به گزارش ایکنا از اصفهان، شهید مصطفی چمران به عنوان یک انقلابی و شخصیتی متدین، همواره از اینکه برخی انقلابنماها و تقوانماها به انقلاب و خدمات آن ضربه میزنند شکوه میکرد. در کتاب «حماسه، عشق و عرفان» چمران به برخی از این دغدغههای چمران اشاره شده که یک نمونه آن به شرح ذیل است:
گروهی ادعای انقلابیگری دارند، دیگران را غیرمنطقی، غیرانقلابی، لیبرال، بورژوآ، نوکر آمریکا قلمداد میکنند.
من با اتهامات آنها کاری ندارم، گیرم که درست باشد، ولی اعتراض من به ادعاهای آنها درباره خودشان است، ادعا میکنند که متقی و مومن هستند، من در همینجا اعتراض دارم، چه نمونههای زیادی میتوانم نشان دهم که هیچ بویی از ایمان و تقوی از آن برنمیآید، ادعای انقلابیگری دارند، فکر میکنند از انقلاب ایران طرفداری میکنند، و پیروزی انقلاب ایران وابسته به وجود آنهاست، در حالی که به سهولت میتوان دید ایشان بیش از هر دشمنی لطمه به انقلاب زدهاند، انقلاب ایران را به لب پرتگاه سقوط کشاندهاند، همه مردم را از انقلاب زده کردهاند، هرج و مرج و آشوب و بینظمی در نظر آنان انقلاب معنی میدهد، و تصور میکنند با بیبرنامگی و شعارهای تند و احساسات کور و کارهای غیرمنطقی میتوانند انقلاب را به پیروزی برسانند. آنها ادعا میکنند که با آمریکا مبارزه میکنند و قهرمان مبارزه با آمریکا هستند، و دیگران نوکر آمریکا و حداقل غربزدهاند، فکر میکنند آمریکا را به زانو درمیآورند و با اعمال خود ابرقدرتها را ذلیل و خوار میکنند! اما نمیدانند که آمریکای خونخوار چقدر از وجود آنها استفاده کرده و میکند، و با اعمال آنها چگونه آمریکا توانسته است ایران و انقلاب آن را بدنام کند، ایران را در دنیا منفرد نماید، در محاصره اقتصادی بفشارد، اختلافات داخلی را دامن بزند، نارضایتی مردم را روزافزون کند، تمدن و فرهنگ خود را به رخ دنیا بکشد، خود را در دنیا بیگناه و معصوم قلمداد کند، و خلاصه بزرگترین ضربات را به ایران و انقلاب و اسلام وارد آورد.
ما هم ضد آمریکا هستیم و حتی سالها در خود آمریکا علیه آمریکا مبارزه کردهایم، و به علت همین مبارزه، سالها قبل آمریکا را ترک گفته، در سرزمینهای غربت به مبارزه خود علیه آمریکا ادامه دادهایم. امروز هم میخواهیم با آمریکا مبارزه کنیم و تا زندهایم با آمریکا و سیستم آن و ظلم و جنایات آن مبارزه خواهیم کرد، ولی نه از روی دیوانگی، نه با شعارهای توخالی، نه با هرج و مرج و آشوب، زیرا میدانیم، وقتی قادریم با آمریکا مبارزه کنیم که مثل آمریکا از علم و تکنولوژی و تخصص برخوردار باشیم، و خود را از سلطه اقتصادی و سیاسی و نظامی آمریکا آزاد کنیم، با برنامههای دقیق و حساب شده و کار شبانهروزی، و استفاده از تمام استعدادهای ایرانی بتوانیم خودکفا شویم، تا آمریکا نتواند در تار عنکبوت اقتصادی، سیاسی خود با هزار بند، ما را به دام بیندازد، ارز ما را به هدر دهد، منابع اقتصادی ما را خشک کند، و بعد ما را ورشکسته، فقیر، محتاج، ذلیل و زبون در مقابل خود به خاک عبودیت بیندازد.
این راهی است که عدهای از انقلابینماهای ما میروند، شاید مخلص باشند، ولی آنقدر در جهل فرو رفتهاند که این حقایق روشن و آشکار را درک نمیکنند، و بزرگترین ضربات را به انقلاب و خدمات را به آمریکا میکنند.
ما میگوییم باید با آمریکا مبارزه کرد، ولی نه در شعار و حرف، بلکه در عمل، باید برنامه ریخت، و آرام و مستمر شبانهروزی کار کرد تا احتیاجات کشور خود را مرتفع ساخت. باید از برنامهریزان و دانشمندان و متخصصان و صاحبان حرفه و تکنولوژی استفاده کرد، و کشور را از هرج و مرج و آشوب نجات داد. ما نمیگوییم که متخصص بیتقوی را بپذیرید، ولی میگوییم هر بیتقوایی را به صرف آن که ضدمتخصصین است، بر کاری که اصلا نمیداند، نگمارید. ما میگوییم متخصصین زیادی در این کشور هستند که تقوای آنها بهمراتب زیادتر از مدعیان انقلابی و تقوی است، به جرم آن که آنها متخصص و غربرفته هستند، آنها را زیردست و ذلیل و زبون نکنید.
ما میگوییم که برای تقوی معیاری بگذارید که قابل قبول همگان باشد، و هر کس متقیتر است، بالاتر باشد (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ) ما به شدت طرفدار تقوی هستیم، ما اصلاً حاضر نیستیم با آدم غیرمتقی کار کنیم، ولی تقوی چییست؟ آیا ریش گذاشتن است، آیا ادعاهای گزاف بافتن است؟ آیا حرفهای گنده گنده زدن است؟ کسانی ادعای تقوی میکنند که در نظر من بیتقویترین آدمها هستند، اسم اسلام و انقلاب را ضایع میکنند، دروغ، تهمت، شارلاتانی، زدوبند و حقهبازی، لجنمال کردن مردم بیگناه، شایعه دروغ ساختن، و مخالفین خود را با قلدری و زرنگی از میدان به در بردن ... اینها متقی نیستند و نمیتوانند معیار خوبی برای ایمان و انقلاب و اسلام باشند. شما آدم متقی به من نشان بدهید، پای او را میبوسم، او را بر سر چشم خود میگذارم و هر متخصصی را وامیدارم که در مقابلش تعظیم کند و مسلما بدانید هیچکس از تقوی زده نمیشود و آن را نفی نمیکند، مگر آن که در خودش غش باشد.
ما به اسلام علاقمندیم، همه عمر خود را در راه این رسالت مقدس زحمت کشیدهایم، مبارزه کردهایم، خواریها دیدهایم، ما را مرتجع قلمداد میکردند، ما را میکوبیدند، سرکوفت میزدند، ولی ما به عقیده خود پایبند بودیم، و سختیها و مرارتها را در راه خدا و اسلام تحمل کردیم، و اینها را از 20 سال قبل از پیروزی انقلاب، آن روزها که چیزی از پیروزی و امیدی از انقلاب نبود، به عنوان یک وظیفه الهی انجام دادهایم، حتی در وسط اروپا و آمریکا، در سرزمین کفر، که دیگران به دنبال شهوتپرستی، و غوطه خوردن در تمتعات مادی زندگی غربی سر میکردند، ما با غربزدگی به شدت مبارزه میکردیم، همه لذات آنها را بر خود حرام مینمودیم، و همه امید ما این بود که خدا از ما راضی باشد، از هیچ کس و هیچ چیز هم انتظاری نداشتیم، و اکنون هم نمیخواهیم بابت سالها مبارزه و استقامت برای خود مقامی تهیه کنیم، زیرا در این صورت به شرک گرفتار شدهایم و منظوری دیگر را در جوار خدا و رضایت او قرار دادهایم که در نظر ما مذموم و زشت است، ولی میخواهیم بکوشیم اگر امروز هم از اسلام دَم میزنیم، با همان اخلاص قدیم است، بدون آن که از پیروزی انقلاب نصیبی بخواهیم، بزرگترین نصیب ما همان پیروزی رسالت ما در دنیاست، ما آرزو داریم و با همه وجود خود میکوشیم تا اسلام را پیروز کنیم تا حکومت عدل اسلامی را در جهان گسترش دهیم، و از این که میبینیم عدهای از برادران پرشور ما به راه خطا میروند و به اسلام ضربه میزنند و انقلاب ما را به سوی شکست میکشانند، ناراحت میشویم، دلمان میسوزد، میخواهیم فریاد بزنیم، اعتراض کنیم، ولی میدانیم که تف سربالاست، میخواهیم با التماس، با ضجه و زاری، دوستانمان را متقاعد کنیم که به راه خطا میروند. نیت پاک ممکن است داشته باشند، ولی این راهش نیست، گریه میکنیم، خواهش میکنیم، میخواهیم راه نشان دهیم، فورا فحش و تهمت شروع میشود، ما را لیبرال نوکر آمریکا، غربزده، متخصص بیتقوی و غیره میخوانند، اینها هم برای ما مهم نیست ولی فورا قلب خود را میبندند و به نصایح ما توجه نمیکنند و آن هدف غایی ما که نجات انقلاب است، عاید نمیشود...
منبع: حماسه عشق و عرفان؛ مصطفی چمران، صص85،86،87
انتهای پیام