسط به پایین انجام شده است. گویا یک کتاب اجتهادی درباره امام حسن مجتبی(ع) توسط علامه سیدمرتضی جعفر عاملی نوشته شده که نزدیک بیست و چند جلد است. کار دیگری هم برادران عرب زبان انجام دادهاند که ندیده ام و نزدیک به هشت جلد است.
وی خاطر نشان کرد: بارها گفتهام در ارتباط با قضایای مختلفی که درباره امام حسن مجتبی(ع) هست، ما هم کمبود اطلاعات داریم، هم به همریختگی اطلاعات، هم جعل و هم تحریف اطلاعات داریم.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم با اشاره به اثر خود در ارتباط با امام حسن مجتبی(ع) که در آستانه چاپ قرار دارد، گفت: در این کتاب ممکن است جسته و گریخته اطلاعات نویی داده باشم ولی نو بودن این تحقیق به این است که اگر بخواهم بر اساس اصول علمی جلو بروم این اطلاعات کمکی به من نمیکند. فقط میتوان گفت امام حسن مجتبی(ع) خلافت را به دست گرفت، به طرف معاویه رفت، صلحی انجام شد، رفت مدینه بعد به شهادت رسید. تبیین تاریخی شهادت امام هم بحث مفصلی است. وقتی با این وضعیت رو به رو هستیم شاه بیت جریان سیاسی امام حسن(ع) همین معاهده صلح است.
تکرار مکررات
وی با تصریح به اینکه ما در ارتباط با به هم ریختگی اطلاعات در حوزه جریان سیاسی امام حسن مجتبی(ع) کار مبنایی نکردهایم، آسیب شناسی تاریخ معصومین را یک ضرورت دانست و خاطرنشان کرد: یک نکته بنیادین این است که اگر در جایگاه یک مورخ و پژوهشگر تاریخ بخواهم حرفی بزنم که از روش علمی آکادمیک برخوردار باشد، لازمهاش این است که از فونداسیون قضیه شروع کنم. اول باید برای من مسلم شود که منابع قرن چهارم و پنجم از چه دفاتر و منابع اولیهای استنساخ کردند، نوشتند و یا اقتباس کردند. تا این را متوجه نشدم حرفهایی که دیگران زدند من هم باید تکرار کنم که طبری چنین گفت، یعقوبی چنین گفت، دینوری چنین گفت، بلاذری چنین گفت و ... اما اینها از چه منبعی گفتهاند؟ این را باید بفهمم. منابع و دفاتر اولیه باید شناسایی شود.
این محقق تاریخ با بیان اینکه بیتوجهی به منابع اولیه یک معضل است و در تاریخ معصومین باید به آن توجه شود، ادامه داد: در ارتباط با وضعیت خلاقت مسلمین در صلح نامه چند بحث دارم، یکی علل و عوامل تغییرات و تحریفات در مفاد صلح نامه و دیگری گونه شناسی خلافت مسلمین در صلح نامه و نقد و بررسی این گونهها است.
هدایتپناه با تأکید بر استفاده از روش تبیین تاریخی در تاریخ ائمه(ع) تصریح کرد: ما به دلیل نگاهِ محض درون مذهبی نتوانستهایم فرهنگ اهلبیت(ع) را به جامعه بینالملل و گاهی اهل تسنن ارائه دهیم. اگر ما با حفظ اصول و مبانی کلامی خودمان به طرف تبیین تاریخی حرکت کنیم، این اتفاق ممکن میشود. گاهی ما به دلیل این عدم تبیین ها به یک خودسانسوری در ارتباط با تاریخ اهلبیت گرفتار شدهایم.
عوامل بروز تحریفات در مفاد صلحنامه امام حسن(ع)
نویسنده کتاب «بازتاب تفکر عثمانی در واقعه عاشورا» در ارتباط با تغییرات ایجاد شده در مفاد صلحنامه امام حسن(ع) اظهار کرد: بر اساس آنچه در کتب تاریخی موجود است، چرا این قدر تحریفات و تغییرات در مفاد صلحنامه میبینیم؟ چند عامل وجود دارد. عامل اصلی شایعات است. در جریان امام حسن مجتبی(ع) آنقدر شایعات زیاد بود که باعث تشتت در جریان میدانی امام حسن مجتبی(س) شده بود. یعنی یک طرف در «مَسکِن» شایعه شد که «مدائن» چنین و چنان است و یک طرف در «مدائن» شایع میشد که در «مَسکِن» چنین و چنان شده است. اینها را جاسوسان معاویه و خائنان داخلی انجام میدادند که نام آنها در تاریخ موجود است. این شایعات اعم از دشمن و خودی، چنان پخش می شد که کمکم در گزارشات تاریخی مورخان هم نفوذ کرد.
وی ادامه داد: عامل دیگر، سخنان و اضافات نمایندگان در مذاکرات بوده است. این نمایندگان وقتی میرفتند صحبت میکردند، گویا از خود هم- بدون اینکه به نتایج نهایی برسد- چیزی به مفاد اضافه میکردند که بعداً گزارشگران تاریخی از سخنان نمایندگان به عنوان مفاد صلحنامه قرار دادند. عامل سوم این است که ما با دو سه جور گزارش متن صلحنامه روبهرو هستیم. یک متن این است که معاویه کاغذ سفید مُهر شده فرستاد که امام حسن مجتبی(ع) چه میخواهد بنویسد. یک صورت دیگر این است که امام حسن مجتبی(ع) آن چیزی را که بعضی از نمایندگان نوشته بودند، کنار گذاشت و خود چیز دیگری نوشت و برخی از گزارشات حاکی از این است که دو صلحنامه نوشته شده و بلکه سه صلحنامه نوشته شده است. وقتی این گزارشات مختلف را میبینیم متن نهایی یک مقدار در هالهای از ابهام میرود.
هدایتپناه عامل چهارم در تحریفات ایجاد شده در مفاد صلحنامه را حوادث آینده و مسائل سیاسی عنوان کرد و توضیح داد: این مسائل یک بازار آشفتهای درست میکند، چون مورخان و نویسندگانی که ما الان با آنها سروکار داریم در دوره اموی و عباسی هستند و در این دورهها در مفاد صلحنامه دستکاری شده است.
وی در توضیح تحریفات ایجاد شده در صلحنامه توسط بنی عباس گفت: جریانی که در تاریخ عباسی رخ داده است، قیام سادات حسنی است. قاعدتاً عباسیها و خصوصاً منصور دوانیقی برای کوبیدن نفس زکیه ـ که معضل پیچیدهای برای آنها به وجود آورد - به تحریف درباره جد آنها پرداختند. یعنی این مصیبت برای امام مجتبی(ع) هست که هم امویها درباره او جعل و تحریف کردهاند، هم عباسیها. تصویری که الان از امام حسن مجتبی(ع) در تحقیقات مستشرقین و حتی سنیهای غیرمنصف ارائه میشود، یک تصویر نامنصفانه است و این به دلیل همین گزارشات و شایعات است. پس میبینیم مسائل سیاسی آینده در گزارشات مربوط به امام حسن مجتبی(ع) چه تأثیرات منفی گذاشته است.
گونهشناسی خلافت مسلمین در معاهده صلح
این مدرس دانشگاه در ادامه درباره گونهشناسی خلافت مسلمین بر اساس مفاد صلحنامه گفت: گونهشناسی خلافت مسلمین در صلحنامه به چهار گونه در منابع تاریخی آمده است؛ یکی اینکه معاویه حق ندارد حکومت را پس از خود به دیگری واگذارد. صورت دوم این است که خلافت پس از معاویه به شورای مسلمین واگذار خواهد شد. صورت سوم، خلافت پس از معاویه برای امام حسن مجتبی(ع) خواهد بود و صورت چهارم، خلافت پس از معاویه به امام حسن مجتبی(ع) و سپس به امام حسین(ع) خواهد رسید. این چهار گونه از خلافت مسلمین در متن صلحنامه است که در منابع تاریخی ارائه شده است.
هدایت پناه در ادامه به توضیح این گونهها پرداخت و اظهار کرد: در ارتباط با اینکه معاویه حق ندارد خلافت را پس از خود به دیگری واگذار کند، این را در منابع اهل تسنن(کتاب انساب الأشراف بلاذُری) میبینیم. در این کتاب از شورا نیز صحبت به میان آمده است؛ یعنی خلیفه بعدی از طریق شورای مسلمین تعیین شود. یکی از اشکالاتی که به این گونه خلافت وارد میشود این است که این شرط وضعیت مسلمین را پس از معاویه روشن نکرده و مسکوت گذاشته است. یا اینکه بگوییم شرط شورا(که خلیفه بعدی از طریق شورای مسلمین تعیین شود) نیز جزء آن بوده تا این اشکال برطرف شود. یعنی بگوییم: معاویه حق ندارد کسی را بعد از خود بیاورد و این کار به شورا واگذار میشود. ولی ممکن است این اشکال وارد شود که این شرط جزء اضافات است که توسط گزارشگران انجام شده است.
این محقق تاریخ اسلام ادامه داد: دو صورت دیگر هم هست که ممکن است مسکوت گذاشتن این موضوع به دلیل آن باشد که روشن است خلافت بعد از معاویه به امام حسن(ع) بازمیگردد، و یا اینکه روشن است که خلافت در انظار مسلمین به صورت شورا مطرح بوده از این جهت معنا نداشته چیزی اضافه کنند. به هر حال ما اضافات بر این ماده را چه صحیح بگیریم و چه نگیریم، قدر مُتِیَقِن این میشود که معاویه حق ندارد بعد از خود کسی را انتخاب کند.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم افزود: دومین صورت این است که خلافت پس از معاویه به شورای مسلمین واگذار شود. در این ارتباط دو منبع داریم که یکی از آنها «الفتوح» ابناعثم و دیگری «أنساب الأشراف» بلاذری است. واگذاری خلافت بعد از معاویه به شورا را استاد رسول جعفریان قبول نکرده است و درباره اینکه بعد از معاویه امام حسن(ع) باشد میگوید هم خلاف نصّ است و هم از اضافات عبدالله بنحارث از فرزندان بنیعباس است که نماینده امام در مذاکرات بوده است و امام وقتی این را شنید بر اساس دو منبع مذکور فرمود: «رغبتی به این قضیه ندارم و اگر دنبال خلافت بودم آن را به معاویه تسلیم نمیکردم».
هدایت پناه ادامه داد: ایشان میگوید شورایی کردن مسأله بعد از معاویه، به این دلیل بود که امام حسن مجتبی(ع) میدانست نیت معاویه موروثی کردن خلافت است و باید کاری انجام دهد او نتواند خلافت را موروثی کند. دلیل دوم این است که آنچه بین مردم مقبول و نهادینه شده بود، مسأله شورا بود. لذا شورا تنها راهی بود که امام حسن مجتبی(ع) نگذارد معاویه خلافت را موروثی کند. به نظر این نکته واقعبینانه است ولی این یک تالی فاسدهایی دارد. اگر بگوییم امام حسن(ع) میخواست جلوی موروثی شدن خلافت را بگیرد ممکن است طرف مقابل اشکال کند که شما هم دارید خلافت را موروثی میکنید. علاوه بر این، اگر خلافت شورای عمری قابل تأیید بود که امیرالمؤمنین(ع) آن را تأیید میکرد. لذا شورا با این توجیهات نمیتواند تبیین تاریخی درستی باشد.
وی اظهار کرد: صورت دیگر این است که بعد از معاویه، امام حسن مجتبی(ع) به خلافت میرسد. فکر میکنم دلایل این متن متقنتر است. چون معاویه در همان نامههای اولیه این را تصریح کرده است که بگذار خلافت را به دست بگیرم(چون تجربه من بیشتر است) ولی بعد از من خلافت به تو میرسد. ابنحجر عسقلانی (از علمای تراز اول جهان تسنن) میگوید ابنقدامه در کتاب«الخوارج» به سند قوی از ابیبصره آورده که خود شنیده است که امام حسن در خطبهای که در حضور معاویه ایراد نموده چنین تصریح کرد: «من با معاویه شرط کردم که خلافت بعد از او برای من باشد». ابن عبدالبر اندلسی دیگر دانشمند سنی نیز میگوید این شرط که خلافت بعد از معاویه به امام حسن(ع) برسد، اجماعی است. ذهبی و ابنحجر نیز مینویسند که خلافت بعد از معاویه به امام حسن(ع) برسد. منابع دیگر هم به این قضیه تصریح کردهاند.
این محقق تاریخ اسلام گفت: علاوه بر این، آن سخن که امام فرمود: «من رغبتی به خلافت ندارم و اگر میخواستم آن را تحویل نمیدادم» که در کتاب بلاذری آمده است با مبانی امام حسن مجتبی(ع) در تعارض است و سخن ایشان نیست و این فکر تولیدات بنیامیه است. میخواهند بگویند امام حسن(ع) از اول هم مخالف این جنگها بود و نمیخواست خلیفه شود. در مقاله جداگانه بررسی کردهام که این ادبیات از کجا نشأت میگیرد.
نظر قابل اعتماد کدام است؟
وی توضیح داد: از نویسندگان ما شیخ رازی آلیاسین نویسنده کتاب«صلح الحسن(ع)»، باقر شریف القرشی، هاشم معروفالحسنی و آیتالله حسنی میانهجی این شرط را ـ که خلافت بعد از معاویه برای امام حسن(ع) باشدـ قطعی تلقی کردهاند. این خیلی مهم است. تمام قیام امام حسین(ع) روی این قضیه استواراست. باید فرصتی باشد تا ببینیم چه مقدار این صلح توانسته از نظر حقوقی راه را بر بنیامیه ببندد. براین اساس میتوانیم بفهمیم که «قیام امام حسین بیش از اینکه حسینی باشد حسنی است» یعنی چه؟
هدایتپناه ادامه داد: شیخ رازی آلیاسین معتقد است متن صلحنامه به دو صورت تحریف شده است، یکی اینکه این شرط که «معاویه حق ندارد بعد از خود حکومت را به کسی واگذارد» حذف شده است و به جای آن این شرط را اضافه کردهاند که مشروط به شورای مسلمین باشد. این یک تحریف است. این نظر با توجه به منابع اهل تسنن و منابع ما اجماعی میشود.
با توجه به این قراین و شواهد ما میتوانیم یک اطمینان تاریخی سندی از فریقین بگیریم که اولا: قدر متیقن این بوده که معاویه حق انتخاب خلیفه بعد از خود را نداشته و ولایت عهدی یزید قطعا باطل است؛ دوم: براساس نظریه غالب بین شیعه و اهل سنت خلافت امام حسن مجتبی(ع) بعد از معاویه اجماعی است. بحثهای فنی در این ارتباط هست که محفل خاص خود را میطلبد.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم گفت: اما در ارتباط با اینکه بعد از امام حسن(ع)، امام حسین(ع) به خلافت برسد، یک مقدار چالشی است و موافق کمتر دارد. بنابراین از مجموع این گونهها، قدر متیقن مورد اولی(یعنی معاویه حق انتخاب خلیفه بعد از خود را ندارد) است؛ اما آن نظر که بعد از معاویه، امام حسن(ع) به خلافت برسد، به دلایل متعدد قابل اعتماد و غالب بر نظرات دیگر است.
انتهای پیام