به گزارش ایکنا، حجتالاسلام خسروپناه در یادداشتی به ادعای عبدالکریم سروش، مبنی بر اینکه روحانیت فقه پوسیده را ابزار قدرت قرار داده و دین را از نقشآفرینی اصلی خود بازداشته است، پاسخ داد که متن آن از نظر میگذرد؛
شبهه دیگری که جناب عبدالکریم سروش مطرح میکند درباره دین و روحانیت است و میگوید: «روحانیت فقه پوسیده را ابزار قدرت قرار داده و دین را از نقشآفرینی اصلی خود بازداشته است تنها الهامی که از دین گرفتهاند این است که احکام جزایی (قصاص، دست بریدن، سنگسار و...) را وسط جامعه بیاورد.»
ایشان در این عبارت چهار ادعا را مطرح کرده است: اول اینکه فقه پوسیده، دوم اینکه روحانیت با فقه پوسیده ابزار قدرت ساخته، سوم اینکه روحانیت دین را از نقشآفرینی اصلیاش بازداشته و چهارم اینکه تنها الهامی که روحانیت از دین گرفته آوردن احکام جزایی در جامعه است؛
هر چهار ادعای سروش محل تأمل است:
ادعای اول اینکه فقه پوسیده است پاسخ این است که به چه دلیل فقه پوسیده است آیا منصفانه است که پشت سر هم ادعاهای بیدلیل ارائه کنند. فقه شیعه مبتنی بر اجتهاد در قرآن و سنت است اجتهاد به تعبیر اقبال لاهوری موتور محرک تشیع است. اجتهاد اجازه نمیدهد که فقه پوسیده شود. فقیهان در طول تاریخ با روش اجتهاد، مرتب مسائل جدید را با قواعد اصولی و قواعد فقهی پاسخ میدهند. اینکه میبینیم امروز فقه پزشکی، فقه بانکداری، فقه مالیات، فقه سیاسی، فقه فرهنگ و سایر فقههای تخصصی در حوزه علمیه شکل گرفته، نشان از فقه اجتهادی پویا دارد و به هیچ وجه پوسیده نیست.
ادعای دوم اینکه فقه، ابزار قدرت سیاسی قرار گرفته است؛ پاسخ این است که این مطلب چه اشکالی دارد وقتی قوام حکومت سیاسی به قوانین اجتماعی آن است؛ قوانین اجتماعی در حکومت اسلامی نیز برگرفته از احکام فقهی و مبتنی بر اجتهاد است. پس همانگونه که قوانین هر حاکمیتی، ابزار قدرت آنهاست؛ قوانین اجتهادی نیز ابزار قدرت حکومت اسلامی در ایران است.
ادعای سوم این بود که روحانیت، دین را از نقشآفرینی اصلیاش بازداشته است. این سخن هم ناتمام است چون حقیقت اسلام عبارت است از عقاید و احکام شرعی و اخلاق اسلامی؛ به هیچ وجه روحانیت تنها بر احکام شرعی بسنده نکرده و بر عقاید و اخلاق اسلامی نیز تاکید دارند.
پیشفرض جناب سروش از ادعایش این است که احکام شرعی بخشی از حقیقت دین نیست. لذا این گونه درباره روحانیت و نقشآفرینی دین سخن میگوید. حال از ایشان سؤال میکنیم که نقشآفرینی اصلی دین چیست؟ پاسخش طبق سخنان دیگرش، این است که نقشآفرینی دین در تجربه دینی یعنی احساس دینی است. این ادعا قطعاً باطل است چون نقشآفرینی اصلی دین، موحد شدن و تقرب به خدا از طریق عقاید و احکام شرعی و اخلاق شرعی است. علاوه بر اینکه گسترش مناسک حسینی در تقویت تجربه دینی مؤمنان بسیار موثر است و اما عجیب این است که جناب سروش با همین هم مخالفت میکند.
ادعای چهارم این بود که روحانیت تنها احکام جزایی مانند قصاص و دست بریدن و سنگسار و غیره را از دین الهام گرفتند؛ این هم نسبت ناروایی است که به روحانیت میدهد. روحانیت تأکید بر جریان سه ساحت دین اسلام یعنی عقاید و احکام و اخلاق در جامعه است و احکام جزایی هم بخشی از دین به شمار میآید. اگر سروش این مطلب را قبول نداشته باشد مصداق نؤمن ببعض و نکفر ببعض میشود و مشمول آیات سوره نساء میگردد که خداوند سبحان ایمان به بعض دین و کفر به بعض دین را مصداق کفر میشمارد.
انتهای پیام