وقتی کنکور و آموزش عالی بدون کارکرد می‌شوند/ چرا متقاضیان علوم قرآنی کاهش داشتند
کد خبر: 3929929
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۰
اباذر اشتری پاسخ می‌دهد؛

وقتی کنکور و آموزش عالی بدون کارکرد می‌شوند/ چرا متقاضیان علوم قرآنی کاهش داشتند

عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم با بیان اینکه آموزش عالی و به تبع آن کنکور کارکرد آموزشی و اشتغال‌آفرینی خود را از دست داده‌اند، گفت: اگر قرار باشد فرد دغدغه کارکردهای شغلی، یعنی تخصص‌گرایی، کسب شغل و منزلت اجتماعی را نداشته باشد، دیگر دلیلی ندارد که برای آموزش این رشته‌ها دانشگاه را انتخاب کند، بلکه از مبادی اصلی آنها استفاده می‌کند.

اباذر اشتری

سال‌هاست که با چالش کنکور و صف‌های بلند جوانانی که سودای ورود به دانشگاه دارند مواجه هستیم. بسیاری از جوانان بدون توجه به ویژگی‌های متمایزشان، با این تصور که الزاماً باید این مسیر دانشگاهی را طی کنند، سال‌ها وقت خود را در پشت کنکور یا تحصیل بدون علاقه و آینده در دانشگاه می‌گذراند.

اگرچه چند وقتی بود که می‌شنیدیم کنکور از حالت کنونی تغییر می‌کند، در عمل تغییری را مشاهده نکردیم. امسال کنکور با شرایط خاصی برگزار شد؛ نخست برگزاری آن با کشمکش‌های سیاسی و ملاحظات بهداشتی به خاطر شرایط کرونا بود. دوم با کاهش شدید مشارکت‌کنندگان در برخی گرایش‌های علوم انسانی از جمله رشته‌های علوم قرآنی همراه بود، تا جایی ‌که حدود یک‌چهارم صندلی‌های دانشگاه‌ها در برخی رشته‌ها خالی ماند.

این الگوی رفتاری از جامعه‌ای که در زمانی نه چندان دور همگان تلاش‌ وافری برای کسب همین صندلی‌های خالی می‌کردند، تعجب‌برانگیز است. سؤال اینجاست که چه اتفاقی باعث شده در کمتر از دو دهه این صندلی‌ها دیگر پر نشوند؟ آیا جوانان به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر همه نباید به دانشگاه بروند؟ آیا این تعداد جوان امید به موفقیت پس از دانشگاه را از دست داده‌اند؟ و... این‌ پرسش‌ها برای هر فردی که با چالش کنکور درگیر بوده معنادار است. خبرگزاری ایکنا برای تحلیل این الگوی رفتاری و زمینه‌های شکل‌گیری آن و همچنین آینده‌پژوهی تحصیلات آکادمیک جوانان با اباذر اشتری، عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، به گفت‌وگو نشسته است که مشروح آن از نظر می‌گذرد؛

ایکنا ـ کاهش چشمگیر مشارکت افراد در کنکورهای کارشناسی و کارشناسی ارشد و تحصیلات تکمیلی به چه معناست؟

برای پاسخ به این پرسش باید مقداری به عقب‌تر برگردیم و ببینیم که اساساً کنکور چیست و چه کارکردی دارد. زمانی که یک موقعیت، رفتار یا خبر کارکردش را از دست می‌دهد، خودش کم‌کم محو می‌شود. اگر کارکرد کنکور و ورود به دانشگاه را دو چیز بدانیم؛ یکی کسب آگاهی از طریق آموزش یا به عبارت دیگر یادگیری از طریق آموزش رسمی و دوم کسب موقعیتی برای بهبود وضعیت که مهم‌ترین عامل آن کسب شغل و درآمد است؛ واقعیت این است که در جامعه طی یکی دو دهه گذشته این دو کارکرد دچار اختلال و ابهام شده‌اند. کارکرد آموزشی و یادگیری به برکت اینترنت و جدیداً فضای مجازی متفاوت شده و البته این فضا به فضایی حقیقی تبدیل شده است.

ایکنا ـ یعنی جایگزین شده است؟

به معنای جایگزینی نیست، بلکه به معنای حقیقت است. عملاً کارکرد یادگیری و آموزش خودش را از دست داده است. می‌دانیم که پیش از این مکتب‌خانه‌ها، ملاها و بعدها معلم‌ها و نهایتاً استادان و هیئت علمی که علم نزد آنها بود و ما از آنها عاریه می‌گرفتیم، کارکرد خودشان را از دست داده‌اند و دیگر علم در ید و اختیار من نوعی نیست، بلکه علم سیار شده است و هرکسی به هر میزان توانایی و تلاشی که دارد می‌تواند از آن بهره ببرد.

کارکرد دوم که کسب شغل و درآمد و منزلت و نهایتاً رفاه بود را هم به نحوی از دست داده، اول به دلیل بازار سنتی و دوم بازار مدرن است که آمده و این کارکرد را حذف کرده است. بازار سنتی به گونه‌ای که زمان را خریده است. مثلاً یک فرد می‌خواهد چندین سال درس بخواند تا شغل پیدا کند و تازه در آن متخصص شود و یاد بگیرد، درصورتی‌که در هر کاری آن قدر زمان بگذارید متخصص می‌شوید. به عبارت دیگر بازار سنتی با مؤلفه زمان برای کسب شغل بازی می‌کند.

دوره مدرن دوره مهارت است

بازار مدرن هم می‌آید و زمان و تخصص را از طریق امکاناتی چون استارت‌‌آپ و نظام‌های کسب و کار نوین همه مناسبات قبلی را منحل می‌کند. افرادی داریم که زیر بیست سال سن دارند و هیچ‌گونه تحصیلات دانشگاهی هم ندارند، اما آگاهی، توانمندی و مهارت دارند. به عبارت دیگر دوره مدرن دوره مهارت است تا دوره تخصص و دانش. اینها استارت‌‌آپ‌هایی را راه‌اندازی می‌کنند که درآمدهای هنگفتی دارد؛ پس کارکرد شغل ـ درآمد و رفاه ـ کنکور و دانشگاه را هم عملاً منتفی می‌کند. کنکور را نمی‌توانیم جدای از دانشگاه و نظام آموزشی در نظر بگیریم. چون این دو کارکرد نظام آموزش عالی‌مان منحل شده‌اند، به عبارت دیگر آن هم کارکرد خودش را از دست داده است.

ضمن آنکه اگر وارد نظام آموزش عالی شویم، خیلی‌ها عدم تناسب مدرک دانشگاهی با تخصص‌های لازم در بازار است که بسیار متفاوت است. نموداری از فارغ‌التحصیلان مهندسی دوازده کشور را مشاهده می‌کردم که آنها را با هم مقایسه کرده بود؛ ایران در بین این دوازده کشور سوم بود. اول روسیه و دوم ژاپن و سومی ایران بود. البته روسیه و ژاپن بیش از دو تا سه برابر ایران جمعیت دارند و این معنادار است. همچنین اقتصاد و صنعت‌شان اصلاً قابل مقایسه با ما نیست.

ایکنا ـ یعنی مهندسی که در روسیه و ژاپن تربیت می‌شود متناسب با نیاز صنعتش تربیت می‌شود؟

بخشی به این امر مرتبط است، اما یک بخش هم در نسبت با جمعیت آنهاست؛ یعنی سطحی و ظاهری اگر بخواهیم نگاه کنیم در نسبت با جمعیت می‌سنجیم. در واقع اگر بخواهیم نگاه کنیم، مهندسانی که در آنجا تربیت شده‌اند ظاهراً به درد صنعت‌شان خورده‌اند که ‌پیشرفت کرده است. از طرفی کشورهایی مانند ترکیه، کره جنوبی و سنگاپور با اینکه نسبت پایین‌تری از ما دارند، حتی برخی از اینها تقریباً نصف فارغ‌التحصیلان ما را دارند، اما صنعت‌شان خیلی پیشرفت کرده و اساساً قابل قیاس با ما نیست.

در حالی ‌که ظاهراً به لحاظ تاریخی همزمان با ما یا حتی مانند کره جنوبی با تأخیر از ما شروع کرده‌اند. این نشان می‌دهد که مشکلی وجود دارد که بخشی از آن به نظام آموزش عالی ما برمی‌گردد. به عبارت دیگر این کنکور کارکردهای خودش را از دست داده و زمانی که کارکردش را از دست بدهد، مسلماً درخواست و تقاضا هم کم می‌شود و سپس همه چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.  

ایکنا ـ مسئله این است که این تقاضا از طرف حاکمیت نبوده، بلکه از طرف مردم درخواست شده، اما دیگر شرکت‌کننده نیست.

بله، چون کارکردی برایش متصور نیست مشارکت نمی‌کند.

ایکنا ـ یعنی در واقع مردم یا مشارکت‌کنندگان نکته‌ای را درک کرده‌اند که سیاست‌گذاران آموزش عالی هنوز به آن نرسیده‌اند و عقب‌تر مانده‌اند؟

یکی از تعابیر می‌تواند این باشد، اما اینکه چرا عرضه می‌شود، مناسبات خودش را دارد و باید آن را تحلیل اقتصاد سیاسی کرد، اما اگر بخواهیم از سمت مردم آن را تحلیل کنیم، وقتی چیزی کارکردش را از دست می‌دهد، لزومی بر اجرای آن نیست. برای همین سالیان سال است که درباره کنکور بحث می‌شود که بماند، نماند، حذف شود یا خیر؟ بالاخره در این میان پول‌های هنگفتی رد و بدل می‌شود و افرادی از کلاس‌های کنکور منتفع هستند؛ یعنی وجود کنکور اگر برای ما آبی ندارد، برای دیگران نانی دارد.

به بیان دیگر شاید ما متخصص نشویم و تحصیل منجر به درآمد و شغل نشود، اما در هر حال برای گروهی نان و شغل دارد. به تعبیری برای آنها کارکردی دارد و آنها ظاهراً اجازه رفع، جایگزینی و تغییر این نظام را نمی‌دهند. اگر کنکور را یک نظام در نظر بگیریم، که قطعاً همین طور است، اجزا و بازیگران متفاوت و کارکردهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و از همه مهم‌تر کارکردهای پنهان و آشکار دارد.

کارکردهای پنهان کنکور در جامعه

برای مثال یکی از کارکردهایش این است که تقاضای جوانان و نوجوانان ما به عرصه کار، ازدواج و خیلی از مسائل دیگر به تعویق می‌افتد. مثلاً کسی که قرار است درس بخواند، قرار نیست که شغل داشته باشد و اینها کارکردهای پنهان کنکور است. یک کارکرد پنهان دیگر کسب منزلت اجتماعی است، به نحوی که رشد و گسترش دانشگاه‌هایی مانند پیام نور، آزاد و غیرانتفاعی برای کسب منزلت اجتماعی است؛ به عبارت دیگر برای کسب کارکرد پنهان دانشگاه و آموزش عالی است؛ یعنی کارکرد پنهان کنکور است که ظاهراً این را هم دارد از دست می‌دهد و چون کارکردش را از دست داده دیگر معنایی ندارد. 

ایکنا ـ برگردیم به کنکور، در آماری که چند روز پیش از برخی گرایش‌های علوم انسانی به ویژه رشته‌هایی مانند علوم قرآنی می‌دیدم تقریباً یک‌چهارم ظرفیت خالی بود؛ اگرچه بعد از یک دوره افت متقاضیان علوم انسانی چند سالی است که شرکت‌کنندگان در کنکور روند صعودی دارند، در برخی رشته‌های علوم انسانی حدود یک‌چهارم تقاضا برای کنکور خالی است؛ آیا این آمار نشان می‌دهد که این رشته‌ها دیگر اشباع شده‌اند یا جامعه به آنها نیاز کمتری دارد یا مسئله‌ چیز دیگری است؟

تحلیل در رشته‌های قرآنی مقداری متفاوت است. شاید در این رشته‌ها کارکرد اشتغال، منزلت و... کم‌رنگ‌تر می‌شود و کارکرد یادگیری و آگاهی آن بیشتر باشد، اما مشکل دیگر تداخل و وجود مراکز و نمونه‌های دیگری برای این کار است. به عبارت دیگر اساساً آموزش مسائل دینی از جمله رشته‌های قرآنی از قدیم برعهده حوزه‌های علمیه بود، دانشگاه آمده و به نحوی پا در کفش حوزه‌ها کرده است.

وقتی کنکور و آموزش عالی بدون کارکرد می‌شوند/ چرا متقاضیان علوم قرآنی کاهش داشتند

به بیان دیگر اگر قرار باشد فرد دغدغه کارکردهای شغلی، یعنی تخصص‌گرایی، کسب شغل و منزلت اجتماعی را نداشته باشد، دیگر دلیلی ندارد که برای آموزش این رشته‌ها دانشگاه را انتخاب کند، بلکه از مبادی اصلی آنها، که همان حوزه‌ها هستند، استفاده می‌کند. اکنون هم که مدارج حوزوی با مدارک دانشگاهی معادل‌سازی می‌شوند، مسئله مدرک را هم ندارند. پس برابری دیگر معنادار نیست. شاید یکی از دلایل این باشد. دلیل دیگر هم ممکن است رنگ ‌باختن یا کم‌رنگ شدن دین در حوزه عمومی - اجتماعی جامعه باشد که می‌تواند روی متقاضیان این رشته‌ها تأثیر بگذارد.

ایکنا ـ اگر این رشته‌ها کاربردی باشند، آینده‌شان چگونه خواهد شد؟

راجع‌به علوم دینی تخصصی ندارم و سعی می‌کنم تحلیلی نداشته باشم، اما درباره علوم انسانی شرایط مقداری متفاوت است. مسئله این است که علوم انسانی ما از یک جایی علوم انسانی شده‌اند. به عبارت دیگر هیچ یک از رشته‌های علوم انسانی ما فلسفه آن حوزه را ندارند؛ یعنی شأن نزول آن رشته در آن حوزه در ایران وجود ندارد. حالا آن شأن هرچه که می‌خواهد باشد چه غربی چه شرقی، اسلامی دینی یا غیردینی اصلاً مهم نیست، بلکه مهم این است که آن شأن و فلسفه وجود ندارد و زمانی که این شأن وجود ندارد، معلوم است که کارکردی هم ندارد.

کارکرد رشته‌ها در فلسفه و حال جامعه 

زمانی این علوم می‌توانند کارکردی باشند که بتوانند کارکردشان را ابتدا در فلسفه جامعه و دوم در زمان حال جامعه ایفا کنند؛ یعنی اگر کسی دارد زبان و ادبیات فارسی می‌خواند، اگر اثری بر قلمش نگذاشته باشد و در جملاتی که به کار می‌برد چهار کلمه فارسی دارد یا جمله‌بندی‌اش نامفهوم است یا اگر من علوم اجتماعی خوانده‌ام، نتوانم مسائل کنونی جامعه را تشخیص دهم و آسیب‌های آتی آن پیش‌بینی کنم، به چه دردی می‌خورد؟

ضمن آنکه مسئله مهم کاربردی کردن حوزه علوم انسانی بحث مسئولیت اجتماعی است. یکی دیگر از مباحث شأن نزول بحث مسئولیت اجتماعی است، یعنی اینکه چه مسئولیتی در قبال جامعه دارد؟ این رشته، این مدرک، این دانش‌آموخته، این دانشگاه چه نقش و چه مسئولیتی در جامعه دارد؟ چه مسئولیتی در یکپارچه‌سازی مردم و افزایش سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی مردم دارد؟ به عبارت دیگر اعتماد را در بین مردم افزایش می‌دهد؟ میزان مشارکت را افزایش می‌دهد؟ شبکه و سیل‌بندها را گسترش می‌دهد و پایدار می‌کند؟ چقدر این کارها را می‌کند؟ به هر میزانی که به این سمت برود، امکان نقش‌آفرینی و کاربردی بودنش هست.

انتهای پیام
captcha